دشمن دیگری است. دشمن خود ماست.
آنها این پایین هستند، آن بالا، داخل آسماناند، هیچ کجا دیده نمیشوند. زمین را میخواهند، میخواهند زمین مال خود ما باشد. برای پاکسازی ما آمدهاند، برای نجاتمان آمدهاند.
اما در زیر تمامی این معماها، حقیقتی نهفته است: به کَسی خیانت شده. به رینگر هم همینطور. به زامبی. به ناگت و به تمامی هفت و نیم میلیارد انسانی که روی سیارهمان زندگی میکردند. اول توسط دیگران مورد خیانت قرار گرفتهاند و بعد توسط خودمان.
در این روزهای آخر، بازماندگان زمین باید تصمیم بگیرند که کدام از اهمیت بیشتری برخوردار است: نجات خودشان... یا نجات آنچه از ما انسان میسازد...
هیولا شناس (جلد سوم جزیره خون)
وقتی دکتر وارثروپ همراه با آرکرایت، دستیار جدید و پرشور خویش، به جستجوی «جام مقدس هیولاشناسی» برمیآید، ویل هنری را در نیویورک تنها میگذارد. عاقبت ویل میتواند از چیزی لذت ببرد که تا این لحظه دور از دسترس به نظر میرسید. یک زندگی معمولی در کنار خانوادهای واقعی. با اینحال، بخشی از وجود ویل هنری حاضر نمیشود از دکتر وارثروپ دست بکشد. بنابراین، هنگامی که آرکرایت بازمیگردد و ادعا میکند که دکتر جان باخته، دنیا بر سر ویل هنری خراب میشود اما این خبر را باور نمیکند.
وقتی دکتر وارثروپ همراه با آرکرایت، دستیار جدید و پرشور خویش، به جستجوی «جام مقدس هیولاشناسی» برمیآید، ویل هنری را در نیویورک تنها میگذارد. عاقبت ویل میتواند از چیزی لذت ببرد که تا این لحظه دور از دسترس به نظر میرسید. یک زندگی معمولی در کنار خانوادهای واقعی. با اینحال، بخشی از وجود ویل هنری حاضر نمیشود از دکتر وارثروپ دست بکشد. بنابراین، هنگامی که آرکرایت بازمیگردد و ادعا میکند که دکتر جان باخته، دنیا بر سر ویل هنری خراب میشود اما این خبر را باور نمیکند.
ویل که مصمم است پرده از حقیقت بردارد، با علم به آنکه در صورت موفقیت به اعماق چاه مخوفی سقوط خواهد کرد که در قیاس با آن تمامی تجربههایش به هیچ میماند، راهی لندن میشود. در طول سفر خود از سقطرا سر درمیآورد. از جزیرهی خون. جزیرهای که ساکنانش عادت دارند لانهی پرنده بسازند و از آسمانش خون میبارد. اینجاست که وفاداری ویل هنری تحت مهمترین آزمایش ممکن قرار میگیرد.