رمان های روون 2 (روون و کولی ها)
جادوگر پیشگویی میکند: «دشمن اینجا در تاریکی پنهان است. نادانها مواظب باشید!»
روزی به طور غیرمنتظره، کولیها از راه میرسند. مردم روستا به کولیها اعتماد ندارند. آیا کولیها همان دشمنی هستند که جادوگر از آمدنشان خبر داده است.
روون پسر نوجوان روستا، میکوشد که معمای جادوگر را حل کند اما در شبکهای از دسیسه و خطر به دام میافتد. به نظر مردم روستای رین «روون» پسر ضعیف و ترسویی است که برای نجات روستا از خطر نابودی، نمیتوان به او امید بست. آیا به راستی کاری از دست روون ساخته نیست؟
از همین نویسنده
لیف، باردا و جاسمین با كمك جادوی اسرارآمیز آخرین اژدهایان دلتورا دو خواهر از چهار خواهر- موجوداتی تحت فرمان ارباب سایههای اهریمنی- را كه دلتورا را مسموم كردهاند. پیدا میكنند. اكنون، ماجراجویان با آگاهی از اینكه زمان مردم قحطی زده دلتورا رو به پایان است، با شتاب به سوی هدف بعدیشان، به سواحل هولناك غرب میروند. ارباب سایهها از جستجوی آنها با خبر شده است و به نحوی از حركت آنها اطلاع دارد. خطرهای وحشتناكی از حال و گذشته در كمینشان است. و هولناكترین خطر در مخفیگاه موجودی مخوف، در جزیره مردگان متروك در انتظارشان است.
سایر کتاب های همین ناشر
البته مار همان مار چند ساعت پیش نبود؛ دود دمش فروکش کرده بود و خودش هم مثل چوب، خشک و بی حرکت شده بود. پینوکیو اطمینان پیدا کرد که مار مرده. این شد که دست هایش را به هم مالید و بدون ترس و با خیال راحت آماده شد تا از روی مار بپرد، اما به محض اینکه خودش را آماده ی پریدن کرد مار مثل فنر از جا جست و عروسک چوبی را چنان ترساند که او از شدت ترس کله معلق زد و توی گل افتاد و بعد از آن، شلنگ تخته انداخت تا خودش را از مار دور کند، اما هول و هراس و دستپاچگی اش هرکسی را به خنده می انداخت. حتی مار را. مار چنان خنده اش گرفته بود که نمی توانست جلوی خودش را بگیرد. قهقهه هایی می زد که تمام تن و بدنش می لرزید و اینکه می گویند: فلانی از شدت خنده روده برشد، وصف حال مار نگون بخت بود که از شدت خنده روده بر شد و مرد.
سیپتیموس در یکی از هفت جزیرهی سحرآمیز گیر میافتد و به اتفاق اژدهایش، آتش آبدار، جینا و بیتل دنبال راه فرار میگردد.
اما جزیره عجایبی دارد که یکی پس از دیگری آشکار میشوند: روح دختری به نام سیرا که توسط شبحی پلید به نام سایرن تسخیر شده و موجودی عجیب که برای سیپتیموس آواز میخواند. آیا سیپتیموس میتواند از دست این آواز که مدام صدایش میزند، خلاص شود؟
اتلمتل ترانه، شعرهای کودکانه مجموعهای از اشعار خیالانگیز و کودکانه است. شاعران این مجموعه کوشیدهاند تا دریچهی چشم کودکی کنجکاو به واقعیتهای تلخ و شیرین و عجیب و غریب دوربرشان نگاه کنند.
