مردان بیچهره مانند روبات از روی چمن حیاط به طرف ساختمان پیش میرفتند و جعبههایی را با خود میبردند. به جای چشم، دماغ و دهان پوست نرمی روی صورت آنها را پوشانده بود. هر نفر لباس سرتاسری کارگری به رنگ بنفش درخشان پوشیده بود. پشت هر لباس با خط سیاه رنگ حروف ع.ف.ر.ی.ت چاپ شده بود. نور کمی در اطراف سوسو میزد. ناگهان روح پسر بچهای خودش را در بین این مردان ظاهر کرد و از نزدیک به آنها خیره شد. صدایی از توی بوتهها بلند شد: «هی! اینجا!» روح با احتیاط به طرف صدا پرواز کرد. صدا ادامه داد: «... سلام!» صورت رنگپریدهای بین شاخههای بوته ظاهر شد که با زبان دندانهای نیش کوچکش را لیس میزد.
خیابان جیغ 13 (آتش اژدها)
خیابان جیغ:آخرین ماجرا... لوک،رسوس و کلئو پس از تبعید به قعر زمین،وازد سیزدهمین ماجرا میشوند تا جانشان را نجات دهند. آنان باید برای برگرداندن آخرین یادگار،بو سوی لانه ی اژدها در چین بروند؛اما وقتی به خانه بر میگردند،ماجرای هولناک تری انتظارشان را میکشد
از همین نویسنده
وین خوانندهی بازنشستهی زامبیها در کوهستانهای تاریک و دور تبت زندگی میکند. برگرداندن زبان او برای لوک، ریسوس و کلو کار آسانی بود. اما چیزی که بچهها فکرش را هم نمیکردند این بود که یک بچهیتی بازیگوش همراه آنها به خیابان وحشت بیاید. وقتی یتی مادر خشمگین و عصبانی به دنبال فرزند گم شدهی خود آمد، اوضاع و احوال خیابان وحشت به هم ریخت. در همین حال زمان نیز به سرعت جلو میرفت...
در این داستان “لوک” و دوستانش “ریسوس” و “کلو” باید جمجمه ی متعلق به “فیمر”، یکی از پدران موسس خیابان وحشت، را به مقبره اش برگردانند. آن ها خود را به ورودی مقبره می رسانند اما هر چه تلاش می کنند نمی توانند آن را باز کنند، و از “دوگ” که یک زامبی است و در زیر زمین زندگی می کند کمک می خواهند تا به زیر مقبره برود و راهی برای ورود پیدا کند، اما مقبره از آنجا هم نفوذ ناپذیرمی باشد. حتی “ریان” که یک روح است نمی تواند وارد مقبره شود، گویی حفاظی نامرئی دورتادور مقبره را احاطه کرده و آن را غیر قابل نفوذ کرده است. یک پری به نام “توینکل” به آنان می گوید که تنها یک جن قوی می تواند به کمکشان بیاید تا طلسم مقبره شکسته شود. لوک و دوستانش به سراغ “ایفا اِورول” می روند او تنها کسی است که می تواند در باز شدن مقبره به آنان کمک کند.
خانم و آقای واتسون از پشت میلهها به محوطهای نگاه میکردند که انتقالدهندگان لوک، ریسوس و کلو را تا روی دریچه همراهی کردند. پدر کلو، نیلز فِر و پدر و مادر ریسوس هم در آنجا بودند. سفر به مرکز فرماندهی ع.ف.ر.ی.ت از طریق یک دریچهی جادویی در سکوت انجام شده بود. اما گاهی صدای گریه و هقهق بلا نِگَتیو بلند میشد. دستهای آن سه نفر را بسته بودند. هر سه با ناراحتی به والدین خود نگاه میکردند. اسرید بلچر آمد. کاغذ لوله شدهای از پوست آهو در دست داشت. کلو شروع به لرزیدن کرد. ریسوس با دیدن چهرهی اندوهگین مادرش، سعی کرد بیش از این اشک نریزد. حیوان لجنی با صدایی که شبیه قِرقِرهکردن آب بود، گفت: «متهمان! شما مبادرت به باز کردن راه خروج جادویی از یکی از جوامع ع.ف.ر.ی.ت کردهاید. هزاران آدم معمولی از این راه وارد خیابان وحشت شده و برای ساکنان مزاحمت ایجاد کردهاند. آیا این اتهام را قبول میکنید؟» لوک معترضانه گفت: «شما متوجه نیستید. من میخواستم برای برگرداندن پدر و مادرم راهی باز کنم...»
