شاهزاده ماگنولیا حسابی هیجان زده است. اولین بار است که قرار است در یک نمایشگاه علوم شرکت کند. او میخواهد با خودش یک پوستر دربارهی رشد دانهها به نمایشگاه ببرد. یکی از دوستانش خانه ای برای موش کورها درست کرده، یکی دیگر آزمایشی درباره ی قانون فشار هوا ترتیب داده و یکی هم برج پتو ساخته است.
اما همینکه شاهزاده ماگنولیا پیش دوستانش میرود تا کاردستیِ آنها را ببیند، یکدفعه سروکلهی یک هیولا پیدا میشود. حالا شاهزاده خانمها باید از خودشان و نمایشگاه علوم محافظت کنند...
محافظان حیات وحش 1 (نگهبانان تایگا)
استیسی و شش گرگ ویژه اش ماجراهای بی شماری را از سر گذرانده اند و حالا در یک مجموعه کتاب، داستانی را درباره ی قوی ترین مهارتشان می خوانیم: نجات حیوانات!
***
مأموریت نجات اول حسی را در استیسی بیدار کرد؛ اینکه از دست دادن خانواده چقدر غم انگیز است و نجات پیدا کردن چقدر شیرین است. از آن روز به بعد، استیسی و گله ی گرگ ها برای کمک به همسایه های تایگایی شان در جنگل پرسه می زدند. این بهترین زندگی ای بود که استیسی می توانست تصور کند، اما همه چیز آن طور که او انتظارش را داشت پیش نرفت.
زوزه ای وحشتناک سکوت تایگا را در هم شکست. استیسی و گرگ ها از جا پریدند و گوش هایشان را تیز کردند. امیدوار بودند که خواب دیده باشند، اما استیسی می دانست چه شنیده.
سایر کتاب های همین ناشر
در شبی سرد و برفی، آیریس رز در دل جنگل نقش فرشتهای برفی بر روی زمین میاندازد و با این کار سنگقبری قدیمی پیدا میکند. او ناخواسته روح دخترکی همسنوسال خودش را احضار میکند که میخواهد فراموش نشود. آیریس به همراه دوست صمیمیاش، دنیل، آن منطقه را جستوجو میکنند و متوجه می شوند چیزی که پیدا کردهاند، قبرستانی است متروک و فراموششده که فقط مختص سیاهپوستها بوده.
آیا این دو دوست میتوانند قبر این روح را بازسازی کنند و در نهایت توجه و احترام را به روح آن دخترک و تمام کسانی که در آن قبرستان مدفون شدهاند، بازگردانند؟
درباره کتاب نبرد نوابغ: چه کسی جهان را روشن کرد ؟:
در عصر طلایی نبردی سرنوشتساز در جریان بود و ادیسون با سیستم جریان مستقیم الکتریسیتهاش که بهخوبی در جامعه جا افتاده بود، رودرروی نیکولا تسلا و جورج وستینگهاوس قرار گرفته بود که سیستم جریان متناوب نوآورانهشان هنوز در مرحلهی آزمایش قرار داشت. شرایط بهشدت مخاطرهآمیز بود؛ چون هر دو طرف این رقابت میدانستند برنده با سیستم خودش، برق موردنیاز را برای به کار انداختن اختراعهای جدید تأمین میکند و از آنجا که همهچیز با برق سروکار داشت، برنده عملاً بر دنیا حکم میراند. این کتاب داستان سه مرد مشهور عصر طلایی را روایت میکند: توماس ادیسون، نیکولا تسلا، و جورج وستینگهاوس. اینکه چه اشخاصی بودند، برای پیشرفت جامعه چه کردند، برای پرورش و پیشرفت نوآوریهایشان چقدر کوشیدند، و نهایتاً، برای پیشی گرفتن در این مسابقه و برنده شدن در این نبرد به چه کارهایی دست زدند.
