بعد از پارک وحشت و تالار مخفی، ترس و لرز اینبار با مجموعهی تحت تعقیب آمده تا هرچه گوشت به تن شماست را آب کند. آقای استاین، اینبار در نقش پلیسی دلسوز به دنبال خبیثتریت و خطرناکترین تحت تعقیبهاست. (اگر از مخفیگاه این مجرمین اطلاع دارید، لطفا با پلیس ترس و لرز تماس بگیرید.) دست خودش نیست، نوآ بین استاک خجالتی و نگران است و غیر از لیزا گاردنر که مثل خودش تو برج مسکونی هالیو هاوس زندگی میکند، دوست دیگری ندارد. برای همین وقتی میفهمد شاگرد جدید کلاسشان هم ساکن همان برج است، خیلی خوشحال میشود که یک همزبان جدید پیدا کرده. اما به تدریج که این دو پسر وقت بیشتری را با هم میگذرانند، نگرانیهای نوآ دوباره برمیگردند... این دوست جدید من یک کم عجیب و عوضی نیست؟
یعقوب را دوست داشتم
در اواسط سال ۱۹۴۱ جزیره ی ” رَس ” ساحلی فوق العاده برای صید خرچنگ ها و صدف های نرم دریایی داشت و شغل اکثر مردم این جزیره که از اقوامی با سنت های مختلف تشکیل شده بود، صید همان خرچنگ های موجود بود. در این بین ” سارا لوییز ” سیزده ساله همراه با دوستش ” کال ” که پسری نزدیک بین و تپل بود گروه خوبی را تشکیل داده بودند تا در این اوضاع بد اقتصادی بتوانند با قایق سارا به صیادی بروند و بتوانند کمی کمک خرج خانواده شان باشند.
در اواسط سال ۱۹۴۱ جزیره ی ” رَس ” ساحلی فوق العاده برای صید خرچنگ ها و صدف های نرم دریایی داشت و شغل اکثر مردم این جزیره که از اقوامی با سنت های مختلف تشکیل شده بود، صید همان خرچنگ های موجود بود. در این بین ” سارا لوییز ” سیزده ساله همراه با دوستش ” کال ” که پسری نزدیک بین و تپل بود گروه خوبی را تشکیل داده بودند تا در این اوضاع بد اقتصادی بتوانند با قایق سارا به صیادی بروند و بتوانند کمی کمک خرج خانواده شان باشند. راندن قایق را پدر سارا از همان کودکی به سارا یاد داده بود و شاید تنها نکته ی مثبت خانواده ی او همین باشد. سارا خواهر دوقلویی، آرام، با استعداد و زیبایی به اسم ” کارولیین ” دارد که در کنار او خودش را فردی تاریک می بیند که هیچ کسی به او توجه نمی کند. از همان ابتدای تولدشان تمامی توجهات برای کارولین بود و تا نشانه ای از بیماری درونش دیده می شد سریعاً او را به بیمارستان می بردند و یا همیشه حواسشان به او بود.