«من ملاله هستم» عنوان کتابی است نوشتهی ملاله یوسف زی که نشر زرین اندیشمند آن را به چاپ رسانده است. داستان ملاله یوسف زی از آنجا شروع میشود که والدین او بعد از تولد یک دختربچه در بخش خود در شمال پاکستان شروع به کار میکنند. او میگوید که در جشن به دنیا آمدن یک پسر، تفنگ شلیک میکنند اما چنین کاری را برای دختران انجام نمیدهند. سرنوشت آنها این است که آشپزی و نظافت انجام دهند تا نه دیده شوند و نه شنیده. پس چطور ملاله این کار را انجام داد؟ کسی که بهسختی نامش وارد شجرهنامهی خانواده شد چطور توانست نماد قدرتمند در کتابهای تاریخ برای حق جهانی تحصیل دختران باشد؟ خاطرات او با عنوان «من ملاله هستم» جواب این سؤال را به ما میدهد.
خوشبختی لعنتی!
کتاب خوشبختی لعنتی - آیا کتاب های خودیاری واقعا موثرند؟ این سوالی بود که روزنامه نگار آزاد، ماریان پاور سی و شش ساله از خودش پرسید. قفسه های کتابخانه او پر از کتاب های خودیاری بود، اما تنها و مقروض در اتاقی اجاره ای زندگی یکنواختی را سپری می کرد.
کتاب خوشبختی لعنتی - آیا کتاب های خودیاری واقعا موثرند؟ این سوالی بود که روزنامه نگار آزاد، ماریان پاور سی و شش ساله از خودش پرسید. قفسه های کتابخانه او پر از کتاب های خودیاری بود، اما تنها و مقروض در اتاقی اجاره ای زندگی یکنواختی را سپری می کرد. عدم تناسب بین زندگی واقعی، خوشبختی و زندگی ایده آل که این کتاب ها نوید می دهند، او را به فکر فرو برد. حتی با خواندن کتاب من می توانم شما را ثروتمند کنم همچنان زیر بار قرض بود. تنها و مجرد بود، اگرچه کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی را هم خوانده بود. کتاب بترس ولی انجام بده هم هیچ تأثیری بر افزایش اعتماد به نفسش نداشت. پس این خوشبختی لعنتی کجا بود؟ تا اینکه یک روز به این فکر افتاد که اگر جز خواندن صرف کتاب های خودیاری به توصیه هایشان عمل کند و به تعریف خودیاری و تکنیک های آن آگاه شود چه اتفاقی می افتد؟ آیا شادتر، سالم تر، لاغرتر و پولدارتر خواهد شد؟ آیا مرد ایده آل ش را پیدا خواهد کرد؟ « ماریان پاور » تصمیم می گیرد به مدت یک سال هر ماه یک کتاب خودیاری بخواند و موبه مو به توصیه هایشان عمل کند و...