موجود افسانهای، سوارکار بیسر، سر و صدایی در خیابان وحشت ایجاد کرده است. اما وقتی سَرِ این شخص نامدار را میدزدند، غوغای دیگری بر پا میشود! لوک، ریسوس و کلو به سرعت وارد ماجرا میشوند. لوک به دنبال شکار پنجمین یادگاری پدران موسس است: جمجمهی اولین اسکلت ساکن در خیابان وحشت. در همین حال عالیجناب اتو برای ترساندن لوک و گرفتن چهار یادگاری از او، هیولایی درست کرده است. حالا لوک و دوستانش باید مواظب سرهای خود باشند!
لوک در خیابان وحشت به سرعت دوستانی برای خود پیدا کرد. کلو فِر که یک مومیایی است و ریسوس نِگَتیو که پسر خونآشامهایی است که در همسایگی آنها زندگی میکنند. خیلی زود، لوک متوجه شد که پدر و مادرش، آقا و خانم واتسون نمیتوانند ترس از همسایههای وحشتناک خود را کنار بگذارند. با کمک یک کتاب باستانی: اسکیپستون، داستانهای خیابان وحشت، او تصمیم گرفت شش یادگاری را که از پدران مؤسس باقی مانده بود پیدا کند. فقط با ترکیب قدرت آن شش یادگاری، لوک میتواند راه خروج از خیابان وحشت را بیابد و پدر و مادرش را به خانه برگرداند. لوک تاکنون پنج یادگاری را پیدا کرده است. برای پیدا کردن آخرین یادگاری او باید به رازهای پنهانی گذشتهی خانوادهی خود دست یابد...
«در حالی که صدای وهم آور موسیقی ارگ در فضا پیچیده بود، خونآشام در گوشهای سر خورد. مومیایی بسیار بزرگی سلانه سلانه او را تعقیب میکرد. خونآشام سرش را چرخاند و دندانهای نیشش را نشان او داد. اگرچه سر تا پای مومیایی باندپیچی شده بود با این حال قدمهای بزرگی برمیداشت. شبه بلند و لاغری پشت سر مومیایی ظاهر شد. موهای پریشان و آویختهاش در هنگام حرکت تکان میخورد. با صدای جیغ مانندی گفت: "نمیتوانی مرا بگیری" و با صدای بلند و گوشخراش خود صدای موسیقی اسرارآمیز محیط را خراب کرد.»
حالا که لوک، ريسوس و کلو فهميدهاند چگونه بايد از دست آدمهاي معمولي در خيابان وحشت خلاص شوند، بلافاصله ماموريت خود را شروع ميکنند: پيش به سوي قصر کنت نگتو! در حالي که آن سه نفر از ميان جنگلهاي وحشي، تيره و متروک سرزمين ترانسيلوانيا عبور ميکنند. به نظر ميرسد اين ماجرا کند و آسان پيش ميرود. تا اينکه سر و کله غول ها پيدا ميشود و...
سایر کتاب های همین ناشر
ارائه توصیه های عملی برای پدران در مورد پرورش فرزندان. ضرح وظایف پدر از زمان بارداری همسر تا هفته ها و سال ها پس از تولد نوزاد راهنمایی کامل برای مردانی که تازه پدر شده اند یا در انتظار پدر شدن هستند.
