راز پدر در این شهر چیست؟
آقای گیدئون شغل ثابتی ندارد و دائم در سفر است و دخترش آبیلین را هم با خود میبرد. پدر که نگران آبیلین است او را به شهر مانیفست میفرستد که رازهایی دارد. دوشیزه سادی، پیشگوی شهر داستانهایی برای آبیلین تعریف میکند که همهمردم مانیفست در آنها حضور دارنند جز پدرش!
قصه های تصویری (ساندویچ ساز مو دم اسبی باف)
پسر گفت: «دلم ساندویچ مُفتی میخواهد.»
دختر گفت: «کاش یک دستگاهی هم بود که میتوانست موهای مرا دُماسبی ببافد!»
پسر گفت: «آره! بیا برویم شاید بتوانیم یک دستگاه ساندویچسازِ مودُماسبیباف پیدا کنیم.»
سایر کتاب های همین ناشر
سطح 4 از مجموعه کتاب کلاس اولی، کتاب اولی: برای کودکان نوسوادی که درسهای 14 تا 18 کتاب فارسی اول دبستان را تمام کردهاند و میخواهند مهارت بیشتری در خواندن کلمههای مشکل و روانخوانی پیدا کنند.
جلد دوم این مجموعه که از زبان «سام» پدر زال سفیدمو بازگو میشود داستانی است از زمان فریدون و فرزندانش، سلم، تور و ایرج؛ تا زمان زال و رودابه و فرزندشان، رستم.
جودی سر کلاس ناگهان میشنود که جنگلهای استوایی در خطر نابودی هستند. وقتی میفهمد که گونههای کمیاب طبیعت هم در خطرند ولی آدمها زبالهسازند،بیشتر میترسد و حالا جودی به فکر نجات دنیا افتاده است…
ویل و اونلین بعد از نبرد بزرگ با مورگاراث، به دست مزدوران اسکاندیایی گرفتار میشوند و مثل دو برده به سرزمین یخزده میروند.
هالت هم که عزمش را جزم کرده تا شاگردش را نجات دهد، تصمیم میگیرد هر طور شده، حتی با نافرمانی از دستور پادشاه، پی آن دو برود و به عهدش وفا کند. در این راه هوراس جنگجوی جوان و دوست ویل هم با هالت همرکاب میشود. اما ادامه راه به این سادگی نیست!
فردای آخرهفتهها همیشه دلگیر و حالگیر است. هیچکس، بهجز خودشیرینهای الکیمدرسهدوست، خوشش نمیآید بعد از دو روز استراحت و تفریح، دوباره برگردد به مدرسه. جودی دمدمی هم از همین بچههایی است که دوشنبهها را دوست ندارد؛ خوشش نمیآید برگرد به همان مدرسه، به همان کلاس، به همان میز و صندلی، با همان آدمهای همیشگی.
مجموعه کتاب های (رنگ رنگ رنگم کن) تلفیقی از آموزش و هنر و سرگرمی است. برای رسیدن به هدف های آموزشی، چیستان های طراحی شده اند که موضوع آنها شامل مهمترین چیزهایی است که کودک با آنها سر و کار دارد.
اولین غولی که چشمش بهت بیفته، با دو تا انگشت میگیردت و میخوردت!
غول بزرگ مهربان از آن غولهایی نیست که استخوان آدمها را قرچ و قورچ میجوند. او غولی مهربان و بیآزار است و سوفی از این بابت شانس آورده، چون اگر به جای او، غولهایی مثل خون تو شیشهکن، گوشت قلنبهخور و یا… دزدیده بودندش تا حالا یک لقمهی چپ شده بود!
اما سوفی دلش مثل سیر و سرکه میجوشد. نگرانیاش این است که غولهایی میخواهند بروند انگلستان و همهی بچههای کوچولو موچولوی خوشگل را بیندازند بالا و قرچ و قورچ.
پپا، سوزی و جورج با دوستهایشان فوتبال بازی میکنند، اما اگر قرار شود تیم دخترها با تیم پسرها بازی کند چه؟
فکر میکنی کدام گروه برندهی مسابقه میشود؟
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
در سرزمین کلانمل فرقهای اسرارآمیز آفتابی شده که مدعی است میتواند در ازای دریافت طلا، مردم را از شر چپاولگران در امان دارد. اما به گمان هالت، ویل و هوراس یک جای کار این فرقهی به ظاهر خیرخواه میلنگد. هالت میفهمد که توطئهای در کار است و به زودی کشتیهای ماهیگیری اهالی، توسط راهزنان به آتش کشیده خواهند شد.
و اینک رازی که این سه تن از آن آگاه شدهاند، نه کلانمل، که کل پادشاهی را تهدید میکند.
رمان دزیره شرح زندگی دزیره کلری و داستان عاشقانهی او با ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه است، داستان عاشقانهای که نافرجام میماند و سرنوشت متفاوتی را برای دزیره رقم میزند.
