تاریخ مستطاب کفش
آلاستار قرمز، کتانی سفید، گیوه، کفش پاشنهدار،
گالش، صندل، چکمه...
یک دنیا قصه پشت هر کدام از این کفشها هست.
سالها پیش، آن وقتها که ریشهایم هنوز سپید نشده بود، حتی میتوانم بگویم سیاه هم نبود یا البته درست بگویم اصلاً ریش نداشتم، از پدرم پرسیدم: «بابا! این عشق که میگن چیه؟» پدرم گفت: «این غلطها به تو نیومده فرزند دلبندم! تو باید دَرست رو بخونی.» پنج سال بعد که هفت سالم بود و سواد خواندن و نوشتن مختصری آموختم، تصمیم گرفتم به جای درس خواندن بروم و عاشق شوم. اما قبل از عاشق شدن لازم بود با تحقیق در داستانهای موجود معنای واقعی عشق را دریابم. اولین داستانی که نظرم را جلب کرد، داستان ویس و رامین بود...
قصهی عشق و عاشقی ویس و رامین کمی فرق میکند. از آن عاشقانههایی است که کمتر شنیده و خوانده شده. حکایتی است سرشار از وصال و فراق. عشق و نفرت و بیتفاوتی را کنار هم دارد. داستانی شاید نزدیکتر به آنچه در زندگی خود داریم و دورتر از عشقهای ابدی و ازلی کلاسیک که غالباً وصالشان جایی بیرون از این دنیاست. خبری از جام زهر و خودکشی نیست. کسی برای عشقش کوه که جای خود، یک سنگ هم نمیشکافد. ویس و رامین کودکی را با هم در کنار دایهای میگذارند. ویس به ویرو دل میبندد و با او ازدواج میکند، هر چند مدت کوتاهی است که دل به رامین بسته و او را دوست دارد …
فخر الدین اسعد گرگانی یک بار به قرن پنجم هجری قصهی عشق ویس و رامین را به نظم کشید و آن را جاودان کرد، حالا پیام ابراهیمی یک بار دیگر با نگاهی تازه به این قصه، با لحنی طنزآلود داستان این دو را بازآفرینی کرده، بدون اینکه ماجراهای اصلیاش را پس و پیش کند و در آنها دخل و تصرفی کند.
تاریخ مستطاب کفش
آلاستار قرمز، کتانی سفید، گیوه، کفش پاشنهدار،
گالش، صندل، چکمه...
یک دنیا قصه پشت هر کدام از این کفشها هست.
در بخش پروندههای عجیب، مرموز و خیلیسخت، کارآگاه سیتو و سروان چینمیادو منتظر نشستهاند تا پروندهی جدیدی بگیرند و ذرهبینهایشان را به کار بیندازند. سروان روی یک تشکچه مدیتِیشِن میکند. مدیتیشن یعنی آدم مغزش را کاملاً خالی کند و به هیچچیزی فکر نکند. کارآگاه هیچوقت نتوانسته معنی مدیتیشن را درست بفهمد، چون همیشه توی سرش پر از فکرهای مهم است. همین الان هم که دارد دانشنامهی کارآگاههای بزرگ را نگاه میکند - بدون اینکه حتی یک کلمهاش را بخواند- فکرش درگیر مسائل خیلیمهمی است: یک مرغ بریان بر...
دایناسورها زمانی که ما انسانها نبودیم، بر کل کرهی زمین فرمانروایی میکردند. آنها حدود 65 میلیون سال پیش منقرض شدند. دایناسورها عظیمترین جانوران و سهمگینترین شکارچیان زمین بودند.
با مطالعهی این کتاب با انواع دایناسور آشنا میشوی، مثل استگوسوروس، داینونیکوس، تیرکس، جیگانوتوسوروس و کلی دایناسور دیگر. بهکمک نقشههای دقیق و نقاشیهای رنگارنگ کتاب چیزهای جالبی دربارهی زندگی دایناسورها یاد میگیری.
