زویی با دیدن عکس عجیبی که به دوران کودکی مادرش برمی گشت و قورباغۀ بنفش براقی روی سرش نشسته بود؛ به راز شگفت انگیزی دربارۀ حیوانات سحرآمیز پی می برد که مادرش تا به حال آن را از او پنهان کرده بود. مامان زویی از کودکی به حیوانات جادویی کمک کرده بود و حالا اوست که می خواهد به آن ها کمک کند، از این رو هیولایی پشمالو و نارنجی که تقریبا هم قد و اندازۀ اوست، برای رفع کپک موهایش سراغ زویی می آید تا از او کمک بگیرد!
بدون مرز
پسری به نام جرمایا را در خود جای داده، پسری که وقتی تقریبا نه ماهه بوده در یک شرکت کامپیوتری پیدا می شود؛ والت که حالا پدر اوست وقتی که نوبت قهوه درست کردنش بوده جرمایا را پیدا می کند. جرمایا تا به حال به خاطر شغل پدرش به شهرهای مختلفی سفر کرده، او در نواختن فلوت ریکوردر حرفه ای است و همه چیز را درباره بیسبال می داند، اما به خاطر عمل قلبش اجازه بازی کردن ندارد، پس تصمیم می گیرد مربی بیسبال شود. وقتی آن ها برای کار والت وارد شهر قله تپه می شوند، شهری که تیم بیسبال معروفی دارد، متوجه می شوند که مردم کم کم در حال ناامیدی از بیسبال هستند و حالا جرمایا می خواهد از تمام توانش استفاده کند تا امید را به شهر و به تیم بیسبال برگرداند.
سایر کتاب های همین ناشر
در این جلد از مجموعه، دربارهی زندگی رُزا پارکس میخوانیم. او یکی از فعالان اجتماعی رنگینپوست سرشناس بوده که بخاطر رنگ پوستش، از کودکی رفتارهای تبعیضآمیز زیادی را در جامعه تحمل میکرده. او در این کتاب از سرگذشتش و وضعیت جامعهی امریکایی در آن زمان میگوید و اینکه چه اتفاقی افتاد که در برابر این نابرابری ایستاد و صدای عدالتخواهیاش را به گوش همهی دنیا رساند.
آدم های معمولی دنیا را تغییر می دهند (من ملاله یوسف زی هستم !)
من ملاله یوسف زی هستم
و باور دارم درس خواندن به همه مان کمک می کند تا اوج پرواز کینم.
این جلد از مجموعهی خط و نشان، مناسب کودکان 5 تا 6 سال است. بچهها میتوانند فعالیتهای متنوعی مثل حل هزارتو، معماهای تصویری، هوش و ریاضی و تشخیص شباهت و تفاوتها را انجام دهند و با رنگآمیزی خلاقیت خود را محک بزنند. هدف اصلی کتاب بر این است که کودک بتواند تنوع فعالیتها را درک کند و هرکدام را به خوبی انجام دهد. تمرینهای این جلد به نسبت جلد اول، از پیچیدگی بیشتری برخوردار است و برای دورههای آمادگی پیش از دبستان توصیه میشود.
قهوهچی گفت: «به سری هم سر خیابون از قبل وایسادن تو صف . ديدينشون ؟ فقط سه تا اسكل و بدبختن که نشستن تو پیادهرو . النا لبخند سرزندهای زد و گفت: «ما هموناییم!» «چی؟» «ما همون سه تا اسکلیم... یعنی، دوتا از سه تا.» قهوهچی خجالتزده شد و قهوهها را مجانی بهشان داد. النا گفت: «باشد که نیرو باورتان باشد!»