نسیم خنکی را احساس می کردم که به صورتم می خورد و بویی شبیه بوی چمن توی دماغم پیچیده بود. دخترم داشت از یک جایی خیلی دور صدایم می کرد. صدای قدم هایش را می شنیدم که داشت به من نزدیک می شد. چند لحظه بعد احساس کردم جایی چند قدمی ام ایستاده. دوباره مرا صدا کرد. آن وقت صدای قدم هایش را شنیدم که دور شدند. هنوز داشت صدایم می زد. بعد احساس کردم یک جایی ایستاده و دارد گریه می کند. خواستم سرم را بلند کنم و صدایش کنم. بگویم اینجا هستم. بگویم بیاید پیشم، اما نمی توانستم. حال آدمی را داشتم که فلج شده باشد. با تمام توانم سعی کردم دست ها و پاهایم را تکان بدهم، اما نمی توانستم. صدای دخترم داشت دور می شد. حتی دیگر صدای قدم هایش را نمی شنیدم. تا اینکه یک دفعه دست کوچکش را حس کردم که روی شانه ام قرار گرفت. گفت: «پاشو، بابا! دیگه وقتشه. پا شو!»
استینک 9 (و یک شب خوابیدن کنار کوسه ها)
ترسناک، ترسناک تر، ترسناک ترین!
بابا و مامان استینک برنده ی یک شب خوابیدن در آکواریوم شده اند و حالا معلوم نیست این شب معرکه ترین خاطره ی استینک می شود یا عذاب آورترین شکنجه اش.
مجموعه کتابهای میمینی قصههای منظومی از بچه میمونی بازیگوش و شیرین است.
در هر کتاب مشکلی رفتاری از میمینی سر میزند و یا حادثهای برای او پیش میآید که در نهایت او را باتجربهتر میکند.
هدف از انتشار مجموعه كتابهای خودم میخوانم ترویج كتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در كودكان است.
نوسوادانِ كلاس اول، به تدریج كه خواندن را میآموزند و با شكل حروف و صداها و كلمهها آشنا میشوند؛ خواهند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون كمك گرفتن از دیگران بخوانند.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
در این کتاب بیدقتی میمینی برای پدربزرگش ایجاد خطر میکند. پدربزرگ پا روی ماشین اسباببازی میگذارد و زمین میخورد. چه کار باید کرد؟
جسیکا، همکلاسی جودی، در مسابقه مقام اول را به دست میآورد و عکسش هم در روزنامه محلی چاپ میشود. جودی هم به فکر میافتد که کاری کند تا مشهور شود و عکسش را در همهی روزنامهها چاپ کنند.
و جودی برای مشهور شدن، چه کارها که نمیکند!
تا به حال دلتان خواسته که به چیز دیگری تبدیل شوید؟ شرط میبندم که آنچیز لاکپشت نبوده! این داستان دربارهی مردی خجالتی است که عاشق زنی مهربان شده است.
کمکم سر و کلهی لاکپشت هم در داستان پیدا میشود. آیا لاکپشتها میتوانند، مرد را به زن برسانند؟ چهطوری؟
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
بالا بالاتر،پیش به سوی فضا پلوتون چون کوچولوست از منظومه ی شمسی اخراح شده است.استینک تصمیم میگیرد برای سیاره های کوچولوو همینطور آدم های کوچولو فکری کند. دوست داری استینک وفق شود پلوتون را از این سرنوشت شوم نجات دهد؟ پس کمکش کن مگان مک دونالد نویسنده ی مجموعه ی پر طرفدار جودی دمدمی است.خودش میگوید:روزی به دیدن بچه های مدرسه ای رفتیه بودم پایم را که گذاشتم توی کلاس بچه ها یک صدا گفتند استینک استینک استینک همان وقت بود که فهمیدم استینک خودش میتواند کتاب بشود. مگان تا امروز بیش از 40 کتاب برای کودکان نوشته که ماجرای اغب آن ها را از خاطرات کودکی هایش الهام گرفته است.
اصلاً اینجا چهکار میکند؟ شاید مامان آن را از فروشگاه خریده باشد. شاید بابا دیشب از سر کار آورده باشدش خانه. شاید یک علامت محرمانه باشد. «باید بیایی توی دارودسته ما!»
حرف بی حرف! چشماتو ببند و تا ده بشمار!