ویژگی بارز این بازیها استفاده از سرگرمی و تفریح به منظور بهکارگیری بخشهای گوناگون مغز در رابطه با به قدرت ذهنخوانی و پیشبینی میباشد. در هر دو نسخهی بازی، بازیکنان برای بازی کردن کارتهایشان در زمان صحیح، نیاز به ذهنخوانی، تصمیمگیری سریع و پیشبینی حرکت حریفان خود را دارند، همچنین بازیکنان با در نظر گرفتن و به خاطرسپاری کارتهای بازی شدهی دیگر بازیکنان حرکتهای بعدی حریفان خود را حدس میزنند، بنابراین حافظه نیز در این بازی تحت تأثیر قرار میگیرد. با این تفاوت که نسخهی Ramodis، با تنوع بیشتر روشهای بازی و افزایش جذابیت نسبت به نسخهی پیشین جذابیتی دوچندان یافته است و به ابزاری هیجانانگیز برای تقویت مهارتهای ذهنی و افزایش خلاقیت بازیکنان تبدیل گردیده است.
به نظر فردی ترسناکتر از سید مالون کسی نیست. حالا همین سید مالون دارد میآید سراغ فردی. خوشبختانه فردی یک نقشه دارد:
چشمهای اشعه لیزری
ویلیام شکسپیر با زبانِ ویژه و منحصربهفردش بیش از هر کمدینویس دیگری عشقِ رمانتیک را به سخره میگیرد و به شکلی کمدیوار با طنزی دوپهلو و نیشدار بازسازی میکند. او به ذهن و قلب شخصیتهایش رسوخ کرده، درونیات آنها را در حال خوشگذرانی و دلقکبازی آشکار میکند. رازِ شگفت هنر ویلیام شکسپیر در نگرشی خلاق به زندگی نهفته است.
در این مجموعه، کمدیهای شاد و بازیگوشانهی ویلیام شکسپیر به زبانی ساده و شیرین به داستان برگردانده شده است تا همهی خوانندگان بهراحتی با آنها ارتباط برقرار کنند.
فهیمه از بچگی عاشق پروازکردن بود. تابستانها با خواهر و برادرهایش، با چسب سریش و کاغذ بادبادک میساخت و از پشتبام پروازش میداد. متوجه شد که مرکز آموزشِ فنون خدمات هوایی تهران، امتحان ورودی گذاشته و دانشجو میگیرد. چون دوست داشت درس بخواند، امتحان داد و با نمرههای خوبی قبول شد و در دورههای خلبانی شرکت کرد. چند سال بعد فهیمه اولین زن مهندس پرواز در ایران شد. بعد از حدود سههزار ساعت پرواز با سمت مهندس پرواز، توانست کمکخلبان هواپیما شود. فهیمه میگوید: «هیچ فرقی بین مرد و زن نیست، مسئولیت ی...
قورتشبده دولا شد و مرد را تکان داد. اما باز هم مرد بلند نشد. قورتش بده رفت سراغ یک زن و او را هم تکان داد و صدایش کرد. اما زن هم تکان نمیخورد. جواب قورتشبده را هم نداد. قورتشبده باز رفت سراغ یک نفر دیگر و یکی دیگر... و هر کسی که توی خیابان افتاده بود روی زمین. اما هیچکدام بلند نشدند. قورتشبده با خودش فکر کرد شاید... شاید... آنها مرده باشند؟ تقصیر قورتشبده بود! قورتشبده آنها را کشته بود. قورتشبدهی قاتل! قورتشبده داد زد: «نه! نه!...» «من هیچکسی را نکشتم... من هیچکسی را نکشتم...»...
خیلی مطمئن نیستم، ولی انگار اسم پدرِ پدرجدم هم سباستین بوده.
همه بهم میگویند «سباس».
یازده سالم است و همین الان، ده دوازده تا سرخپوست، سوارِ اسبهایشان، دارند دنبالم میکنند تا پوست از کلهام بکَنند.
من سوار یک دوچرخهی قرمزم.
دارم فرار میکنم.
با تمام قدرت رکاب میزنم.
… آن کسی که قرار بود گرهش به دست من باز شود تو بودی. خودت بودی … دوست دارم مردی را نجات بدهم. دوست دارم یکبار هم قصه برعکس باشد. یک شاهزادهی سوار بر اسب سفید نیاید دختری را از چنگال دیو پلیدی نجات دهد. اینبار دختری بیاید با گنجشک کوچکش و شاهزادهای را از بند طلسمی آزاد کند …
سوسکها آنقدر تنوع دارند و رنگارنگاند که شاید باورتان نشود؛ یکچهارم کل گونههای جانوری شناختهشده در جهان سوسکاند! درحالحاضر، زیستشناسان حدود 400هزار گونه سوسک روی کرهی زمین یافتهاند، اما به گمان بعضی این تعداد بیش از دو میلیون گونه است.
