انگار دردسر همیشه داره دنبال نیت میگرده اما اون خیلی خونسرد با مشکلات روبه رو میشه.خودش شک نداره که بهترینه،آخه تووی یه شکلات بخت و اقبال این جوری نوشته بود:امروز از همه جلو خواهید زد. قابل توجه همه طرفداران کتابای خنده دار خاطرات یک بچه چلمن:بیگ نیت و ماجراهاش رو ازدست ندین!اون استاد الکی الکی شر به پا کردنه و خب همچنین بچه ای هم دردونه ی هیچ معلمی نیست!
لانه ی کاغذی
برادر تازه متولد شدۀ استیو به بیماری مادرزاد و نادری مبتلاست که جانش را تهدید می کند و این موضوع باعث نگرانی او و خانواده اش شده است. استیو پس از گزیده شدن توسط زنبور، خواب می بیند موجودی فرشته مانند که درواقع یک زنبور ملکۀ رازآلود است، به او می گوید که می تواند حال بچه را بهتر کند!
برای بعضی از بچهها تابستان یعنی خورشید؛ فصل بازی و تفریح. اما برای استیو تابستان فصل دیگری از نگرانیهاست. نگرانی برای برادر تازه متولد شدهاش که بیماری سختی دارد، نگرانی برای مشکلات پدر و مادرش و حتی نگرانی برای لانهی زنبوری که به طرز شومی پدیدار شده است.
وقتی ملکهی زنبور مرموز به خوابش هجوم میآورد و میگوید میتواند بچه را نجات دهد، استیو با خودش فکر میکند حتماً دعاهایش اثر کرده است.
او فقط باید یک «بله» بگوید. اما «بله» کلمهی قدرتمندی است، و همینطور خطرناک… و به محض اینکه به زبان آورده شود، آیا قابل برگشت خواهد بود؟
سایر کتاب های همین ناشر
رادر بزرگ تام،به تازگی دانشمند خبیثی شده که میخواهد روی یک ماهی قرمز آزمایشاتی انجام دهد.مارک با آزمایشات خبیثش ماهی قرمز توی یک گنداب سمی و سبزرنگ مسموم میکند.تام به همراه دوستش پرادیپ،ماهی قرمز را با شوک باتری به زندگی باز می گردانند و از آن به بعد اسم ماهی را فرانکی میگذارند.اما فرانکی دیگر یک ماهی معمولی نیست،او تبدیل به یک ماهی قرمز زامبی با قدرت هیپنوتیزم کننده شده...و میخواهد انتقام بگیرد!
قرار است شاهزاده ماگنولیا با شاهزاده گل عطسه صبحانه بخورد که... دیلینگ دیلینگ! زنگ خطر هیولاها! ولی چراگاه بزها پر از خرگوشهای کوچولوی دوست داشتنی است، نه هیولا، یعنی این خرگوشها میتوانند خطری برای بزها باشند و تبدیل به سرسختترین دشمن شاهزاده سیاهپوش شوند؟
«دلبر ما واقعاً دلبر است؟ از وقتیکه آینهی جادویی خاطرات برادرم جونا را پاککرده، او باورش نمیشود که ما چند بار به داستانهای مختلف سفرکردهایم. برای همین وقتی آینه ما را میبلعد و با خودش به سرزمین قصهها میبرد، نفس راحتی میکشم. این بار ما به داستان دیو و دلبر میرویم. هورا! یا شاید هم نه هورا! چون وقتی جونا یک گل رز از باغ دیو میچیند، داستان را خراب میکند. دیو که حسابی عصبانی شده، جونا را بهجای دلبر گروگان میگیرد. ولی اگر دیو، دلبر را نبیند و بهش علاقهمند نشود، طلسمش هیچوقت باطل نخواهد شد و جونا تا ابد توی قصر زندانی میماند. حالا من باید این کارها را بکنم: و دلبر را پیدا کنم. .
در کتاب راهنمای دیوانه نشدن از دست مامان و بابا: دلیل تمام درگیریهای اصلی والدین و نوجوانان بیان شدهاند، از علت حساسیت بیش از حد والدین به نظم و ترتیب و گوشی بگیر تا این که نمیگذارند هر چقدر بچهها دلشان میخواهد بخوابند و انگار کلاً از مرحلهی ’همه چیز‘ پرتاند.
چون و چرا (حیوانات)
کتاب چون و چرا: حیوانات اثری از سالی سایمز و استفانی دریمز است که در واقع یک دانشنامهی آموزشی برای کودکان میباشد. این کتاب یکی از کاملترین و بهترین آثاری است که به سؤالات گوناگون کودکان دربارهی حیوانات پاسخ میدهد.
شاهزاده سیاه پوش 9 (شاهزاده پری دریایی)
پشاهزاده سیاهپوش و دوستانش در قایق سلطنتی دوستشان شاهزاده گلعطسه، روز آفتابیِ دلنشینی را روی دریا میگذرانند، که وااااااااای، یک شاهزادهی پریدریاییِ واقعی و زنده را بین امواج میبینند! شاهزاده دستهگُل، از آنها میخواهد کمکش کنند و نگذارند کراکنِ حریص، بزهای دریایی بانمکش را بخورد.
