مجموعه ي جذاب و دوست داشتني قصه ها عوض مي شوند روايتگر ماجراهاي خواهر و برادری است که توسط آينه ي جادوييشان و پري مهرباني كه داخل آن زندگي مي كند، به دلايلي به سرزمين قصه ها و داستان هايي همچون سیندرلا، ديو و دلبر، علاءالدین، شاهزاد نخود فرنگی و… سفر مي كنند، اما قصه اي که وارد آن می شوند كمي متفاوت با داستان اصلی است و هربار آن ها را به چالش می كشد. این دفعه ایبی و دوستانش يعني فرانكي، رابين و پني پس از افتادن فرانكي در چاله ي مرموز پشت خانه ي پني، وارد سرزمين عجايب مي شوند و براي برگشتن به خانه به دنبال فرانكي مي گردند. آن ها درپي يافتن نشانه اي از فرانكي، با كلاه دوز ديوانه، ملكه بدجنس، گربه سخن گو و آليس ديدار مي كنند.
فرزندان تاریکی 1 (در دل سایه ها)
خطر همیشه در کمین فرزندان سوم خانواده هاست؛ چرا که وجودشان غیرقانونی است و هر آن ممکن است که هویت واقعی آنها لو برود و پلیس جمعیت سروقتشان بیاید. این کودکان را فرزندان تاریکی می نامند و لوک گارنر سیزده ساله، یکی از فرزندان تاریکی است.
لوک هیچ وقت به مدرسه نرفته، هیچ وقت جشن تولدی نگرفته و هیچ شبی را در خانهی دوستی نگذرانده. در واقع لوک هیچ وقت هیچ دوستی نداشته.
لوک از فرزندان سایه است؛ فرزندان سومی که پلیس جمعیت وجودشان را ممنوع کرده. او تمام زندگیاش را مخفیانه گذرانده و حالا که دارند به جای جنگل کنار مزرعهی خانوادگیشان شهرک مسکونی جدیدی میسازند، دیگر حتی اجازهی بیرون رفتن از خانه را هم ندارد.
تا اینکه یک روز لوک چهرهی دختری را پشت پنجرهی خانهای میبیند که میداند دو بچهی دیگر هم آنجا زندگی میکنند. لوک بالاخره یک فرزند سایه مثل خودش دیده است. جن حاضر است همه چیز را به خطر بیندازد تا از سایه بیرون بیاید. یعنی لوک جرأت میکند با نقشهی خطرناک جن همراه شود؟ چارهی دیگری هم دارد؟
35,000 تومان
مرجع:
9786004628754
خطر همیشه در کمین فرزندان سوم خانواده هاست؛ چرا که وجودشان غیرقانونی است و هر آن ممکن است که هویت واقعی آنها لو برود و پلیس جمعیت سروقتشان بیاید. این کودکان را فرزندان تاریکی می نامند و لوک گارنر سیزده ساله، یکی از فرزندان تاریکی است.
لوک هیچ وقت به مدرسه نرفته، هیچ وقت جشن تولدی نگرفته و هیچ شبی را در خانهی دوستی نگذرانده. در واقع لوک هیچ وقت هیچ دوستی نداشته.
لوک از فرزندان سایه است؛ فرزندان سومی که پلیس جمعیت وجودشان را ممنوع کرده. او تمام زندگیاش را مخفیانه گذرانده و حالا که دارند به جای جنگل کنار مزرعهی خانوادگیشان شهرک مسکونی جدیدی میسازند، دیگر حتی اجازهی بیرون رفتن از خانه را هم ندارد.
تا اینکه یک روز لوک چهرهی دختری را پشت پنجرهی خانهای میبیند که میداند دو بچهی دیگر هم آنجا زندگی میکنند. لوک بالاخره یک فرزند سایه مثل خودش دیده است. جن حاضر است همه چیز را به خطر بیندازد تا از سایه بیرون بیاید. یعنی لوک جرأت میکند با نقشهی خطرناک جن همراه شود؟ چارهی دیگری هم دارد؟