این کتاب هم شکل ها را به کودک شما می آموزد و هم اورا باوسایل بازی آشنا می کند.
یادگاری های نادر ابراهیمی (قصه ی موش خودنما و شتر باصفا)
قصه ی موش خودنما و شتر باصفا از سری کتاب های یادگاری های نادر ابراهیمی اثر زنده یاد نادر ابراهیمی از انتشارات شهرقلم می باشد.
موش،دوان دوان رفت. سر ریسمان شتر را به دندان گرفت. و پیشاپیش شتر راه افتاد و رفت. موش، همچنان که میرفت، گاهگاه، ریسمان را به دست میگرفت و فریاد میزد: آهای! موشها! شترها! آدمها! چرندهها و پرندهها! مرا نگاه کنید! مرا نگاه کنید که شتر به این بزرگی را به دنبال خودم میکشم! مرا نگاه کنید که با همهی کوچکی، راهنمای شتر به این بزرگی شدهام.علتش هم این است که من عقل دارم او ندارد. من زورم خیلی زیاد است.همه از من میترسند. همه از من حساب میبرند.من شاه موشها هستم. موشها نگاه میکردند، خوششان میآمد، و قاه قاه می خندیدند. شتر میشنید و هیچ چیز نمیگفت. موش، یاز فریاد میزد: بله... این منم که جانور به این بزرگی را به دنبال خودم میکشم.
قصه ی موش خودنما و شتر باصفا از سری کتاب های یادگاری های نادر ابراهیمی اثر زنده یاد نادر ابراهیمی از انتشارات شهرقلم می باشد.
موش،دوان دوان رفت. سر ریسمان شتر را به دندان گرفت. و پیشاپیش شتر راه افتاد و رفت. موش، همچنان که میرفت، گاهگاه، ریسمان را به دست میگرفت و فریاد میزد: آهای! موشها! شترها! آدمها! چرندهها و پرندهها! مرا نگاه کنید! مرا نگاه کنید که شتر به این بزرگی را به دنبال خودم میکشم! مرا نگاه کنید که با همهی کوچکی، راهنمای شتر به این بزرگی شدهام.علتش هم این است که من عقل دارم او ندارد. من زورم خیلی زیاد است.همه از من میترسند. همه از من حساب میبرند.من شاه موشها هستم. موشها نگاه میکردند، خوششان میآمد، و قاه قاه می خندیدند. شتر میشنید و هیچ چیز نمیگفت. موش، یاز فریاد میزد: بله... این منم که جانور به این بزرگی را به دنبال خودم میکشم.