جمشید خانیان، نویسندهی پرکار و پرافتخار اهل آبادان، در کتاب در یک ظهر داغ تابستان دختری از بصره آمد داستان عاشقانهای پرشور را روایت میکند که سه نوجوان هر یک به طریقی با آن درگیر هستند. آنها که همگی در یک محله و در همسایگی یکدیگر زندگی میکنند، به صورت همزمان عاشق دختری میشوند که طی اتفاقاتی به همراه خانوادهی خود بهتازگی در محلهی آنها ساکن شده است.
گفت و گوی جادوگر بزرگ با ملکه ی جزیره ی رنگ ها
کمک کن تا اسمی برای جزیرهام انتخاب کنم!
رهی به سمت جزیرهی گنج میرود تا کار مهمی انجام بدهد که نمیداند چیست؛ اما او خیلی خوب میداند که در پایان آن کار، با پولی که به دست میآورد، میتواند یک دوچرخهی 24 دندهی نارنجی سایز 26 بخرد. پس مثل ماتیفوی نیرومند،با سینهی ستبر و پاهایی چون دو تنهی نیرومند درخت و مشتهایی مانند دو پتک پولادین به راه میافتد…
از همین نویسنده
سایر کتاب های همین ناشر
مگی و فرید در جستوجوی گردانگشت به دنیای داستان میروند. پس از رفتن آنها تبهکاران سر میرسند و بقیهی اعضای خانه را گروگان میگیرند.
مو مجبور میشود خودش، رزا، زاغچهی پیرزن و باستای چاقوکش را به دنیای داستان ببرد.
فنوگلیوی پیر که مدتها قبل در کتاب زندگی احساس خوشبختی کرده میخواهد با کمک مگی مسیر بدبختیها را به سمت اتفاقات خوب برگرداند؛ اما حاکم ستمگر، مارکله، پدر و مادر مگی را اسیر کرده است.
استینک یک آب نبات فک از کار انداز میخرد، اما فکش از کار نمی افتد! او هم معطل نمیکند. نامهای شکایتآمیزی مینویسد و بعد نعمت از آسمان میبارد! پنج کیلو آبنبات فک از کارانداز، یک جعبهی گنده پر از شکلات و چوب شور و پاستیل، مجموعهی کامل مدادهای میمونی و …
اما اگر بین آن همه بستهی ریز و درشت یک نامهی مهم کوچولو را نبیند، چی؟
یتیمخانه نود و هشت بچه دارد که دختر هفده ساله جروشا ابوت،از همه بزرگتر است. او از صبح تا شب سر پاست تا دستورات رئیس عصبانی پرورشگاه را اجرا کند. او با همهی تلخیها، قلمی شیرین دارد و خوب مینویسد. یکی از اعضای هیئت امنای پرورشگاه تصمیم میگیرد او را به دانشگاه بفرستد و تنها خواسته اش اینکه جروشا برایش نامه بنویسد.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
اتلمتل ترانه، شعرهای کودکانه مجموعهای از اشعار خیالانگیز و کودکانه است. شاعران این مجموعه کوشیدهاند تا دریچهی چشم کودکی کنجکاو به واقعیتهای تلخ و شیرین و عجیب و غریب دوربرشان نگاه کنند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
دانیل اِسِت در آغاز جوانی به دلیل مشکلات اقتصادی پدر مجبور میشود برای تأمین معاش خود به سختی کار کند. او که سودای احیای خانهی پدری را در سر دارد، باید در محیط رنگارنگ شهر پاریس از دوراهی عشق و هوس یکی را انتخاب کند و به رنجهای خود پایان دهد.
پپا مطمئن است که باید مثل دوستش، پدرو کوچولو، عینک بزند. بابای پدرو عینکساز است و پپا و مامان پیش او میروند تا چشمهای پپا را آزمایش کند.
دوست داری همراه او به عینکسازی بروی و ببینی آنجا چه اتفاقی برای پپا میافتد؟
دنیای پپا 32 (پپا و پری دندان)
اولین دندان شیری پپا افتاده است مامان میگوید اگر آن را زیر بالشش بگذارد، پری دندان، شب برایش یک سکه میآورد. پپا تصمیم میگیرد تمام شب بیدار بماند و پری دندان را ببیند. فکر میکنی پری دندان واقعا میآید و برایش سکه میآورد.
از وقتی مامانبزرگ جودی یک سکهی لهولورده به او داده جودی توی همه چیز شانس میآورد، از بولینگ گرفته تا مسابقهی هجی کلمات.
بیبروبرگرد، او سوار بر اسب خوششانسی است تا اینکه اتفاقی میافتد و بدشانسی از راه میرسد. یک حیاط پر از شبدر سه پر و بچه گربهی فراری و …
دكتر جكیل در وصیتنامهای اموالش را به شخصی به نام هاید میبخشد. وكیل اترسون، دوستش، تصادفی به رازی وحشتناك پی میبرد: هاید كه چهرهی نفرتانگیزی دارد، مرتكب جرمی شده و چكی بیمحل با امضای دكتر جكیل كشیده. وكیل اترسون مطمئن است كه هاید برای تصرف اموال دوستش، او را خواهد كشت…
دربارهی میراث لورین 4 (سقوط پنج)
آن ها پیشوایشان را به زمین آوردند. آن ها تصور کردند جنگ را برده اند. اما اشتباه کردند. این مبارزه مدت ها طول خواهد کشید. ما سرانجام گرد هم جمع شده ایم. ما قدرتی فراتر از آن چه تا کنون داشته ایم به دست آورده ایم. ما نبردهایی را باخته ایم. اما این جنگ را نخواهیم باخت. لورین دوباره قدرت می گیرد.