پارک وحشت،معروف ترین پارک تفریحی دنیا،هنوز هم پایگاه مجموعه ی ترس و لرز است.اما همه جای این پارک هم تفریحگاه بازدید کننده ها نیست.فقط عده ی کمی که پایشان به تالار مخفی میرسد خبر دارند که این که این تالار بیشتر ترسگاه است،تا تفریحگاه! بیچاره مت کرینسکی! پدر و مادر مت نه تنها وادارش کرده اند از همه ی دوستانش دور بشود،اسمش را هم تو یک مدرسه شبانه روزی نوشته اند!اما این مدرسه،یک مدرسه ی معمولی نیست.طول نمیکشد که مت متوجه میشود وسط زامبی ها گیر افتاده.همکلاسی های مت هم متوجه شده اند که قلبش میزند و پوستش گرم است. مت باید به آنها بقبولاند که او هم زامبی است و از دستشان جان در ببرد،فکر میکنید او موفق میشود؟
لوسی به قدری از هیولا قصه ساخته است و برای دوستان و خانواده اش تعریف کرده که دیگر حوصله همه آنها را سر برده است اما یک روز لوسی یک هیولای واقعی و زنده را میبیند:آقای کتابدار! حیف که لوسی با داستان هایش همه چیز را خراب کرده و دیگر کسی حرف های او را باور نمیکند،اما هیولا او را می شناسد.
پاسخگوی سوالات کلیدی پدر و مادرها در مورد آرام کردن گریه های کودک ارائه آخرین اطلاعات و تحقیقات پزشکی در مورد چگونگی واکنش والدین در برابر گریه های کودک دربرگیرنده اطلاعات از دوره نوزادی تا پیش از دبستان
مجموعه ترس وارز واقعا پشت خواننده را می لرزاند..در هریک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پای آنها،ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. جک دوست ندارد از کسی برتر باشد،او دوست ندارد با کسی مسابق هبدهد و همیشه میگذارد رقیبش در بازی با او برنده شود؛اما دوستی ویلسون و میا و رفتار ویلسون برای جک قابل تحمل نیست.ویلسون بر خلاف جک همیشه دوست دارد از دیگران برتر باشد. جک از ویلسون و میا عصبانی است.شبی با ناراحتی از خانه میا بیرون میرود و به طور اتفاقی کتابی کهنه و قدیمی را پیدا میکند. کتابی جادویی به نام درس پرواز...
پارک وحشت هنوز هم پایگاه مجموعه ترس و لرز است،اما دیگر«تفریح_گاه»قهرمانهایش نیست.در شرایط جدید و با وجود جاناتان چیلر،ظاهرا«ترس_گاه»(برایش)اسم نامناسب تری است! ری گوردن خیلی دوست دارد برادر کوچکترش برندون را بترساند.کار سختی هم نیست،چون این پسر از همه چیز هم می ترسد،از صداهای بلند،از قطار وحشت و به خصوص از یک آدمک چوبی به نام اسلپی،که ری از مغازه جاناتان چیلر خریده. پدر و مادر ری فقط به این شرط به او اجازه دادند شب سال نو میهمانی بگیرد که دیگر سر به سر برادرش نگذارد.اما اتفاقات عجیب و بی رحمانه ای برای برندون می افتد که ظاهرا اسلپی در آنها دست دارد.یعنی ممکن است آن کلمه هایی که ری با صدای بلند خوانده،آدمک را زنده کرده باشد؟
مجموعه ترس و لرز تازگی ها پایگاهی برای خودش انتخاب کرده که تفریحگاه قهرمان های داستان هایش باشد:«پارک وحشت»یا ترسناک ترین پارک تفریحی دنیا!اما حیف که... ابی و پیتر به منزل عمو جاناتان در یک دهکده قدیمی و مرموز رفته اند.عمویشان اطلاعات زیادی در مورد مصر دارد.حتی اتاق نشیمن هم شباهت زیادی به مقبره های باستانی مصر دارد.آیا رازهای مخفی دیگری هم در این خانه هست؟ کمی بعد،ابی و پیتر درگیر معمای ترسناکی خواهند شد.اسلپی و چند شخصست شرور دیگر در پارک وحشت دیده شده اند.شاید هیولایی به نام بایرو ن بتواند به بچه ها کمک کند.البته اگر بتواند او را پیدا کنند.
مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را می لرزاند. در هر یک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا می شوید و پا به پای آنها، ماجراهای ترسناکی را پشت سر می گذارید. وقتی جری تو اتاق زیر شیروانی خانه جدیدشان یک پیانوی خاکی پیدا کرد، پدر و مادرش پیشنهاد کردند برایش معلم پیانو بگیرند. مشق پیانو، فکر خیلی خوبی بود، اما چیزی در وجود دکتر شریک، معلم جری؛ وجود داشت که او را می ترساند. چیزی که نمی توانست رویش انگشت بگذارد. آن وقت بود که جری داستانهای وحشتناکی شنید، داستان شاگردان مدرسه موسیقی دکتر شریک که برای گرفتن درس پیانو به مدرسه می رفتند... و هرگز بیرون نمی آمدند.
مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را می لرزاند. در هر یک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا می شوید و پا به پای آنها ماجراهای ترسناکی را پشت سر می گذارید. جریان این آدم برفی هایی که همه جا توی ده هستند چیست؟ جکی می خواهد از آن سر در بیاورد ولی با رازی بسیار وحشتناک رو به رو می شود
پاسخگوی سوالات کلیدی پدر و مادرها در مورد خواب کودکان ارائه آخرین اطلاعات و تحقیقات پزشکی در مورد خواب کودکان دربرگیرنده اطلاعات از دوره نوزادی تا پیش از دبستان آموزش عادت های خوب خوابیدن برای همه زندگی
کتاب آشپزی با گل - شیرینی ها
پارک وحشت،معروف ترین پارک تفریحی دنیا،هنوز هم پایگاه مجموعه ی ترس و لرز است.اما همه جای این پارک هم تفریحگاه بازدید کننده ها نیست.فقط عده ی کمی که پایشان به تالار مخفی میرسد خبر دارند که این که این تالار بیشتر ترسگاه است،تا تفریحگاه! جییق و فریاد! شب هالووین،مونیکا و پیتر در خانه ترسناکی را می زنند،زن عجیبی بهشان التماس میکند که کمکش کنند. دکتر جییق شرور دنبال پنج ماسک شیطانی قدیمی است تا با کمک آنها بتواند دنیا را زیر نفوذش بگیرد.مونیکا و پیتر نمیخواهند وارد این ماجرا شوند،ولی مجبورند ماسک ها را پیدا کنند و جییق را شکست بدهند.اما حیف که شب هالووین هیچ چیز واقعا همانی نیست که ظاهرش نشان میدهد...
با داستان های مجموعه«ترس و لرز»واقعا مو به تن آدم سیخ میشود.دختر و پسرهای معمولی،ولی شجاع و کنجکاو با داستان تجربه های بسیار ترسناکی را از سر میگذرانند... از وقتی آن پسر همسایه هنا شده،اتفاقات عجیب و مرموزی در محله می افتد.اصلا خانواده دنی کی اسباب کشی کردند؟آن خانه که تا دیشب خالی بود؟چرا هنوز هم ظاهرش مثل خانه های متروک است؟ هنا نمیتواند جواب سوال هایش را از همسایه اش بگیرد. جون او مدام غیب میشود.خیلی هم رنگ پریده است... نکند همسایه اش روح باشد
بازی، سرگرمی با برچسب (آموزش الفبای انگلیسی)
آموزش الفبای انگلیسی از مجموعه بازی، سرگرمی با برچسب برای کودکان گروه سنی الف و ب منتشر شده است. این کتاب بیش از ۸۰ تکه برچسب از تصاویر مختلف برای آموزش الفبای انگلیسی دارد. در کتاب آموزش الفبای انگلیسی با کمک بازی و برچسبها کودکان با الفبای زبان انگلیسی آشنا میشوند.
امبر جهانی واقعی است که باقی دنیاها،از جمله زمین ما تنها سایه ای از آن هستند.
