تاریکی او را احاطه کرد و تنها چیزی که شنید، صدای همهمهی مگسهای گرسنه بود... پس از نبردی حماسی که در آن کاو، فرال کلاغ، توانست مرد تارعنکبوتی را نابود کند، شهر بلکاستون سرانجام از شر شیطانی که مدتها تهدیدش میکرد، رها شد. اما صلح و آرامش دوامی ندارد. آمدن مادر مگسها باعث میشود که بار دیگر جرم و جنایت و فساد و آشوب بر شهر مسلط شود. کاو باید از تمام قدرت و شجاعش استفاده کند و از تکتک دوستانش کمک بگیرد تا بر این موجود شرور پیروز شود. اَسرار فاش میشوند، خطر و مرگ همهجا را فرا میگیرد و هر کسی ممکن است خیانت کند
مجموعه انجمن نگهبانان (جلد سوم بازمانده بخش اول)
فکر کرد زمان گذشته اما او هنوز همان جا است. هنوز همان چکش را در دست دارد، که حالا در یک کیسه چرمی سفری است. در جایی که او و همراهانش زمانی با زحمت در میان برف توده ها و راهزنان از جنوب بالا آمده بودند، حالا با سکون ناراحت کننده ای در یک کالسکه نشسته بود و موتورهای یک لوکوموتیو زغالی که با آهنگی یکنواخت دود بیرون می داد، آن را می کشید و تنها همراهش غریبه ای با حال و هوای دریایی مبهم بود و خیلی زود در حالی که از یک ژاکت برزنتی چون پتویی در برابر سرما استفاده می کرد، گوشه ی صندلی نیمکت به خواب رفت.
کتاب پیش رو جلد آخر از اولین مجموعه رمان نویسنده است که در فضایی ماورایی، جادوگونه و سحرآمیز روایت می شود. انجمن نگهبانان گروهی از افراد بی باک و شجاع اند که از مرز بین جهان خاکی و جهان جادو محافظت می کنند، گروهی که تعدادشان روز به روز کاهش یافته و اکنون سرانش نابود شده و آخرین اعضایش در دوردست ها پراکنده شده اند و تلاش می کنند تا با مقابله با سر سخت ترین دشمنان موجودیت و بقای خود را حفظ نمایند.