هیچ چیزی در مورد دهانه ی غار نمی دانست؛ جز اینکه راهی است که می توان از آن به جایی دیگر رفت. او هیچ مکان دیگری را نمی شناخت. بنابراین دهانه ی غار برای او دیوار بود؛ دیوار روشنایی. در حالی که خورشید در بیرون غار می تابید، این دیوار برای او خورشید دنیایش بود. آن دیوار روشنایی او را به طرف خودش می کشید؛ مثل شمعی که شب پره ای را مجذوب خود می کند. او مثل همیشه سعی می کرد به آن دست یابد. حیات به سرعت در درونش پر و بال می گرفت و او را به طرف آن دیوار روشنایی می کشید. حس کنجکاوی اش به او می گفت آن دیوار روشنایی راهی برای بیرون رفتن از غار است؛ راهی که مقدر شده بود توله گرگ خاکستری در ان قدم بگذارد. اما خودش از این امر آگاه نبود. او حتی نمی دانست دنیایی بیرون از غار هم وجود دارد.
توصیه های پرستار به زوج های جوان 2 (تغذیه ی نوزاد)
توصیههای پرستار به زوجهای جوان در تربیت و پرورش نوزادان و کودکان، فقط باید به نوزاد و کودک احترام بگذارید؛ به او گوش دهید، به رفتار و زبان بدن او توجه کنید و آنها را تفسیر کنید شما نمیتوانید تمام این مهارتها را یک شبه یاد بگیرید. هر پدر و مادری میتواند و نیاز دارد که این مهارتها را یاد بگیرد. در این مجموعه با توجه به درک نوزاد، مهارتهای مورد نیاز به والدین آموخته شدهاست. در بخشی از کتاب آمده: "...اگر چه تنها طی چند روز میتوانید به یک کودک بیاموزید که به چیزی دست نزند، ولی احتمالاً این فرآیند آموزشی را باید برای مکانها و وسایل مختلف در منزل تکرار کنید. طی این فرایند یادگیری، بهتر است وسایل ارزشمند و قیمتی منزل را جمع کنید و وسایل ارزان قیمت را جایگزین کنید
سایر کتاب های همین ناشر
سفر بهخیر! مواظب باش!... گزارش هات رو به موقع ارسال کن! حتما، بیا بریم برفی! از آقای سردبیر هم خدافظی کن. براتون کارت پستال و خاویار میفرستم. به امید دیدار! میگن اونجا شپش زیاده! خدابخیر بگذرونه...
نویسنده این کتاب هرژه میباشد و توسط انتشارت رایحه اندیشه به چاپ رسیده است.
تام باید هیولاهای سحرآمیز آوانتیا را از طلسمی شیطانی آزاد كند. او با شمشیر و سپری كه آدوارو جادوگر به او داده است. به راه میافتد تا با آركتا، غول كوهستان، رو به رو شود. آیا تام میتواند كشورش را از نابودی نجات دهد
این داستان دربارة زندگی سگی خانگی به نام باک است که ناگهان از سرزمینهای یخزدة شمال کانادا سر در میآورد. باک با زندگی وحشی و خشن جدیدش سازگار میشود؛ در کنار انسانها خشونت و بیرحمیهای بسیاری میبیند و انتقام تنها انسانی را که از او محبت دیده است میگیرد. ولی در پایان به سوی دنیایی میرود که واقعاً به آن تعلق دارد.
دارن شان پسری كه همه گمان میكنند مرده، اما در واقع دستیار یك شبح شده است، به كوهستان اشباح میرود. در كوهستان، او برای اثبات لیاقتش، شركت در آزمونهای مرگباری را میپذیرد و در چهارمین آزمون شكست میخورد. دارن نگران مجازاتی است كه برایش در نظر میگیرند و در همین زمان متوجه میشود كه یكی از دوستانش به قبیله اشباح خیانت كرده است. اگر خائن رسوا نشود، قبیله از میان میرود و اگر دارن بخواهد دیگران را از این توطئه باخبر كند، باید مجازات شكست در آزمونها یا همان مرگ را بپذیرد.
حسنی به زحمت چشم هایش را باز کرد. خمیازه ای کشید و گفت: «سلام!» باباجان گفت: «سلام به روی ماهت! حسنی جان... زود برو از سر کوچه یک کیلو پیاز بخر و زود برگرد. خانم جان می خواهد برای ظهر کوفته قلقلی درست کند.» حسنی غرغری کرد و از جا بلند شد و گفت: «اوه... حالا کو تا ظهر!» باباجان به او چشم غره رفت. حسنی هم دیگر حرفی نزد. شال و کلاه کرد و از خانه بیرون دوید. هوا خیلی خوب بود و حسنی فکر کرد که تا ظهر زمان زیادی است. به سرش زد که راه را دور بزند و از کوچه باغی برود.
بهترین قصه های دنیا 7 (سیندرلا)
تصويرهاي برجسته و جدا از صفحههاي كتاب، تماشاي آنها را جالبتر كرده است. ديدن اين نقاشيهاي برجسته، به اندازهي خواندن خود داستان، جذاب و سرگرمكننده است
کتاب حاضر، دربردارنده سه کتاب آزمون های مرگ، کوهستان شبح و شاهزاده اشباح جلدهای4، 5 و 6 از مجموعه «قصه های سرزمین اشباح» می باشد.
توجه به رفتارها، احساسات و خواسته های کودکان دو ساله، برای درک بهتر آنان و پیشگیری از وقوع کشمکش های ...
ماری کوچولو هر روز خاله بازی میکند. امروز دوست دارد، مامان بازی کند.
