وقتی آقا عنکبوت جوان به این فکر می افتد که به بزرگترین آرزویش دست یابد راهی سفری می شود که هیچ تصویری از آن ندارد. با پرس و جوی فراوان از کسی باخبر می شود که می گویند موفق ترین حشره شهر است اما وقتی با وجودی سرشار از...
پدر و مادر لی از هم جدا شدهاند و او در مدرسهی جدید هیچ دوستی ندارد. بدتر از همه اینکه هر روز کسی خوشمزهترین خوراکی ظرف ناهارش را کِش میرود!وقتی معلم از بچهها می خواهد به نوسیندهی مورد علاقهشان نامه بنویسند، او...
میکروب چیست؟ چهکار میکند؟ چطور وارد بدن میشود؟ چهکار کنیم که مریض نشویم؟ چهکار کنیم که دیگران را مریض نکنیم؟ با مطالعهی این کتاب، کودکان مطالب جالبی دربارهی میکروب و روشهای جلوگیری از انتشار آن میآموزند.
این مجموعه، داستان اتفاقات و ماجراهای زندگی ” آمبر ” دختر شلخته، باهوش و شیطونی را روایت می کند که قدرت تفکر و خلاقیت بالایی دارد. او معمولا به خاطر اسمش مورد تمسخر بچه های مدرسه قرار می گیرد، چون هم نام و نام...
جاستین دانیل، بهترین دوست آمبر براون است و آمبر براون دوست جاستین. آنها در حساب و دیکته به هم کمک میکنند و وسایلشان را به هم قرض میدهند. اما روزی که جاستین ناچار است به خاطر کار پدرش از آن شهر برود و از دوست...
بالاخره تابستان آمد و حالا قرار است آمبر براون با خاله پام به لندن برود و بعد هم برای دیدن پدرش به پاریس. اما وقتی که با یک عالمه هیجان به لندن میرسد، یک دفعه همهی تنش به خارش میافتد… و میفهمد که آبلهمرغان...
همهاش تقصیر پدر و مادر آمبر براون است. انگار هیچکدام حواسشان به آمبر نیست. مامان بدون آمبر برای دیدن خاله پام به کالیفرنیا میرود و باز بدون آمبر در دیسنیلند خوش میگذراند. پدر هم وقتی قرار است با او باشد، یادش...
چهطور جرات میکند به او بگوید: عزیزم؟! آمبربراون توی بد دردسری افتاد! اوضاع بدجوری به هم ریخته و همهچیز هی بد و بدتر میشود. بدتر از همه اینکه مامانش قرار است با مکس ازدواج کند! آیا آمبر میتواند کاری کند که...
خدایا! کاری کن عکسم خوب بشود… عکسهای آمبر براون در مدرسه همیشه کفر او را در میآورند، چون شبیه او نیستند! از آن بدتر این که نمیداند عکسش را به کی بدهد… به مامان یا بابا؟ پدربزرگ یا مادربزرگ؟ نه، نه، به جاستین… اما...
از وقتی مامان و مکس نامزد شدهاند، فکرهای عجیب و غریبی به سر آمبر براون میزند. همه چیز دارد تغییر میکند. قرار است پدر برگردد پیش آنها و از آمبر هم خواسته که با او زندگی کند. حالا هر بار که پدر و مامان تلفنی با هم...
چه تصمیم سختی! آمبر براون باید بین گذراندن تعطیلات با مامان و نامزد او و یا رفتن با پدر به نیویورک یکی را انتخاب کند. اما او نمیخواهد انتخاب کند. با این همه، پدر و مامان اصرار دارند که تصمیمگیری به عهدهی او باشد. و...
پدر آمبر براون برگشته و این یعنی: چند روز پیش مامان و چند روز پیش پدر و دعواهای بیشتر. کدام بخش آمبر مال مامان و کدام قسمتش مال باباست؟ یعنی او دیگر هیچ وقت مال خودش نیست؟ آمبر میخواهد گوشهایش را سوراخ کند، مامان...
همهاش تقصیر پدر و مادر آمبر براون است. انگار هیچکدام حواسشان به آمبر نیست. مامان بدون آمبر برای دیدن خاله پام به کالیفرنیا میرود و باز بدون آمبر در دیسنیلند خوش میگذراند. پدر هم وقتی قرار است با او باشد یادش...
من آمبر بروان،یک فکر بکر دارم. آمبر براون به خاطر ازدواج مامانش با مکس خیلی هیجان زده است جاستین بهترین دوستش هم برای شرکت در مراسم سفر کرده و به شهر او آمده است.حالا مهم ترین کار سخنرانی آمبر در عروسی و خرید لباسی...
من، آمبر براون، حسابی به هم ریختهام! در سن نه سال و نه ماهگی فهمیدهام که همه چیز تغییر میکند؛ چه بخواهم و چه نخواهم. نمیخواهم زندگیام زیرو رو شود. اما مامان و بابا از هم جدا شدهاند. نمیخواهم دوست صمیمیام از من...
“آمبر ” نام دختر بچه ی هشت ساله، باهوش و بازیگوشی است که در مجموعه داستان های خود درباره ی تجربه های تلخ و شیرین و البته گاهی هم بامزه اش، صحبت می کند. اتفاقاتی که اکثر بچه ها در سنین او با آنها آشنا هستند و ممکن است...
آمبر براون برای جشن تولدش یک ساعت مچی میخواهد. شاید دوست صمیمیاش، جاستین دانیلز، هم یکی لازم داشته باشد. او اصلاً منظم نیست! یعنی جاستین به جشن تولد آمبر هم دیر میرسد؟