ممکن است فکر کنید سرزمین قصهها جای خوش آب و هواییست که قرار است توی آن کلی به شما خوش بگذرد. آن جا همهی آدمها و شخصیتهایی را که قصههایشان را خواندهاید ملاقات خواهید کرد و کلی با هم خوش میگذرانید ممکن است همینطور باشد، اما تاحالا فکرش را کردهاید اگر توی این سرزمین گیر بیفتد چه بلاهایی ممکن است سرتان بیاید؟ گیر افتادن در سرزمین قصهها! این درست همان اتفاقیست که برای الکس و کاتلر بیلی میافتد. سرزمین جادویی این کتاب از رویاهای کارتونهای دیزنی هم فراتر است. اگر دوستدارید بدانید بازیگری که جایزهی گلدن کلوب را برده، چهجور کتابی ممکن است بنویسد، این کتاب را از دست ندهید. کالفرپیش از نوشتن اولین کتابش (همین کتاب) به خاطر بازی در سریال گله در نقش کرت هامل برندهی جایزهی گلدن کلوب شده بود.
درباره کتاب ستاره های علم (داستان 30 زن دانشمند):
حضور زنان دانشمند و شایسته در دنیای علم موضوع تازهای نیست اما متأسفانه آنها آنطور که باید، دیده و شناخته نشدهاند. در این کتاب میبینید که داروهای حیاتی، فناوریهای بسیار مهم و اختراعات بزرگی که حاصل دسترنج آن زنها بوده و جهان را تغییر داده است. اگر از جیپیاس یا اینترنت وایفای استفاده میکنید، اگر عاشق سفر به فضا یا شیفتهی کشفیات پزشکی هستید باید بدانید بدون دستاوردهای هیدی لامار، کاترین جانسون، الیزابت بلکول و زنان دیگر جهان امروز ما به این شکل نبود.
حتی اگه مشکلات مدرسهشم حساب نکنیم، ریف کلی بدبختی داره واسه خودش! ولی از شانس خوبش یه ایدهی طلایی به ذهنش میرسه؛ حالا اون باید بتونه ایدهشو عملی کنه. ریف با کمک بهترین دوستش لیوناردوی بیحرف، سعی میکنه همهی قوانین سختگیرانهی مدرسهشون رو زیر پا بذاره. آدامس جویدن سر کلاس: 5000 امتیاز! دوییدن تو راهرو: 10000 امتیاز! کشیدن زنگ خطر: 50000 امتیاز! ولی یه کم که میگذره، ریف مجبور میشه یه تصمیم مهم بگیره. اون باید انتخاب کنه که دلش فقط بازیگوشی میخواد، یا حاضره بالاخره مرد بشه و با مقررات و قلدرای مدرسه و تموم حقایقی که ازشون دوری میکرده، روبهرو بشه. نویسنده سرشناس، جیمز پترسون اینبار با سرگذشت خندهدار و البته بسیار تاثیرگذار پسر بچهای خلاق و منحصر به فرد، بازگشته است
شاهزاده سیاه پوش 8 (دردسر غولی)
غول پرسروصدایی دارد تمام سرزمین را له میکند! شاهزاده سیاهپوش علامت درخشان را در آسمان میتاباند تا همهی دوستان قهرمانش به کمک بیایند. بزرگترین ماجراجویی شاهزاده سیاهپوش در راه است! شاهزاده سیاهپوش برای برفبازی با انتقامگیرندهی بزها و شاهزاده پتوپوش آماده میشود.