با مرگ اریک،که گوهر داوری را به کروین سپرده است،کروین نایب السلطنه ی امبر می شود.
چند روزی از پایان جنگ نگذشته که برادر کروین،کین،به طرزی مشکوک کشته می شودو با توجه به اختلاف قدیمی او با کروین،انگشت اتهام به سمت کروین گرفته شده.با این قتل مسئله ی گم شدن باقی اعضای خانواده نیز مطرح می شود. چنان که پیداست توطئه ای در بطن خانواده در جریان است
رابرت لارنس استاین در سال 1943 در شهر کلمبوس ایالت اوهایو به دنیا آمد.نویسندگی را از نه سالگی با نوشتن لطیفه و داستان های کوتاه فکاهی برای همکلاسی هایش آغاز کرد. اولین کتابی که برای بچه ها نوشت«راه و رسم مسخرگی و خنداندن دیگران»نام داشت
مجموعه ترس وارز واقعا پشت خواننده را می لرزاند..در هریک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پای آنها،ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. تو نور مهتاب دیدم که گربه از پشت روی زمین افتاده و سرش یک وری شده.پنجه هایش سیخ شده و تو هوا مانده بود. حتی از آن هم فاصله گربه را شناختم. گربه ای که اسمش ریپ بود.احتیاجی به پایین رفتن نبود.مطمئن بودم که دوباره او را کشته ام برای بار سوم
پارک وحشت هنوز هم پایگاه مجموعه ترس و لرز است.اما دیگر «تفریح گاه»قهرمان هایش نیست.در شرایط جدید و با وجود جاناتان چیلر،ظاهرا «ترس گاه»(برایش)اسم مناسب تری است! مگ و برادرش تازه از پارک وحشت برگشتند و بی صبرانه منتظرند که هالووین را جشن بگیرند.اما این مال وقتی است که هنوز سر و کله آن کوجود فضایی با لباس نوزاد پیدا نشده و زندگی شان را نابود نکرده است.ظاهرا هیچ راهی برای خلاص شدن از دست این موجود نیست. می دانید در ترسناک ترین روز سال،در پارک وحشت چه اتفاقی می افتد؟مگ قرار است بفهمد؛چون روز هالووین،دوباره به شکل مرموزی به پارک وحشت احضار شده. یعنی مگ میتواند از خظر حقه ها و خیانت ها جان در ببرد؟
مجموعه ترس و لرز تازگی ها پایگاهی برای خودش انتخاب کرده که تفریحگاه قهرمان های داستان هایش باشد:«پارک وحشت»یا ترسناک ترین پارک تفریحی دنیا!اما حیف که... برای ورزشکاری مثل مت دانیل،صبحانه مهم ترین وعده غذای روزانه است.خطرناک ترین آن ها هم هست.چون یک نفر خیال دارد شوخی بی رحمانه ای با او بکند.دستور تهیه این صبحانه خیلی ساده است:کافی است کمی خون هیولا اضافه کنید. انگار دردسر های مت به اندازه کافی بزرگ نبود که در پارک وحشت هم به جای تفریح،دردسرهای بزرگ ترین نصیبش شد.فکر میکنید مت چه مدت در این پارک دوام بیاورد؟اگر رفقایش به ناپدید شدن ادامه بدهند.زیاد طول نمیکشد! به پارک وحشت وارد شوید...
شخصیت های اصلی کتاب ” لوک خوش شانس ” که یک کابوی و مامور دولتی است و همچنین برادران ” دالتون ” که چهار برادر تبهکار هستند، می باشند. سگ نگهبان زندان دیگر کارکتر جذاب این کتاب است. این مجموعه ی دوست داشتنی و طنز دارای کارکترهایی جدی، عصبی، خونسرد و گاهی خنگ است که در کنار یکدیگر داستان های خنده داری به وجود می آورند. در هر قسمت برادران دالتون به جایی دست برد زده و یا مشکلی به وجود می آورند و این لوک خوش شانس است که آن ها را دستگیر می کند.