باورت می شود که حتی آدم بزرگ ها هم از خیلی چیزها می ترسند؟ من همیشه فکر می کردم ما کوچک تر ها ترسو هستیم؛ اما بابا و مامان هم از خیلی چیزها می ترسند. من از تاریکی می ترسم. تو از چه چیزی می ترسی؟
چشم گرگ
در باغ وحش، یک پسربچه و گرگی یک چشم نگاهشان را به هم دوخته اند. تمام زندگی گرگ را می توان در عمق چشم پسرک مرور کرد: «حیات وحش در آلاسکا توسط آدمها تهدید می شود.» چشم گرگ، از زندگی کودکی آفریقایی حکایت می کند که همه ی آفریقا را برای زنده ماندن زیر پا گذاشته است. این کودک که استعداد خاصی در گفتن داستانهای خنده دار دارد، آدم را می خنداند و با خود به سرزمین رویاها می برد. دانیل پناک با نام واقعی دانیل پناکشیونی در 1944 و در کازابلانکا مراکش به دنیا آمد اما به دلیل شغل پدرش تمام دوران کودکی او در کشورهای مختلف آفریقایی و آسیای جنوب شرقی گذشت. پناک پس از اتمام تحصیل و اخذ کارشناسی ارشد در رشته ی ادبیات، شغل معلمی را برگزید و سپس به نوشتن داستان برای کودکان و نوجوانان پرداخت. آثار ساختارشکنانه ی پناک در میان بچه تنبل های کوچک و بزرگ جهان بسیار محبوب است.