مبارزه با هیولاها شغل مناسبی برای شاهزادههای صورتیپوش مودب و باوقار نیست. برای همین وقتی دردسری پیش میآید شاهزاده مانگولیا تبدیل به همزاد خود شاهزادهسیاهپوش میشود و با هیولاها می جنگد.
باد داره هوهو میکنه ابر داره غر غر میکنه خرسی توی غار خودش خوابه و خرخر میکنه...
ماموريت جديدي به بن ريپلي كه از دانش آموزان مدرسه ي محرمانه ي جاسوسي است، داده شده. او بايد از جان رئيس جمهور ديويد استرن در مقابل حمله ي شركت تبهكاري اسپايدر محافظت كند. موفقيت اين عمليات شديدا به همكاري پسر رئيس جمهور، جيسون، با بن بستگي دارد. او بايد نقش دوست جيسون را در كاخ سفيد بازي كند. عملياتي غيررسمي كه هيچ يك از سازمان هاي امنيتي دولتي از آن آگاهي ندارند.
به زبان اشاره گفتم: من کنارتم.
چیز دیگری به فکرم نمی رسید که بگویم. می خواستم بداند که تنها نیست؛ که یک نفر توی این اتاق هست که او را دوست دارد. به یاد آن نماد باستانی افتادم که چند ماه پیش نشانم داده بود؛ پرترو، نشانه ی جام تهی، نماد مورد علاقه ی هارت. وجود هارتسون در دوران کودکی اش خالی شده بود. او انتخاب کرده بود که زندگی اش را با جادوی نمادهای باستانی و یک خانواده ی تازه پرکند؛ خانواده ای که من هم عضو آن بودم. می خواستم سر آقای آلدر من فریاد بکشم و بگویم هارتسون خیلی از پدر و مادرش بهتر است.
اما به عنوان فرزند فریر، یادگرفته بودم که نمی توانم به جای دوستانم مبارزه کنم. بهترین کاری که از دستم برمی آمد، این بود که کنارشان بمانم و جراحت هایشان را درمان کنم.
«افسانهها یخ میزنند... بااینکه من و برادرم تصمیم گرفته بودیم بیخیال آینهی جادویی بشویم، گربهی کوچکمان نقشهی دیگری داشت. او پرید توی آینه و ما چارهای نداشتیم جز اینکه دنبالش برویم. وقتی به جمهوری کولاک رسیدیم، فهمیدیم که احتمالاً به قصهی ملکهی برفی آمدهایم. جالب اینجاست که این قصه اصلاً شبیه فیلمش نیست. ملکهی برفی واقعاً بدجنس است و گربهی ما را تبدیل به یک مجسمهی یخی میکند. برای همین ما باید: يخ دوست پشمالویمان را آب کنیم. . سوار یک گوزن پرحرف بشویم. اسکی روی یخ یاد بگیریم. از دست دارو دستهی دزدها فرار کنیم. تازه اگر مراقب نباشیم... ممکن است یخ بزنیم!»
این جلد از مجموعه، همراه با بازی و سرگرمی، مفاهیم پایه و تکمیلی جلد پیشین را به بچهها آموزش میدهد و کمکشان میکند که دقت، تمرکز و مهارت استدلال خود را تقویت کنند.
این کتاب ماجرای یک گروه خلافکار خیلی ماهر را روایت می کند که مدت هاست دست از خلاف کشیده اند و به شغل شریف هتل داری مشغول شده اند. شبی از شب ها گروهی از تبهکاران که یک سرشان به باندی حرفه ای به نام املت می رسد، برای ربودن کلیشه های ارزشمند وارد پارک هتل می شوند و دزدی آن ها باعث می شود که کمیسر به تینو تران که یک جاعل حرفه ای اسکناس است مشکوک شود…
درباره کتاب ستاره های علم (داستان 30 زن دانشمند):
حضور زنان دانشمند و شایسته در دنیای علم موضوع تازهای نیست اما متأسفانه آنها آنطور که باید، دیده و شناخته نشدهاند. در این کتاب میبینید که داروهای حیاتی، فناوریهای بسیار مهم و اختراعات بزرگی که حاصل دسترنج آن زنها بوده و جهان را تغییر داده است. اگر از جیپیاس یا اینترنت وایفای استفاده میکنید، اگر عاشق سفر به فضا یا شیفتهی کشفیات پزشکی هستید باید بدانید بدون دستاوردهای هیدی لامار، کاترین جانسون، الیزابت بلکول و زنان دیگر جهان امروز ما به این شکل نبود.
پدر و مادر ایبی برای انجام مأموریتی، به سفری چند روزه خارج از شهر رفته اند و مادربزرگ، برای نگهداری از بچه ها از شیکاگو به دیدنشان آمده است. ایبی از طرف دوستش پنی، به یک مهمانی دوستانه دعوت شده اما مادربزرگ که برای تعطیلی آخر هفته کلی برنامه ریزی کرده، اجازه نمی دهد او به آن مهمانی برود. مادربزرگ معتقد است همیشه اولویت با خانواده است. شبهنگام، وقتی همه برای خواب به اتاقهایشان میروند، ایبی تصمیم میگیرد از آینهی جادویی و ماری رُز بخواهد او را به خانه ی دوستش پنی ببرد...