قرار است شاهزاده ماگنولیا با شاهزاده گل عطسه صبحانه بخورد که... دیلینگ دیلینگ! زنگ خطر هیولاها! ولی چراگاه بزها پر از خرگوشهای کوچولوی دوست داشتنی است، نه هیولا، یعنی این خرگوشها میتوانند خطری برای بزها باشند و تبدیل به سرسختترین دشمن شاهزاده سیاهپوش شوند؟
در اين داستان ايبي و برادرش جونا از طريق آينه جادويي زيرزمين خانه شان وارد قصه ي علاء الدين مي شوند. آن ها به گفته ي جادوگر شرور براي پيدا كردن چراغ جادو، شكستن طلسم ماري رز، برآورده كردن آرزوي علاءالدين و بازگشت به خانه وارد غار مي شوند، اما ايبي با آزاد كردن اشتباهي غول تمام نقشه هايشان را به هم مي ريزد. اكنون بچه ها بايد براي رسيدن به خواسته هايشان ماجراهاي مهيج و شگفت آوري را پشت سر بگذارند.
من (اِیبی) و دوستانم دور هم جمع شدهایم تا برای کار گروهی کلاسمان موضوعی انتخاب کنیم؛ ناگهان گردبادی میوزد و ما از داستان جادوگر شهر اُز سر درمیآوریم! در آنجا دوروتی را میبینیم که او هم مثل ما با گردباد از مزرعهاش به وسط این قصه آمده اما بسیار نگران است و میخواهد زودتر به خانهاش برگردد. اما این بار به خانه برگشتن چندان هم آسان نیست...
با من و دوستانم در این قصهی تازه همراه شو.
حدس بزنید این بار کجاییم! آینهی جادویی من و برادرم، جونا (بهعلاوهی گربهمان، شازده) را به داستان موطلا و سه خرس فرستاده. خیلی باحال است! اینجا فرنی برای چشیدن داریم؛ همینطور صندلی برای نشستن و تخت برای چرت زدن! ولی موطلا حسابی به دردسر افتاده و اگر کمکش نکنیم، شاید تا ابد اینجا گیر بیفتیم.
قهوهچی گفت: «به سری هم سر خیابون از قبل وایسادن تو صف . ديدينشون ؟ فقط سه تا اسكل و بدبختن که نشستن تو پیادهرو . النا لبخند سرزندهای زد و گفت: «ما هموناییم!» «چی؟» «ما همون سه تا اسکلیم... یعنی، دوتا از سه تا.» قهوهچی خجالتزده شد و قهوهها را مجانی بهشان داد. النا گفت: «باشد که نیرو باورتان باشد!»
یچچیز نمیتواند «پیتر» و «پکس» را از هم جدا کند. هیچچیز. حتی جنگ!
حتی اگه مشکلات مدرسهشم حساب نکنیم، ریف کلی بدبختی داره واسه خودش! ولی از شانس خوبش یه ایدهی طلایی به ذهنش میرسه؛ حالا اون باید بتونه ایدهشو عملی کنه. ریف با کمک بهترین دوستش لیوناردوی بیحرف، سعی میکنه همهی قوانین سختگیرانهی مدرسهشون رو زیر پا بذاره. آدامس جویدن سر کلاس: 5000 امتیاز! دوییدن تو راهرو: 10000 امتیاز! کشیدن زنگ خطر: 50000 امتیاز! ولی یه کم که میگذره، ریف مجبور میشه یه تصمیم مهم بگیره. اون باید انتخاب کنه که دلش فقط بازیگوشی میخواد، یا حاضره بالاخره مرد بشه و با مقررات و قلدرای مدرسه و تموم حقایقی که ازشون دوری میکرده، روبهرو بشه. نویسنده سرشناس، جیمز پترسون اینبار با سرگذشت خندهدار و البته بسیار تاثیرگذار پسر بچهای خلاق و منحصر به فرد، بازگشته است
جایی که یک ساحره هست، سر و کلهی بقیهشان هم پیدا میشود! «زار» و «کاش» که یک زمانی از هم بدشان میآمد، بعد از اینکه شاهد معجزهی سنگ و جادو بودند، حالا باید تفاوتهایشان را کنار بگذارند و با هم متحد شوند؛ چرا که طلسمی شیطانی آزاد شده و مردم و سرزمینشان در خطر است. فقط این دو نفر میتوانند از پسِ مقابله با این طلسم بربیایند، اما این یعنی آنها مجبورند پا به سرزمین ناشناخته بگذارند... که چیزی از آن خطرناکتر وجود ندارد!
