در جست و جوی دلتورا (مجموعه اول جلدهای 1 تا 4)
تنها فکرش این بود که تندتر بدود. اما فقط نیمی از راه را طی کرده بود و نمی توانست تندتر از این بدود. حالا تخته ها زیر پایش سر می خورند و رها می شدند. او سکندری می خورد، می افتاد و طناب دست هایش را می سوزاند. بین زمین و هوا تاب می خورد. نمی دانست پایش را کجا بگذارد. و در حالی که با درماندگی، در آن کوران باد آویزان مانده بود، تخته های مقابلش –تخته هایی که تنها راه رسیدن او به محل امن بودند- به کناری لغزیدند و در رودخانه زیر پایش افتادند.
او با درد، دستش را به طناب شلی که در هوا آویزان بود –تنها چیزی که از پل باقی مانده بود- گرفت و خود را جلو کشید. سعی می کرد به آنچه زیر پایش بود و اینکه اگر دستش ول می شد، چه اتفاقی می افتاد، فکر نکند.
اثری است از امیلی رودا به ترجمه محبوبه نجف خانی و چاپ انتشارات قدیانی. جنگل های سکوت، دریاچه اشک، شهر موش ها و شن های روان چهار جلد ابتدایی این مجموعه اند که در کتاب حاضر گردآوری شده اند. داستانی مهیج، جذاب، خواندنی و فانتزی که سه شخصیت اصلی آن برای یافتن هفت گوهر یعنی یاقوت زرد، لعل بنفش، الماس، زمرد، سنگ لاجورد، یاقوت سرخ و اوپال، تکمیل کمربند دلتورا و شکست خادمان ارباب سایه های اهریمنی با یکدیگر همسفر می شوند و سرزمین دلتورا را زیر و رو می کنند، آن ها مجبور می شوند مبارزات و مراحل سختی را پشت سر بگذارند، حوادث غیر قابل پیش بینی را مدیریت کنند و تصمیماتی هوشمندانه اتخاذ نمایند تا با موفقیت به هدفشان دست یابند