دست نگهدار! میخواهی همهی ما را به کشتن بدهی؟
اسکلتی از یک جادوگر سطح آب را میشکافد و بلمران با این که از ترس میلرزد، اجازه میدهد اسکلت، سوار قایق شود. بلمران قول میدهد تلاش کند تا اسکلت به زندگی برگردد و اسکلت هم قول میدهد او را به کارآموزیاش بپذیرد.
اما این بلمران مرموز کیست و چرا خواهر خواندهاش جینا را دزدیدهاند؟
کینو، مردی تنگدست، روزی مرواریدی بینظیر صید میکند. اما مروارید که میتواند همهی آرزوهای او و خانوادهاش را برآورده کند، آرامش او را بر هم میزند، کینو و همسرش شبانه از روستا میگریزند، اما مردانی مسلح در تعقیبشان هستند.
افسانههای این ور آب روایتی تازه از افسانههای ایرانی است.
زبان روان و گاه شوخ و بازیگوش راوی به این افسانهها حال و هوایی تازه داده و آنها را برای مخاطب خواندنیتر کرده است.
این افسانهها که از شهرهای مختلف ایران انتخاب شدهاند، در کنار افسانههای آنور آب مجموعه ای 352 افسانهاند; 352 افسانه که نشان میدهند با وجود شرایط اقلیمی مختلف، افسانهها به یک خانوادهی بزرگ جهانی تعلق دارند.
در این جهان ماه پیشانی و بلور خانم و سیندرلا در حقیقت خواهرهای تنی هماند; خواهرهایی که دردی مشترک دارند، از تبعیض و بیعدالتی رنج میبرند و در آخر با صبر و بردباری پیروز میشوند و به خوشبختی میرسند.
سرنوشت دختر جوان با زندگی اربابش خانم وانهاپر گره خورده است. وانهاپر زنی ثروتمند است که اوقاتش به خوشگذرانی و سفر میگذرد. روزی وانهاپر و ندیمهاش به هتلی ییلاقی میروند. دختر آنجا با مردی ثروتمند به نام ماکسیم آشنا میشود. مدتی بعد این دو ازدواج میکنند و به قصر ماکسیم نقل مکان میکنند که او پیش از آن با ربکا، همسر اولش (که از دنیا رفته است) در آن زندگی میکرده است.
جین ایر دختری زیبا و جوان به عنوان معلم سرخانه به عمارت اشرافی آقای دوچستر میرود. خیلی زود بین این دو رابطهای عاشقانه شکل میگیرد.
اما افشای رازهایی از زندگی گذشتهی دوچستر و سرنوشت همسرش این رابطه را بر هم میزند. جین ایر از آنجا میرود، اما خاطرهی عشق دوچستر آسودهاش نمیگذارد.
تق که نبود توق که نبود
چی چی بود؟
مع مع مع
بزی بود
موهاش چه وزوزی بود
اتحاد جادوگرها خطر جدیدی دنیای توماس وارد، شاگرد محافظ را دوباره به هم میزند. توماس یاد گرفته است که چطور با بوگارتها و اشباح مبارزه کند، اما سه قبیله از جادوگرها تصمیم گرفتهاند با کمک یکدیگر شیطانِ خطرناکی را آزاد کنند. توماس و محافظ دوباره به سفری پرماجرا میروند، اما آیا توماس وقتی با قدرتمندترین دشمنش برخورد کند، موفق خواهد شد؟
گرگشاه، دشمن خرگوشهای دمپنبهای است. برای همین اسم خرگوشها را از همهی کتابها خط میزند و از میمون عکاس میخواهد تندتند از او عکس بگیرد تا عکسهای گرگ شاه، و فقط او، سراسر جنگل و در و دیوار خانهها را بپوشاند.
ولی آیا به این راحتیها میشود خرگوشهای دمپنبهای را از صفحهی روزگار پاک کرد؟
سیپتیموس در یکی از هفت جزیرهی سحرآمیز گیر میافتد و به اتفاق اژدهایش، آتش آبدار، جینا و بیتل دنبال راه فرار میگردد.
اما جزیره عجایبی دارد که یکی پس از دیگری آشکار میشوند: روح دختری به نام سیرا که توسط شبحی پلید به نام سایرن تسخیر شده و موجودی عجیب که برای سیپتیموس آواز میخواند. آیا سیپتیموس میتواند از دست این آواز که مدام صدایش میزند، خلاص شود؟
میمینی سفارشهای مادرش را از یاد میبرد و در شلوغی خیابان مقابل فروشگاه اسباببازی میایستد و گم میشود. حالا میمینی باید چه کار کند؟
اسم من ( پپا ) است و این کتاب درباره بابابزرگ من است.
بابابزرگ من عاشق باغبانی و ساختن و تعمیر کردن است.
تق! تق! اما او بیشتر از همه عاشق بازی کردن با من و برادرم کوچولویم ( جورج ) است.
دوست داری با خانوادهی پپا بیشتر آشنا شوی؟ و...