اسکاندیاییهای مهاجم میگویند اهالی قبیلهای صحرانشین رهبر آنها ایراک را اسیر کردهاند.
رنجرها برای آزاد کردن او اعزام میشوند ولی صحرا برای آنها غریبه است. غریبهها در این جهنم سوزان با طوفان شن شکنجه میشوند، آفتاب بر تنشان شلاق میزند و فریب حقههای یکی از قبایل را میخورند… در این راه، مهارت، کار بلدی و وفاداری ویل هم آزموده خواهد شد.
و شکست در این آزمون تنها یک معنی دارد: مرگ.
عقرب های کشتی بمبک
تا حالا نقشه کشیدین؟ مثلاً نقشهی آدمربایی؟
ما نقشه کشیدیم: من و بچههای باند عقرب. یه شب که هوا یه جورایی سرد بود، رفتیم تو کمین سوژه. دزدیدیمش و بردیمش تو کشتی بمبک که پاتوقمون بود، تا به موقع حسابش رو برسیم. بقیهشو نمیگم تا داستان آقای فرهاد حسنزاده از سکه نیفتد و ناشرش یه وقت شاکی نشه!
سایر کتاب های همین ناشر
«میراث لورین» یکمجموعه ۷ جلدی است که داستانش درباره ۹ نفر است که به زمین میآیند و شبیه مردم اینکره هستند؛ حتی مثل آنها حرف میزنند اما از آنها نیستند. این ۹ نفر قدرتهای عجیب دارند و ابرقهرمانهایی هستند که فقط در فیلمها و قصهها حرفشان شنیده شده است. در داستان اولینجلد مجموعه، دشمنان این ۹ نفر، شماره یک را در مالزی، شماره دو را در انگلستان و شماره سه را در کنیا دستگیر میکنند. به اینترتیب نوبت به شماره چهار میرسد که ماموریتش را انجام دهد و همینشماره چهار است که داستان را روایت میکند.
جودی دمدمی حوصله ندارد؛ حال و حوصلهی ریاضی را که هیچ رقم!به جای آقای تاد دوستداشتنی، معلم جدیدی آمده که به نظرش،هم ریاضی جودی افتضاح است و هم رفتارش!
رمان دزیره شرح زندگی دزیره کلری و داستان عاشقانهی او با ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه است، داستان عاشقانهای که نافرجام میماند و سرنوشت متفاوتی را برای دزیره رقم میزند.
پپا، سوزی و جورج با دوستهایشان فوتبال بازی میکنند، اما اگر قرار شود تیم دخترها با تیم پسرها بازی کند چه؟
فکر میکنی کدام گروه برندهی مسابقه میشود؟
پدر ویتو کورلئونه با شخصی در دهکده درگیر میشود و آن شخص به مافیا شکایت میبرد. پدر حاضر به زانو زدن در مقابل کدخدای محلی مافیا نمیشود و او را در حضور مردم به قتل میرساند.
یک هفته بعد نیز جسد خودش را پیدا میکنند، تفنگچیان مافیا به دنبال ویتوی جوان به پرسوجو میافتند؛ چرا که احتمال میدهند ویتو بعدها به خوانخواهی پدر برخیزد. اقوام ویتوی دوازده ساله نیز او را مخفیانه به آمریکا میفرستند.
میمینی سفارشهای مادرش را از یاد میبرد و در شلوغی خیابان مقابل فروشگاه اسباببازی میایستد و گم میشود. حالا میمینی باید چه کار کند؟
هدف از انتشار مجموعه كتابهای خودم میخوانم ترویج كتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در كودكان است.
نوسوادانِ كلاس اول، به تدریج كه خواندن را میآموزند و با شكل حروف و صداها و كلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون كمك گرفتن از دیگران میخوانند.
کلاس اول دبستان فرصتی طلایی برای کتاب خوان شدن کودکان ماست، در حالی که کتاب درسی برای پرورش مهارت روان خوانی و کتاب خوانی کودکان کافی نیست.
اگر واقعاً به کمک این پسر نابغهی تبهکار احتیاج دارید، باید بگویم که توی دردسر بزرگی افتادهاید…
جنها تمام خاطرات دنیای زیرزمینیشان را از ذهن تنها آدمیزادی که از او میترسند، پاک کردهاند. این تنها آدمیزاد کسی نیست جز آرتمیس فاول، نابغهی نوجوان و ماجراجو. اما حالا اتفاقی افتاده که موجودات زیرزمینی به او احتیاج دارند؛ همین حالای حالا هم احتیاج دارند!