مجموعه نبرد هیولاها، داستانی است پرماجرا و فانتزی، جهانی بین واقعیت و خیال، ماجراهایی که توسط هیولاهای مختلفی به وجود می آید. این هیولاها با طلسم شیطانی جادوگری وحشی مسلح شده اند، سرزمینی را که روزگاری از آن مراقبت می کردند، نابود می کنند. اما ساکنان آن سرزمین به جنگ با هیولاها برمی خیزند.
با مطالعه اين كتاب، علاوه بر اطلاعات مربوط به باروري و عوامل مؤثر در تعيين جنسيت، با شيوهاي طبيعي براي انتخاب جنس كودك آشنا ميشويد. زبان ساده نويسنده و شرح تجربه داوطلباني كه شيوه او را بهكار بستهاند كتاب را خواندنيتر كرده است.
این مجموعه در 20 جلد جداگانه نیز منتشر شده است.
کتاب زیبا بنویسیم پنجم دبستان از سری کتاب های قدیانی است که برای خوشنویسی و زیبا تر نوشتن مناسب است .
داستاني به نويسندگي و تصويرگي هرژه و ترجمه و چاپ انتشارات رايحه انديشه مي باشد. تن تن خبرنگاري ماجراجو، كنجكاو، باهوش و جوان است كه براي تهيه گزارش به مكان
هاي گوناگوني سفر مي كند و اتفاقات عجيب و غريبي برايش مي افتد. او در حال حاضر در هند به سر مي برد اما مردي چيني طي ديداري از تن تن مي خواهد كه به شانگهاي سفر
كند، مرتاضي هندي خبر از وجود مرتاض و مرد زرپوست خبيثي مي دهد كه مي خواهند تن تن را نابود كنند. سفر اين خبرنگار جوان آغاز مي شود و هيچ كس از آن چه كه انتظار او را
مي كشد خبر ندارد.
گروبز، شارك و میرآ و نه مرید دیگر به یكی از پایگاههای لمبها میروند. تا مطمئن شوند آیا آنها با لرد لاس و هیولاهای دموناتا همدست شدهاند یا نه. در پایگاه، مردی به نام آنتونی برایشان میگوید كه تحقیقات جدید مربوط به گرگنمایی در جزیرهای دورافتاده صورت میگیرد. مریدها با همراهی آنتونی به جزیره میروند، ولی آنجا با حقایق و خطرات جدیدی رو به رو میشوند. گروبز برای نجات جان افرادش باید تصمیمی بگیرد كه نمیداند چه تاوانی در پی دارد
گروبز از پیشگویی یونیسوان وحشت دارد. كرنل نابینا شده و بك در دست لرد لاس است. هر روز تونلهای بزرگتری گشوده میشود و هیولاها دستهدسته از راه میرسند. در سراسر دنیا، مردم با هیولاها میجنگند، به دست آنها كشته میشوند یا از چنگالشان میگریزند. ولی این تعقیب و گریز بیامان تا كجا ادامه مییابد؟ اگر گروبز و كرنل نتوانند بك را نجات دهند و نیروی نهایی كاگاش را آزاد كنند، بر سر زمین چه میآید؟ آیا كاگاش میتواند یا میخواهد نتیجه جنگ را تغییر دهد یا نیرویی فراتر از آن باید پا به میدان گذارد؟
مجموعه كوچكي از تصاوير است كه كودك را با آدم هاي اطرافش آشنا ميكند. در كنار هر تصوير، نام مربوط به آن را به دو زبان فارسي و انگليسي ميخوانيد.
تنتن خبرنگار و ماجراجوي جواني است كه به همراه سگ خود ميلو، درگير داستانهاي هيجانانگيز، خطرناك و رازآلودي ميشود و هميشه پرده از اسرار نهفته اين داستانها برميدارد. كاپيتان هادوك، دوقلوها، پروفسور تورنسل و... از دوستان هميشگي تنتن در اين داستانها هستند.
روزي، روزگار خواهر و برادري با هم زندگي مي كردند. با آنكه سال هاي زيادي از عمرشان گذشته بود. هيچ كدام ازدواج نكرده و بچه اي نداشتند. اسم خواهر «ماريلا» و اسم برادر «ماتيو» بود. ماتيو ديگر پير شده بود و نمي توانست كارهاي مزرعه را به تنهايي انجام دهد. براي همين آنها از پرورشگاه شهرشان خواستند كه پسربچه اي را به آنها بدهد. يك روز وقتي ماتيو به ايستگاه قطار رفت تا آن پسربچه را به خانه بياورد، با دختر بچه اي رو به رو شد. دختربچه موهاي قرمزي داشت و كيفي در دست گرفته بود.
دارن شان شاهزاده اشباح، به خاطر مردمش باید در مبارزهای خونبار شركت كند. دشمنان اصلی او، شبحوارهها، با نفرات بیشتر، حیلههای رذیلانهتر و سركشتر از همیشه دست به كار شدهاند. در این میان، پلیس و مردم وحشتزده نیز او و دوستانش را عامل كشتارهای هولناك شهر میدانند. چه چیزی در انتظار آنهاست؟ مرگ یا پیروزی؟
اين كتاب، برگزيدهاي است از قصههاي ازوپ. ويژگيهاي قصههاي ازوپ اين است كه ساده است و كوتاه. اما نكتهي آموزندهاي در هز قصه وجود دارد. نكتهاي كه در بسياري از مراحل زندگي به كمك ما ميآيد و حل مشكلات ما را آسان ميسازد.