فردای آخرهفتهها همیشه دلگیر و حالگیر است. هیچکس، بهجز خودشیرینهای الکیمدرسهدوست، خوشش نمیآید بعد از دو روز استراحت و تفریح، دوباره برگردد به مدرسه. جودی دمدمی هم از همین بچههایی است که دوشنبهها را دوست ندارد؛ خوشش نمیآید برگرد به همان مدرسه، به همان کلاس، به همان میز و صندلی، با همان آدمهای همیشگی.
متن این داستانها با نشانهها و حرفهایی که کلاس اولیها از درس ۱ تا ۱۸ کتاب فارسی اول دبستان یاد گرفتهاند، نوشته شده است. این کتابها برای بچههای کلاس دومی و کلاس سومی هم که میخواهند مهارت بیشتری در خواندن کلمههای مشکل و روانخوانی پیدا کنند، مناسب است.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
در کتاب پنیر داداش ماسته حرف میمینی راسته دروغ میمینی در ماجرای شکستن ظرف شیرینی برملا میشود و دردسر تازهای درست میکند.
کمتر کودکی است که شعری از مصطفی رحماندوست از برَ نباشد یا کتابی از او در کتابخانهاش نداشته باشد.
رحماندوست اما این بار در تک تک شعرهای این مجموعه با خداوند بخشنده و مهربان حرف میزند و با زبانی صمیمی و دلنشین او را کودکانه نیایش میکند. تصویرسازیهای خلاقانهی نیلوفر میرمحمدی هم رنگ و نور و زیبایی این فضای شاعرانه را دوچندان کردهاند.
توضیحات کتاب رمان های سه گانه فونکه-1-سیاه قلب - این کتاب پر از ماجراهای تخیلی است و خواننده در آن مرزی بین دنیای خیال و واقعیت احساس نمی کند. آدم ها وارد دنیای داستان می شوند و شخصیت های داستانی وارد دنیای واقعی، خواننده چنین اتفاق های عجیبی را در زندگی ( مو و مگی ) که حسابی با کتاب ها قاطی شده اند، باور می کند و از خواندنش لذت می برد. این کتاب پر ماجرا، دلهره آور و جذاب، می تواند هدیه ی خوبی باشد برای بچه های کتاب خوان و نوجوان های ماجراجویی که هنوز طعم کتاب های فانتزی را نچشیده اند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
ای وااای! کارنامهی استینک مودی، عقل کل خانواده، عالی نشده. اگر استینک میخواهد دست به مبارزه بزند و نمرهی بدش در درس ورزش را جبران کند،باید فنهای زیرآبی،نصف کردن و منگنه را یاد بگیرد.
حالا نوبت کُشتی انگشتی است. پس عجله کن!
نسیم خنکی را احساس می کردم که به صورتم می خورد و بویی شبیه بوی چمن توی دماغم پیچیده بود. دخترم داشت از یک جایی خیلی دور صدایم می کرد. صدای قدم هایش را می شنیدم که داشت به من نزدیک می شد. چند لحظه بعد احساس کردم جایی چند قدمی ام ایستاده. دوباره مرا صدا کرد. آن وقت صدای قدم هایش را شنیدم که دور شدند. هنوز داشت صدایم می زد. بعد احساس کردم یک جایی ایستاده و دارد گریه می کند. خواستم سرم را بلند کنم و صدایش کنم. بگویم اینجا هستم. بگویم بیاید پیشم، اما نمی توانستم. حال آدمی را داشتم که فلج شده باشد. با تمام توانم سعی کردم دست ها و پاهایم را تکان بدهم، اما نمی توانستم. صدای دخترم داشت دور می شد. حتی دیگر صدای قدم هایش را نمی شنیدم. تا اینکه یک دفعه دست کوچکش را حس کردم که روی شانه ام قرار گرفت. گفت: «پاشو، بابا! دیگه وقتشه. پا شو!»
توماس فهمیده بود که راه پر پیچ و خمتر از آن چیزی است که فکرش را میکرد. حالا بیرون از هزارتو خطرهای بیشتری زندگی او و دوستانش را تهدید میکرد. او چند هفتهی گذشته را در ترس و وحشت گذارنده بود ولی بالاخره کسی باید کنترل اوضاع را به دست میگرفت. آنها برای آنکه از این مهلکه جان سالم به در ببرند، به یک نقشه احتیاج داشتند.
با مجموعهی کلاس اولی، کتاب اولی کلید کتابخوانشدن کلاس اولیها در دست شماست. کودکانی که در ابتدای مسیر فارسیآموزیاند با خواندن کتابهای این مجموعه میتوانند گام به گام با آموزش حروف الفبا در کتاب فارسی اول دبستان، کتاب داستان مربوط به آن حروف را به تنهایی بخوانند. پس اگر میخواهید کودک کلاس اولیتان از همان ماههای اول لذت باسوادشدن را بچشد و اعتمادبهنفس بیشتری پیدا کند، از معجزهی داستانخوانی غافل نشوید.
در این کتاب میمینی با کبریت بازی میکند و با خطر آتش آشنا میشود.