چند تا سوسک بامزه:
سوسک سرگینغلتان شاخدار میتواند بیش از هزار برابر وزن خودش را هل بدهد.
آقای فولرمن از تعجب خشکش زده که من را سر وقت توی کلاس میبیند.
میگوید: «چه غافلگیری قشنگی تام!»
و لبخند میزند.
(خیلی پیش نمیآید که آقای فولرمن لبخند بزند.)
بعد مارکوس برایم شکلک درمیآورد.
(خیلی پیش میآید که مارکوس شکلک دربیاورد.)
ولی امروز هیچچیزی نمیتواند حالم را بد کند!
جز این دو تا کلمه: «درس ریاضی».
بعد اوضاع بدتر هم میشود...
«درس ریاضی
معلم: خانم ورثینگتن».
بدتر هم...
تری میگوید: «مگه چیِ امروز مهمه؟»
میگویم: «من هم میخوام همین رو بهم بگی!»
تری لحظهای فکر میکند و میگوید: «روز عوضکردن زیرپوشه؟» میگویم: «اون که هر روزه!»
میگوید: «روز شستن زیرپوشه؟»
ـ نه!
ـ روز زیرپوشت رو بذار روی کلهته؟
ـ همچین روزی نداریم!
تری میگوید: «آره، می دونم.» ریزریز می خندد.
ـ ولی اگه داشتیم باحال می شد، نه؟
اسم من «مارکوس» است. تا شب جشنتولد سیزدهسالگیام، پسری معمولی بودم. تا اینکه مامان و بابایم راز بزرگ، وحشتناک و خانمانبراندازی را برایم رو کردند! گفتند «نیمهخونآشام» هستند! و من هم بهزودی به یک موجود «نیمهخونآشام» تبدیل میشوم. عجب کابوسی!
در بخش پروندههای عجیب، مرموز و خیلی سخت، آرامش حکمفرماست. کارآگاه سیتو دانشنامهی کارآگاههای بزرگ را میخواند که در آن عجیبترین پروندههای مشهورترین کارآگاهها را نوشتهاند. یک روز هم کسی داستانهای کارآگاه سیتو را در این کتاب مینویسد.
سروان چینمیادو با یک جورچین چینی ور میرود.
- کارآگاه! میخواهی توی چفت کردن تکههای این جورچین کمکم کنی؟
- نه، ممنون. الان فقط میخواهم دندانهایم را روی یک املت سیبزمینی چفت کنم.
اما در کلانتری مرکزی، آرامش هیچوقت خیلی طول نمیکشد.
دربارهی داسی دایناسی 6 (موهای جنگلی)
من نميآم باباجون! دوستندارم مهموني خسته شدم از بس كه بردي منو سلموني داسي دايناسي سبز كوچولو موهايش بلند شده است. اگر آنها را كوتاه نكند، مامان و بابا او را به مهماني نميبرند.
دستباف یک بازی استراتژیک، تماماً ایرانی و با موضوع قالیبافی است. در این بازی، هر بازیکن در نقش یک قالیباف و در کارگاه قالیبافی شهر خود، مشغول به کنارهم قراردادن نگارههای مختلف میباشد. بازیکنان بعد از حضور در بازار و خرید کلافهای رنگی و مدیریت صحیح آنها وهمچنین استفاده به موقع از ابزار و البته کمی شانس، باید کلافهای به دستآمده را تبدیل به لچک و ترنج کرده و بعد از تکمیل دارهای قالی دستباف خود، آنها را فروخته و بر اساس ترکیب رنگ و کیفیت قالیها، امتیاز کسب کنند. اگر تجربه بازیهایی مانند جالیز و کاروبار که از مکانیزمهای حول محور مزایده و خرید برخوردارند، برایتان دلچسب بوده و به دنبال یک بازی با موضوعی ایرانی هستید که در یک دورهمی خانوادگی و دوستانه به رقابت با عزیزانتان بپردازید و یا ازعلاقمندان به بازیهای استراتژیکی هستید که ترکیبی از شانس و مهارت در بازیها برایشان خوشایند است و همچنین عواقب تصمیمها و انتخابهای لحظهای شما را به وجد میآورد، دستباف را به شما پیشنهاد میکنیم.
بازی فکری شیمیاگران یک بازی تماما ایرانی و سومین بازی از سری بازیهای «الف» تا «ی» ایرانی است که توسط امیر آئین طراحی و از شهریور ماه 1400 وارد بازار شده. داستان بازی در مورد علمی غریبه و به ظاهر جدید اما در واقع کهن به نام شیمیاگری است.