خانواده ی دانیل و اریکا بعد از یک ورشکستگی مالی، به ویرجینیای غربی سفر کرده و در محله ای ساکن شده اند که درباره ی آن داستان های عجیبی وجود دارد. نزدیک به پنجاه سال پیش در همین خانه، دختری به نام «سلین» توسط «عمه خانم» -که هر پنجاه سال یک بار، دختری را می رباید- ربوده شده است. داستان یک روح، شرح خواندنی و جذاب اسارت اریکا در چنگ عمه خانم و تلاش برادرش دانیل برای نجات اوست. دانیل باید علاوه بر نجات اریکا، طلسم عمه خانم را هم بشکند تا پس از این، او نتواند هیچ دختری را به اسارت درآورد. انگیزه ی عمه خانم در به اسارت درآوردن دختربچه ها چیست؟ آیا دانیل و اریکا موفق می شوند طلسم او را بشکنند؟
وقتی که خرسی میجوید با دندوناش یه لقمه نون دید یه چیزی تو دهنش شل شده، میخوره
هانسل داخل جهنم ايستاده بود و به اطرافش نگاه مي كرد. او در جايي شبيه غار بود. مخروط هاي سنگي از سقف كوتاه و سنگين جهنم آويزان بودند و از مخروط ها مايع قرمز رنگي چكه مي كرد. اما با وجود سقف، هيچ ديواري آنجا نبود. هانسل مي توانست هروقت كه اراده مي كرد، هر طرف را ببيند. آنجا كه هانسل ايستاده بود، جلوي پايش هزاران مسير قرار داشت. مسيرهايي كه از ميليون ها ميليون دهانه ي آتشفشاني پر از آتش مايع و جوشان مي گذشتند. يكي از دو شيطانكي كه راهنماي هانسل بودند، گفت: «باحاله، نه؟» بعد هانسل را از بين گودال هايي از آتش گذراند و به طرف جاده اي كه مثل زغال نيم سوخته مي درخشيد، راهنمايي كرد.
مدرسه تعطیل شده و مایلز و نایلز رفتهن تو مخفیگاه جنگلی که پر از کتاب و سرگرمی و بازیه. اونا یه حقهای میبندن و پرچم گروهان پاپا رو که فرماندهش جاش بارکینه کِش میرن. جاش قلدر قسم میخوره پرچمش رو پس بگیره و بینشون نبردی در میگیره. ولی از اونجا که فقط حقهبازها میدونن که نبرد رو کجا باید تموم کرد، این جاشه که خودش رو خراب و مضحکه میکنه. بخونین تا بدونین «حقهبازی مال پرزورها نیست!» و «ظرافت هنر خیلی واسه انگشتهای زمخت این نکبت زیاده!» یعنی چی.
چون و چرا (حیوانات)
کتاب چون و چرا: حیوانات اثری از سالی سایمز و استفانی دریمز است که در واقع یک دانشنامهی آموزشی برای کودکان میباشد. این کتاب یکی از کاملترین و بهترین آثاری است که به سؤالات گوناگون کودکان دربارهی حیوانات پاسخ میدهد.
بن، بسیار به دستگیر کردن سران «اسپایدر»، نزدیک شده بود اما آنها باز موفق شدند فرار کنند. اکنون بن در مکزیک گیر افتاده است و باید همراه دوستانش، نقشهای بکشند تا این بار سران اسپایدر را دستگیر کنند. تنها سرنخشان یک کلید است که حتی نمیدانند چه چیزی را باز میکند! ماموریتشان ساده نیست و این آخرین فرصت آنهاست تا این سازمان شیطانی را از بین ببرند...
این کتاب ماجرای دیگری از کمیسر کلیکر و همکاران حرفه ای او که قبلا خلافکارانی ماهر و زبردست بوده اند اما حالا به شغل شریف هتلداری مشغول شده اند در خود جای داده است. یک دزدی مسلحانه در یکی از بانک های منطقه اتفاق افتاده است که البته ناموفق بوده اما سارق از محل جرم گریخته است و این در حالی است که نشانه های دزد مسلح مو به مو با کمیسر کلیکر می خواند و آن چه شاهدان ماجرا اعتراف کرده باعث گرفتار شدن کمیسر و بازداشت او شده است. شش خلافکار سابق وقتی از ماجرا باخبر می شوند حسابی عصبانی می شوند و حالا باید استعدادهای ویژه ی خودشان را به کار بگیرند و قضیه را حل و فصل کنند.
الی، مالیک، توری و امبر که به تازگی فهمیده اند انسانهای شبیهسازی شده هستند و تمام زندگیشان در شهر سرینیتی حقیقت نداشته، حالا به دنیای واقعی رسیدهاند و میخواهند هر طور شده پروژهی اوسیریس را افشا کنند. اما آدمخوارهای بنفش در تعقیبشان هستند. آنها برای فرار از دستآدمخوارها مجبورند قانون را زیر پا بگذارند و بیاجازه وارد خانهها، هتلها و ماشینهای مردم شوند. آیا سرنوشت آنها این است به تبهکارانی که از رویشان شبیهسازی شده بودند، تبدیل شوند؟
بچهها برای فهمیدن حقیقت دربارهی این تبهکاران باید به سرینیتی برگردند و مدرکی برای اثبات حرفهایشان پیدا کنند اما آنجا با چیزی روبهرو میشوند که انتظارش را نداشتهاند...
