مسافری با پاپوش های جهنمی
دیگر حوصلهی ارباب گوریلها را نداشتم. عوضش دویدم طبقهی بالا، رفتم اتاق مطالعهی بابایم و شیپور را پیدا کردم. بدنهی مسیاش هنوز هم برق میزد، اما چالهچولههای رویش از چالهچولههای گلگیر یک ماشینِ تصادفی هم بیشتر بود.شیپور را محکم تکانتکان دادم. انگار که بخواهم صداهایی را که قبلاً تویش رفته، بریزم بیرون.بعد نفس عمیقی کشیدم و گذاشتمش توی دهانم:«ناخداکِرَکِستون! اوهوی! با شما هستم! منم، بادی استِبینز، گمونم یکی از نوههای شما باشم، صدام رو میشنُفین؟ لیز قوری رو فروخته! پس نمیخواد از توی ق...
وقتی «بادی استِبینز» پا به طبقهی سیزدهمِ یک ساختمان قراضهی قدیمی میگذارد، یکدفعه میبیند از سیصد سالِ پیش سر درآورده! آن هم کجا؟! کشتی دزدان دریاییِ گرفتار در طوفان! بادی سوارِ همین کشتی با ناخدا جان کِرَکِستون به نیوانگلند سفر میکند. جایی که جدِ جدِ جدِ جدِ پنجم مامانبزرگِ پُردلوجرأتش، ابیگِل، گرفتار محکمهی جنونآمیزِ جادوگری شده. بادی وسط ماجرایی پُر از اشباح، جادوگر، دزد دریایی و گنجی پُرزَرقوبَرق غوطه میخورد. شاید بادی بتواند اجداد یکدنده و خودسَرَش را نجات دهد. ولی آیا میتواند راهِ بازگشت به طبقهی سیزدهم و خانه را پیدا کند؟
مشخصات
- نویسنده
- سید فلاش من
- مترجم
- نسرین نوش امینی
- قطع
- رقعی
- نوع جلد
- شومیز
- تعداد صفحات
- 211