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است. نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
گمانم نیم ساعتی گذشته بود و در این مدت جز صدای چک چک آب هیچ صدای دیگری نشنیده بودم. بعید می دانستم کسی آن بیرون در کمینمان باشد، چون در تمام این مدت می توانست بیاید تو. با یک شمشیر که حتی بلد نبودیم از آن استفاده کنیم، چه کاری از دست ما برمی آمد؟ خیلی راحت می توانست بیاید تو و کلکمان را بکند. بلاخره دیر یا زود هم سروکله شان پیدا می شد و ما را آنجا گیر می انداختند. فکر کردم تا دیر نشده باید آن غار را، که هیچ راهی به جایی نداشت، ترک کنیم. این بود که دستم را از بغل گذاشتم روی شانه ی نیما و تکانش دادم. آهسته گفتم: «نیما!»
تا به حال دلتان خواسته که به چیز دیگری تبدیل شوید؟ شرط میبندم که آنچیز لاکپشت نبوده! این داستان دربارهی مردی خجالتی است که عاشق زنی مهربان شده است.
کمکم سر و کلهی لاکپشت هم در داستان پیدا میشود. آیا لاکپشتها میتوانند، مرد را به زن برسانند؟ چهطوری؟
در این کتاب بیدقتی میمینی برای پدربزرگش ایجاد خطر میکند. پدربزرگ پا روی ماشین اسباببازی میگذارد و زمین میخورد. چه کار باید کرد؟
پپا مطمئن است که باید مثل دوستش، پدرو کوچولو، عینک بزند. بابای پدرو عینکساز است و پپا و مامان پیش او میروند تا چشمهای پپا را آزمایش کند.
دوست داری همراه او به عینکسازی بروی و ببینی آنجا چه اتفاقی برای پپا میافتد؟
توضیحات کتاب رمان های سه گانه فونکه-1-سیاه قلب - این کتاب پر از ماجراهای تخیلی است و خواننده در آن مرزی بین دنیای خیال و واقعیت احساس نمی کند. آدم ها وارد دنیای داستان می شوند و شخصیت های داستانی وارد دنیای واقعی، خواننده چنین اتفاق های عجیبی را در زندگی ( مو و مگی ) که حسابی با کتاب ها قاطی شده اند، باور می کند و از خواندنش لذت می برد. این کتاب پر ماجرا، دلهره آور و جذاب، می تواند هدیه ی خوبی باشد برای بچه های کتاب خوان و نوجوان های ماجراجویی که هنوز طعم کتاب های فانتزی را نچشیده اند.
کتاب «بهترین مامان دنیا» از اوّل تا آخرش دربارهی مامان دوست داشتنی و مهربان پپا است. مامان پپا در خانه خیلی کار میکند. در بیرون از خانه هم همینطور و با همهی این کارها با پپا و برادرش جورج هم بازی میکند. این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» دربارهی مامانها است. پپا و برادرش جورج در این کتاب به همراه مامان کمک میکنند تا بچّههارفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
در اين كتاب میمینی با دردسرهای پرخوری مواجه میشود.
رنگین کمان کلاسیک 3 (شاهزاده خانم کوچولو)
کتاب خواندن بچهها و بزرگ سالها با هم فرق دارد. ادم بزرگها برای سرگرم شدن کتاب میخوانند، درحالی که کوچکترها کتاب میخوانند تا زندگی کردن بیاموزند. روزی، در دوران دبستان، صمیمیترین دوستم کتابی به من داد که حتی اگر بگویم زندگیام را عوض کرد، باز حق مطلب را ادا نکردهام.
کلاس اول دبستان فرصتی طلایی برای کتابخوان شدن کودکان ماست و کتاب درسی برای پرورش مهارت روانخوانی و کتابخوانی کودکان کافی نیست. اگر میخواهید دانشآموز کلاس اولیتان در همان ماههای اول آموزش، حروف الفبا را بهخوبی یاد بگیرد. از معجزه داستانخوانی غافل نشوید. هرکدام از کتابهای کلاس اولی، کتاب اولی براساس حروفی نوشتهشدهاند که کلاس اولیها درس به درس با آنها پیش میروند.
از وقتی مامانبزرگ جودی یک سکهی لهولورده به او داده جودی توی همه چیز شانس میآورد، از بولینگ گرفته تا مسابقهی هجی کلمات.
بیبروبرگرد، او سوار بر اسب خوششانسی است تا اینکه اتفاقی میافتد و بدشانسی از راه میرسد. یک حیاط پر از شبدر سه پر و بچه گربهی فراری و …
مثل نامهای ولی
توی هیچ پاکتی
جا نمیشوی
جعبهی جواهری
قفل نیستی ولی
وا نمیشوی
مثل میوه خواستم بچینمت
میوه نیستی، ستارهای
از درخت آسمان جدا نمیشوی
پپا و سوزی همیشه بهترین دوست هم بودهاند و خواهند بود! یک روز مامان پپا برای او و سوزی تعریف میکند که آنها از چندماهگی با هم دوست بودهاند. پپا باورش نمیشود که زمانی نینیکوچولو بودهاند. یعنی چه شکلی با هم دوست شدهاند و چه جوری با هم بازی میکردهاند؟