نگران نباش داگلی بغلی

مشاهیر خندان (رازی)

من نامی ام و از کتاب بیزارم.
معلم ها توی مدرسه دائم از مشاهیر گذشته ی ایران می گفتند و دائم آن ها را توی سر ما می زدند. بالاخره کلافه شدم و آستین ها را بالا زدم و خودم رفتم سراغ این آدم های خسته کننده. چشمتان روز بد نبیند!

درباره کتاب باغبان

سعی کرده ام هیچ یک از چیزهایی که راجع به زیبایی به من یاد داده اید از قلم نیفتد.
دهه ی سی دوران رکود بزرگ اقتصادی در آمریکاست. زمانی که دخل و خرج خانواده ی لیدی گریس با هم نمی خواند و دخترک بنا بر تصمیم ،خانواده چمدانش را می بندد و با جیب ها و کیف های پر از بذر گیاه سوار قطار به شهر می رود تا با دایی جیم، نانوای اخمو زندگی کند لیدیا گریس چیز زیادی از نان پختن نمی داند اما دست های سبزش همه چیز را جبران می.کند. لیدی می خواهد کاری کند که دایی جیم لبخند بزند.

قصه های پدربزرگ

هیچ چیز به پای وقت گذراندن با پدربزرگ نمی رسد...
گردش در مزرعه و پارک، تعمیر اسباب بازی های کهنه، و بهتر از همه گوش کردن به قصه های پدربزرگ.

۲۰۰۰ تست حل شده (شامل آزمون‌های ورودی مدارس تیزهوشان، نمونه دولتی، المپیاد‌ها و…)

به انضمام ۵ دوره آزمون آمادگی تیزهوشان

ویژه‌ی داوطلبان شرکت در مسابقات ریاضی و آزمون‌های ورودی مدارس تیزهوشان

همراه با پاسخ‌نامه‌ی کلیدی (پاسخنامه‌ی تشریحی در جلد دوم)

راهت را پیدا کن (ایگی سزار پسرک معمار)

بچه‌ها چیزهای جورواجوری می‌سازند. بعضی‌ها مجسمه و قلعه‌ی شنی، بعضی‌ هم ساختمان‌های گنده و کاردستی‌های عجیب و غریب. اما هیچ‌کدام به گرد پای ایگی هم نمی‌رسند. کسی که وقتی فقط دوسالش بود، باکلی پوشک و چسب، یک برج معرکه ساخت! اما مامان و خانم گریر _ معلم کلاس دوم ایگی _ هیچ از این کارها خوششان نمی‌آید.