دشمن دیگری است. دشمن خود ماست.
آنها این پایین هستند، آن بالا، داخل آسماناند، هیچ کجا دیده نمیشوند. زمین را میخواهند، میخواهند زمین مال خود ما باشد. برای پاکسازی ما آمدهاند، برای نجاتمان آمدهاند.
اما در زیر تمامی این معماها، حقیقتی نهفته است: به کَسی خیانت شده. به رینگر هم همینطور. به زامبی. به ناگت و به تمامی هفت و نیم میلیارد انسانی که روی سیارهمان زندگی میکردند. اول توسط دیگران مورد خیانت قرار گرفتهاند و بعد توسط خودمان.
در این روزهای آخر، بازماندگان زمین باید تصمیم بگیرند که کدام از اهمیت بیشتری برخوردار است: نجات خودشان... یا نجات آنچه از ما انسان میسازد...
مجموعه سریر شیشه ای (جلد پنجم امپراطوری طوفان ها بخش اول)
ایروان دهها سال برای این ماجرا نقشه کشیده و برنامهریزی کرده بود. شاید هم قرنها، حتی زمانی که در خواب بود تمام این نقشهها را در ذهن طراحی کرده بود و تنها چیزی که ایلین داشت، دستورات مبهم و گنگ از طرف خانوادهای سلطنتی و مرده برای متوقف کردن ایروان بود و تنها چند ماه کار فرصت داشت تا نیرویی برای ایستادگی در برابر او فراهم کند.
ایلین تردید داشت همزمان شدن لشگرکشی مایو و ناوگانش بهسمت ایلوی با دستور برانن برای رفتن او بهسمت باتلاق سنگ در جنوب غربی شبهجزیرهی ایلوی تصادفی باشد، یا حرکت نیروهای لعنتی موراث بهسمت خلیج اورو دقیقاً در سمت دیگر شبهجزیره!
وقت کافی وجود نداشت. برای انجام کار و سر و سامان دادن به مسائل مختلف وقت کافی نداشت… فقط میتوانست قدمهای کوچکی بردارد…
ایروان دهها سال برای این ماجرا نقشه کشیده و برنامهریزی کرده بود. شاید هم قرنها، حتی زمانی که در خواب بود تمام این نقشهها را در ذهن طراحی کرده بود و تنها چیزی که ایلین داشت، دستورات مبهم و گنگ از طرف خانوادهای سلطنتی و مرده برای متوقف کردن ایروان بود و تنها چند ماه کار فرصت داشت تا نیرویی برای ایستادگی در برابر او فراهم کند.
ایلین تردید داشت همزمان شدن لشگرکشی مایو و ناوگانش بهسمت ایلوی با دستور برانن برای رفتن او بهسمت باتلاق سنگ در جنوب غربی شبهجزیرهی ایلوی تصادفی باشد، یا حرکت نیروهای لعنتی موراث بهسمت خلیج اورو دقیقاً در سمت دیگر شبهجزیره!
وقت کافی وجود نداشت. برای انجام کار و سر و سامان دادن به مسائل مختلف وقت کافی نداشت… فقط میتوانست قدمهای کوچکی بردارد…