آرتمیس از بعضی جهات هنوز مثل قبل تیز و نابغه است، اما انگار سایهای روی ذهنش افتاده. قبلا چیزهایی را می دید که بقیه نمی دیدند، اما حالا چیزهایی را می بیند که اصلا وجود خارجی ندارد! درگیری با جن و جادو به شدت ذهنش را به هم ریخته و حالا که روبات های ویرانگر به شهر زیرآبی آتلانتیس و جن و پری هایش حمله کردهاند، آرتمیس فاول شرور، خوب و دلرحم شده و نمی تواند با آن ها بجنگد!
برچسب از مجموعه کتابهای «پیشی پیشی رنگ رنگ» منتشر شده است. این کتاب برای سرگرمی، افزایش مهارت رنگآمیزی و کمک به پرورش دستورزی کودکان 2 تا 6 سال مناسب است.
اولین مسابقه ی کتاب خوانی در راه است. گروه کرم کتاب های مدرسه ویرجینیا دیر دارند از صبح تا شب کتاب می خوانند. جودی دمدی و گروهش کتاب می خوانند و نکته های مهم را حفظ می کنند. آن ها سر میز شام، زیر پتو یا توی کلاس کاراته کتاب می خوانند؛ حتی سعی می کنند تندخوانی کنند. آیا کرم کتاب های معمولی می توانند با گروهی از آکادمی درخت هوش رقابت کنند؟ شایعه ای بر سر زبان ها افتاده که یک کلاس چهارمی توی گروه رقیب است! این همه هیجان نفس هر کرم کتابی را بند می آورد.
دكتر جكیل در وصیتنامهای اموالش را به شخصی به نام هاید میبخشد. وكیل اترسون، دوستش، تصادفی به رازی وحشتناك پی میبرد: هاید كه چهرهی نفرتانگیزی دارد، مرتكب جرمی شده و چكی بیمحل با امضای دكتر جكیل كشیده. وكیل اترسون مطمئن است كه هاید برای تصرف اموال دوستش، او را خواهد كشت…
ایمی نیمی دوست جدید جودی،او را در انجمن اسم- من- یک – شعر – است عضو می کند. جودی آنقدر با ایمی صمیمی میشود که نمیتواند از او دل بکند. اما لاکی و فرانک هم که حسودیشان شده با جودی قهر میکنند. آنها قرار بود با هم روی پروژهی «دور دنیا در هشت روز» کار کنند، اما حالا؟… داستان پیچ خورد، نه؟
ژانوالژان برای سیر کردن هفت فرزند گرسنهی خواهرش قرصی نان میدزدد و نوزده سال در زندان اسیر میشود. پس از آزادی زندگیاش را وقف نیازمندان و کوزت، دختری یتیم، میکند اما بازرس ژاور نمایندهی قانون، همهجا در تعقیب اوست.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
مگی و فرید در جستوجوی گردانگشت به دنیای داستان میروند. پس از رفتن آنها تبهکاران سر میرسند و بقیهی اعضای خانه را گروگان میگیرند.
مو مجبور میشود خودش، رزا، زاغچهی پیرزن و باستای چاقوکش را به دنیای داستان ببرد.
فنوگلیوی پیر که مدتها قبل در کتاب زندگی احساس خوشبختی کرده میخواهد با کمک مگی مسیر بدبختیها را به سمت اتفاقات خوب برگرداند؛ اما حاکم ستمگر، مارکله، پدر و مادر مگی را اسیر کرده است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
وقتش رسیده جودی اخمهایش را باز کند و لبخند بزند و با برادر کوچکش،استینکی لاستیکی مهربان بشود. اما مگر میتواند یک روز کامل خوشاخلاق باشد؟ چی؟ یک هفتهی کامل؟ البته با بافتنی انگشتی میتواند خودش را آرام کند و فکرش را از غرغر و بداخلاقی دور کند؛ ولی بافتنی انگشتی هم سختیهای خودش را دارد…