پسری به نام جرمایا را در خود جای داده، پسری که وقتی تقریبا نه ماهه بوده در یک شرکت کامپیوتری پیدا می شود؛ والت که حالا پدر اوست وقتی که نوبت قهوه درست کردنش بوده جرمایا را پیدا می کند. جرمایا تا به حال به خاطر شغل پدرش به شهرهای مختلفی سفر کرده، او در نواختن فلوت ریکوردر حرفه ای است و همه چیز را درباره بیسبال می داند، اما به خاطر عمل قلبش اجازه بازی کردن ندارد، پس تصمیم می گیرد مربی بیسبال شود. وقتی آن ها برای کار والت وارد شهر قله تپه می شوند، شهری که تیم بیسبال معروفی دارد، متوجه می شوند که مردم کم کم در حال ناامیدی از بیسبال هستند و حالا جرمایا می خواهد از تمام توانش استفاده کند تا امید را به شهر و به تیم بیسبال برگرداند.
درباره دو خط شاهنامه از بیژن
اگر یک دوست پهلوان میخواهی که زرنگ باشد و خوششانس هم باشد و بادقت هم باشد و خوش اشتها هم باشد و داماد هم باشد پس این کتاب را بردار و بخوان. پهلوان بیژن سلام!
حالا آنقدر بزرگ شدهای که راز بزرگ زندگی را بدانی. این راز به تو قدرت جاودانگی خواهد داد. جادویی که در تمام تاریخ وجود داشته؛ ولی فقط تعداد کمی از آدمها آن را میدانند: کسانی که پردیتا میشناختند و کسانی که کتاب زمانه ی جادو 4 (پایان بی پایان) را خواندهاند. اکنون به تو میگویم راز زندگی بیپایان این است که ...
بن ریپلی یک سال برای اینکه جاسوس خفنی شود
آموزشدیده و از انواع و اقسام خطرات جان سالم به دربرده. برای همینالان که تابستان از راه رسیده، خود را برای تعطیلات آماده کرده. ولی ظاهراً از تعطیلات خبری نیست، چون کار جاسوسهای تحت آموزش تمامی
ندارد و تهدیدات اسپایدر، یک سازمان جاسوسی دشمن، مانند گرمای تابستان غیرقابلاجتناب است. آیا بن میتواند هویت مخفی ... و
خونسردیاش را حفظ کند؟
خانواده ی دانیل و اریکا بعد از یک ورشکستگی مالی، به ویرجینیای غربی سفر کرده و در محله ای ساکن شده اند که درباره ی آن داستان های عجیبی وجود دارد. نزدیک به پنجاه سال پیش در همین خانه، دختری به نام «سلین» توسط «عمه خانم» -که هر پنجاه سال یک بار، دختری را می رباید- ربوده شده است. داستان یک روح، شرح خواندنی و جذاب اسارت اریکا در چنگ عمه خانم و تلاش برادرش دانیل برای نجات اوست. دانیل باید علاوه بر نجات اریکا، طلسم عمه خانم را هم بشکند تا پس از این، او نتواند هیچ دختری را به اسارت درآورد. انگیزه ی عمه خانم در به اسارت درآوردن دختربچه ها چیست؟ آیا دانیل و اریکا موفق می شوند طلسم او را بشکنند؟
توضیح احساس تنهایی و درک آن برای کودکان کار سادهای نیست، حتی ما بزرگترها هم گاهی برای مواجهه با این حس با مشکل روبهرو میشویم، اما شعرهای لطیف این کتاب میتواند کودک را با حس تنهایی آشنا کند و به او بیاموزد که چطور انسان احساس تنهایی میکند و بهتر است چگونه با این حس برخورد کند.
حتی اگه مشکلات مدرسهشم حساب نکنیم، ریف کلی بدبختی داره واسه خودش! ولی از شانس خوبش یه ایدهی طلایی به ذهنش میرسه؛ حالا اون باید بتونه ایدهشو عملی کنه. ریف با کمک بهترین دوستش لیوناردوی بیحرف، سعی میکنه همهی قوانین سختگیرانهی مدرسهشون رو زیر پا بذاره. آدامس جویدن سر کلاس: 5000 امتیاز! دوییدن تو راهرو: 10000 امتیاز! کشیدن زنگ خطر: 50000 امتیاز! ولی یه کم که میگذره، ریف مجبور میشه یه تصمیم مهم بگیره. اون باید انتخاب کنه که دلش فقط بازیگوشی میخواد، یا حاضره بالاخره مرد بشه و با مقررات و قلدرای مدرسه و تموم حقایقی که ازشون دوری میکرده، روبهرو بشه. نویسنده سرشناس، جیمز پترسون اینبار با سرگذشت خندهدار و البته بسیار تاثیرگذار پسر بچهای خلاق و منحصر به فرد، بازگشته است