این جلد از مجموعهی خط و نشان، مناسب کودکان 5 تا 6 سال است. بچهها میتوانند فعالیتهای متنوعی مثل حل هزارتو، معماهای تصویری، هوش و ریاضی و تشخیص شباهت و تفاوتها را انجام دهند و با رنگآمیزی خلاقیت خود را محک بزنند. هدف اصلی کتاب بر این است که کودک بتواند تنوع فعالیتها را درک کند و هرکدام را به خوبی انجام دهد. تمرینهای این جلد به نسبت جلد اول، از پیچیدگی بیشتری برخوردار است و برای دورههای آمادگی پیش از دبستان توصیه میشود.
تراویس و خواهرش کُری برای گذراندن تعطیلات تابستانی به هتل قدیمی مادربزرگشان میروند. داستانهای زیادی در مورد تسخیر این هتل توسط ارواح بین مردم ردوبدل میشود. در شب اول، بچه ها متوجه میشوند زوجی که مهمان هتل هستند به دلیل شنیدن این شایعات و به امید دیدن روح به آنجا آمده اند. تراویس و کُری از روی شیطنت تصمیم میگیرند کاری کنند که آنها به خواسته شان برسند. ابتدا بچه ها موفق میشوند مهمانان هتل مادربزرگ را سر کار بگذارند اما رفته رفته اتفاقاتی میافتد که باعث میشوند آنها خودشان هم بترسند…
بریستال اورگرین، دختر قاضی سختگیر و قانونمدار شهر، عاشق کتاب خواندن است اما در سرزمین او کتاب خواندن برای زنان ممنوع است. روزی با دیدن آگهی استخدام خدمتکار در سردر کتابخانهی شهر با نام مستعار و دور از چشم خانوادهاش در آنجا مشغول کار میشود تا بتواند مخفیانه کتاب بخواند. کنجکاویاش او را به اتاقی مخفی میرساند که کتابهایی با برچسب ممنوعه در آن نگهداری میشوند. با خواندن یکی از این کتابها که در مورد سحر و جادو است پی میبرد که خودش هم پری است آن هم در زمانهای که جادو جرم بزرگی است وقاضیهای شهر برای جادوگران حکمهای سنگین میبُرند. و این تازه آغاز ماجراست! سرنوشت اتفاقات کوچک و بزرگ بسیاری برای بریستال نوشته و دنیای جادو قرار است با پری جدیدش دنیای ما را زیرورو کند...
شاهزاده سیاه پوش 9 (شاهزاده پری دریایی)
پشاهزاده سیاهپوش و دوستانش در قایق سلطنتی دوستشان شاهزاده گلعطسه، روز آفتابیِ دلنشینی را روی دریا میگذرانند، که وااااااااای، یک شاهزادهی پریدریاییِ واقعی و زنده را بین امواج میبینند! شاهزاده دستهگُل، از آنها میخواهد کمکش کنند و نگذارند کراکنِ حریص، بزهای دریایی بانمکش را بخورد.