دروغ های بزرگ خطرناک اند. و اگر قرار باشد به ازای هر دروغ بزرگ، با یک حقیقت بزرگ مواجه شویم می توانند خطرناک تر هم بشوند!
جهان داستانی کتاب، با مروری که بر داستان کلاسیک سیندرلا دارد، حس نوستالژیکِ لذتبخشی را در مخاطب بیدار میکند. اتفاقات داستان یکی پس از دیگری خواننده را هیجانزده میکند. نقش سیندرلا، قهرمان داستان، برخلاف روایت قدیمیاش، نقش شخصیتی منفعل و تابع نیست. او برای تغییر شرایطش منتظر یک فرشته و یا ناجی نمیماند؛ بلکه حالا پُر از خلاقیت و توانمندی است و میتواند به راحتی و با تکیه بر تواناییهای فردیاش، زندگی شاد و موفقیتآمیزی برای خود فراهم کند.
بن ریپلی شرور میشود وقتی بن از مدرسهی جاسوسی اخراج میشود سازمان تبهکار اسپایدر او را برای برنامهی آموزشیاش استخدام میکند. بن به امید اینکه بتواند بهعنوان یک جاسوس دوجانبه برای آدم خوبها کار کند، پیشنهاد اسپایدر را قبول میکند. همانطور که بن حدس زده بود. اسپایدر یک نقشهی بسیار بزرگ و شیطانی کشیده. آیا بن میتواند قبل از اینکه خیلی دیر شود. بفهمداسپایدر چه خیالی دارد؟ و آیا میتواند بدون اینکه شست اسپایدر خبردار شود، دستشان را برای آدم خوبها رو کند؟
اولین روز مدرسه است و سوفی بهجز دوتا کدو حلوایی که با خود به مدرسه برده، هیچ دوست دیگری ندارد. همه ی بچه ها کنجکاو شده اند و از سوفی درباره ی کدو حلواییاش سؤال میکنند. اِستیون همکلاسی سوفی، میخواهد با او دوست شود، اما سوفی میگوید من دوستهای خودم را دارم و به دوست تازه نیازی ندارم. ولی سوفی این را هم میدانست که دوستهای بامزهاش نمیتوانند مدت زیادی دوستش بمانند و نرم میشوند و صورتشان لکه لکه میشود…
دوباره من و داداشم افتادیم توی دردسر... ما از اولش هم قصد نداشتیم قصهها را به هم بریزیم؛ دو دفعهی قبل هم تصادفی بود! ولی اینبار، وقتی آینه ما را کشید و برد توی قصهی پری دریایی، چارهای نداشتیم جز این که داستان را یک جور دیگر بنویسیم؛ فقط همینقدر بدانید که داستان اصلی به خوبی و خوشی به آخر نمیرسید. حالا باید: پری دریایی را اراضی کنیم دمش را نگه دارد. برای یک عروسی مجلل برنامهریزی کنیم. و از دست کوسهها هم فرار کنیم تا یک لقمهی چپ نشویم.
داستاني پركشش و ماجراجويانه درباره ي يكي از دانش آموزان مدرسه ي جاسوسي به نام بن كه در تعطيلات زمستاني به عنوان مامور مخفي، به مدرسه ي آموزش اسكي فرستاده مي شود، او بايد از طريق دوستي با جسيكا از عمليات مشت طلايي پدرش سر دربياورد. مردك چيني ترسناك كه هر آدم مشكوكي را با بي رحمي به قتل مي رساند، بيش از همه به اطرافيان تك دخترش شك مي كند. آيا بن مي تواند بدون جلب توجه لئو شنگ به جسيكا نزديك شود؟