تا حالا به این فکر کردی که تو کی هستی و چی هستی؟ یا از خودت پرسیدهای همین بدنی که داری، چگونه کار میکند؟ آیا به وجود خودت فکر کردهای یا به سرت زده که ممکن است دنیا و همهی چیزهای دیگر فقط خوابوخیال باشند؟
در این سفر به جهان شگفتانگیزِ خودت با ما همراه شو و با عقل و شعور خودت به ایدههای عجیب آن فکر کن.
این کتاب با نقاشیهای معرکه، ایدههای باحال و اظهارنظرهای جنجالی به این پرسشها پاسخ میدهد.
یک روز که جنابِ تام رفت تا نامهها را از صندوقِپست دربیاورد،
پاکتنامهی پُرزرقوبرقی دید. روی آن اسم آنجلا ثراگمورتون نوشته شده بود.
آنجلا که خانه را از بالا تا پایین حسابی تمیز کرده و برق انداخته بود، داشت روی مبل خستگی درمیکرد.
ولی این نامهی مهمی بود و باید زود جوابش را میداد:
دعوتنامهی ملکه برای مهمانی عصرانهی قصر. به آنجلا اجازه داده بودند یک همراه هم با خود ببرد.
اِیدا دختر یکییکدانهی لُرد گات شاعر سرشناسِ دوچرخهسوار خیلی هیجانزده است؛ این بار بهخاطر برگزارشدن جشنوارهی موسیقی «گات قفل» در عمارت غمکدهی مخوف. قرار است از سراسر اروپا آهنگسازان برجسته از راه برسند.
مینا با چهار تا چشم وقزده زُل زد تو صورت داییبزرگه: «کِی؟!!!»
- یه زمانی وقتی که هنوز خیلی جوون بودم.
- کجا؟
- یه جایی تو اسپانیا. هنوز حتی جنگ جهانی هم شروع نشده بود.
محسن گفت: «کدوم جنگ جهانی؟»
دایی چپچپ نگاهش کرد: «دوم دیگه.»
مینا متعجب نگاهش کرد: «وای! داییجون یعنی شما درست وسط میدون جنگ بودین؟»
دایی خونسرد لبخند زد: «یه روزایی بودم، یه روزایی هم نبودم. من مجبور شدم برم وسط میدون جنگ.»
مانی گفت: «چرا مجبور شدین؟»
دایی به عصایی که دست گرفته بود، تکیه زد: «پیکاسو ازم خواسته بود.»
زمین مورد حمله فضاییها قرار گرفته است! شما این بار نه در نقش زمینیها بلکه در نقش فضاییها بازی میکنید و باید به سرعت و قبل از رقبای خود هدف مورد نظر روی زمین را به چنگ آورید! پاتک یک بازی هیجانی و سرعتی است که در آن بازیکنان باید در عین تمرکز و دقت، سریعا یکی از احجام بازی را که در کارت رو شده دیده نمیشود بردارند. این احجام عبارتند از مرغ، روبات، میز، آباژور و صندوقچه. سرعت بالای حل مساله، به همراه دقت لازم برای حل آن، این بازی را به یک تجربهی پرهیجان وشاداب تبدیل میکند که در عین حال برای افزایش قدرت تمرکز و تحلیل تصویر نیز بسیار مفید است. بازی پاتک یک بازی مهمانی حساب میشود که قوانین بسیار کمی دارد و قابل بازی کردن برای 2 تا 8 نفر است. کارتهای سوال بازی در دو دسته ساده و پیشرفته هستند و این امکان را به بازیکنان میدهند تا درجه سختی مورد نظر خود را انتخاب کنند. این بازی برای گروه سنی بالای هشت سال تا بزرگسالان قابل بازی کردن است.
هِی بچهجون! دیگه وقتش شده که بریم پارک ژوراسیک!
چون قسمت هفتم سریال چهار سابقهدار اومده! بزن بریم!
مجموعه ای کامل از اسباب بازی های پسرانه! هواپیما کنترلی، کوادکوپتر، هلی کوپتر، ماشین کنترلی، انواع ماکت های فلزی موتور و ماشین و تفنگ های فضایی!!!
تو این بخش برای راحتی شما کاربر گرامی، تمامی محصولات به صورت تخصصی دسته بندی شده است.
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورود به سیستم
یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورود به سیستم