داستاني پركشش و ماجراجويانه درباره ي يكي از دانش آموزان مدرسه ي جاسوسي به نام بن كه در تعطيلات زمستاني به عنوان مامور مخفي، به مدرسه ي آموزش اسكي فرستاده مي شود، او بايد از طريق دوستي با جسيكا از عمليات مشت طلايي پدرش سر دربياورد. مردك چيني ترسناك كه هر آدم مشكوكي را با بي رحمي به قتل مي رساند، بيش از همه به اطرافيان تك دخترش شك مي كند. آيا بن مي تواند بدون جلب توجه لئو شنگ به جسيكا نزديك شود؟
در سلام دنیا (ماشین ها) همراه با ماشینهای مختلف سفر میکنیم و دربارهی آنها میخوانیم. با ماشینهای مختلفی مثل ماشین برقی، ماشین مسابقه، یدککش، کامیون و کلی ماشین متنوع دیگر آشنا میشویم، و یاد میگیریم هر کدام از آنها چه ویژگیهایی دارند و چه صدایی میدهند!
امروز هم یکی از اون روزهای بیحوصلگی برای «جیم»ئه. انگار هیچچیزی روبهراه نیست.
درباره کتاب هنر خفن شدن :
از نظرت زندگی ناعادلانه است؟ عقیده داری در دنیای بیرحمِ تکالیفِ زیاد زندانی شدهای؟ احساس میکنی معلمها الکی بهت گیر میدهند؟ وقتی لباس موردعلاقهات را پیدا نمیکنی، به مادرت غر میزنی؟ فکرش را میکردم!
بله، بله، نوجوان هستی و از همهطرف تحت فشار... مدرسه، دوستان، تکالیف، امتحانات، معلمها، پدر و مادر، روابط، ظاهر و قیافه... خلاصه هر چیزی که فکرش را بکنی. چطور است به جای اینکه بنشینی و مدام نق بزنی، انگیزه و انرژی پیدا کنی و تصمیم بگیری متفاوت باشی؟ هنر خفن شدن به تو یاد میدهد چطور بهترینِ خودت باشی و چطور بفهمی بهترینِ خود بودن دقیقاً یعنی چه. یاد میگیری چطور در مدرسه، محیط کار و زندگیات فوقالعاده باشی.
بن، بسیار به دستگیر کردن سران «اسپایدر»، نزدیک شده بود اما آنها باز موفق شدند فرار کنند. اکنون بن در مکزیک گیر افتاده است و باید همراه دوستانش، نقشهای بکشند تا این بار سران اسپایدر را دستگیر کنند. تنها سرنخشان یک کلید است که حتی نمیدانند چه چیزی را باز میکند! ماموریتشان ساده نیست و این آخرین فرصت آنهاست تا این سازمان شیطانی را از بین ببرند...
اینبار آینهی جادویی، من و داداشم را انداخت توی داستان سیندرلا، ولی از شانس بد، چون سیندرلا پایش شکسته و حسابی ورم کرده، نمیتواند کفش شیشهای را بپوشد؛ خب اینجوری هم که دیگر شاهزاده متوجه نمیشود سیندرلا دختر رویاهایش است. همهاش هم تقصیر ماست! ما دو تا باید قبل از اینکه ساعت دوازده بشود، برای کمک به سیندرلا راهحلی پیدا کنیم؛ وگرنه قصهی سیندرلا هیچوقت به خوبی و خوشی به آخر نمیرسد!
وقتی نام یک ماهی قرمز بخت برگشته، فرانکی، را از آزمایش خبیثانهی برادرش مارک نجات داد و او را با شوک الکتریکی به زندگی برگرداند، هیچ انتظار نداشت که یک زامبی ماهی چاق گنده با قدرت هیپنوتیزم کنندگی نصیبش شود. خوشبختانه فرانکی طرف تام است. تعطیلات هیجان انگیز کنار دریا شروع شده؛ ولی بر خلاف هر سال، ساحل خلوت و اتاقهای برج فانوس خالی است. از اتاق مارک در طبقهی بالا هم بوم نقشههای خبیثانه میآید. فرانکی و تام حواسشان جمع است؛ اما هیچ کدام نمیدانند که قرار است با یک مار ماهی زامبی برق دار بدجنس مواجه شوند..