بچه ها در حیاط مهدکودک هستند. هر کدام یک کاری را انجام می دهند. اگر تو هم اینجا بودی چه کاری می کردی؟ چه چیزهایی را می دیدی؟ چه بوهایی حس می کردی؟ چه صداهایی می شنیدی؟ حالا یکی از چیزهایی را که دوست داری اینجا ببینی بکش.
تپلی به مهدکودک می رود
روز اول مهدكودک است. تپلی میخواهد به مهدكودک برود ولی كمی ميترسد . وقتی به آنجا ميرود خانم مربی را ميبيند دوست پيدا ميكند و بازی ميكند . حالا ديگر او مهد كودک را دوست دارد و منتظر است هر چه زودتر فردا شود تا دوباره به مهدكودک برود.
سایر کتاب های همین ناشر
اگر کودک شما از این کتاب لذت برد، سراغ یکی دیگر از کتابهای کار ما بروید. هرکتاب برای آموزش مهارت یا مفهوم خاصی طراحی شده است.
این مجموعه کتابها به کودکان کمک میکند با رنگکردن، تا کردن، چسباندن، بریدن و سرگرم شدن با مازهای متنوع تسلط بر حرکات ظریف خود را افزایش دهند.
امروز فرانکلین از دندهی چپ از خواب بیدار شده است. هوا هم ابری و گرفته است و فرانکلین هم مرتب بد میآورد. پدرش علت ناراحتیاش را از او پرسید و تازه متوجه شد که چون دوست صمیمیاش رفته، اوقاتش تلخ است و اعصابش خرد و …
خرگوش کوچولو عاشق مدرسه است. او عاشق قصه گوش کردن و کاردستی درست کردن است. دوست دارد چیزهای تازه یاد بگیرد ولی یک چیز هست که از همه چیز بیشتر دوست دارد…
کتابهای دالیبازی با طراحی خاص، تصاویر جذاب و شعرهای شیرین، هر کودک نوزاد و نوپایی را سرگرم میکند!
چكيده :
کودک شما هُل میدهد، تف میکند، مشت میکوبد و … ؟
اصلا نگران نباشید! این کتاب با شعرهای شاد و تصویرهای زیبا به دلبندتان یاد میدهد که چه کارهایی را نکند و به جای آنها چه کارهای خوب و سرگرم گنندهای انجام دهد!
فرانکلین به خوی و خوشی زندگی میکرد و دوستان زیادی داشت. هیچوقت به فکر پیدا کردن دوستی جدید نبود، تا اینکه یک روز خانوادهی جدیدی از سرزمینهای شمال به محلهی آنها اسبابکشی کردند. خانوادهی گوزن غولپیکر بودند و فرانکلین خیلی از آنها ترسیده بود. بچهی آنها همسنوسال فرانکلین بود. روز اول مدرسه هیچکس با گوزن بازی نکرد. ولی آقای جغد با فرانکلین صحبت کرد و …
اسب آبي نتوانسته جلوي شکمش را بگيرد و کيک شکلاتي را تا ته خورده بود. بعد، همه تقصير را گردن هتي گربه مدرسه، انداختند. اسب آبي اول صدايش در نيامد تا اينکه بالاخره رفت پيش خانم معلم و گفت خودش کيک را خورده….
دربارهی دالی بازی (من می گم، تو می گی ... متضادها)
تصاویر جذاب و شعرهای شیرین مجموعه کتابهای من میگم، تو میگی کودک شما را سرگرم میکند و هم زمان کمک میکند تا او در کنار بازی، با مفاهیم و کلامات جدید آشنا شود.
چرا اقلیم زمین تغییر میکند؟ تغییر اقلیم زمین چه اثری در زندگی ما دارد؟ چگونه میتوان با تغییر اقلیم زمین مقابله کرد؟ اثر گلخانهای چیست؟ گرم شدن زمین در تغییر اقلیم چه تأثیری دارد؟ مهمترین گازهای گلخانهای کداماند؟
مجموعه کی؟ چی؟ کجا؟ (استیون هاوکینگ) به شما میگوید چرا. وقتی از استیون هاوکینگ حرف میزنیم از کی حرف میزنیم؟ از یک قهرمان افسانهای؟ از یک دانشمندمشهور؟ از مردی نابینا یا ناشنوا؟ یا کسی دیگر؟
این کتاب پر از مطالب و برچسبهای جالب است وچیزهای زیادی دربارهی هواپیماها به ما میآموزد.
برچسبهای دلخواه خود را انتخاب کنید و کتابی به سلیقهی خود بسازید.
فرانکلین و دوست بزرگتر
فرانکلین دوست دارد زودتر بزرگ شود و کارهایی را بکند که بچههای بزرگتر میکنند. ولی انگار کارهای بزرگترها خیلی هم ساده نیست. حالا فرانکلین می تواند مثل بزرگترها رفتار کند یا بهتر است برای بزرگ شدن عجله نکند؟
دوست فرانکلین، خرس، دارد برادر میشود. او میخواهد هر چه زودتر با خواهرش بازی کند. فرانکلین نیز خیلی هیجانزده است. وقتی بالاخره خواهر خرس به دنیا میآید، آنها متوجه میشوند که شرایط به این راحتیها که تصور میکردند، نیست. اما به مرور زمان خرس و فرانکلین یاد میگیرد که برادر بزرگتر بودن واقعا چگونه است.
این کتاب به بچهها فرصت میدهد خیالپردازی کنند، شکلهای مختلف بسازند، حدس بزنند، مشاهده کنند، بشمارند، وصل کنند،طبقهبندی کنند،جمع و تفریق و فکر و بازی کنند.
دوستان فرانکلین خیلی کارها بلدند؛ خرس میتواند از درخت بالا برود. شاهین میتواند پرواز کند و در آسمان اوج بگیرد. فرانکلین هم خیلی کارها بلد است، اما وقتی با دوستانش حرف میزند، یادش میرود چه کارهایی بلد است انجام بدهد. برای همین مجبور می شود به دوستانش دروغ بگوید. و این تازه شروع ماجراست…
یک روز فرانکلین از پدر و مادرش اجازه میگیرد که دوستش خرس را به خانه دعوت کند تا شب را در خانهشانبخوابد. این اولین باری است که فرانکلین یکی از دوستانش را برای شب ماندن دعوت میکند. فرانکلین برای خوش گذراندن با مهمانش برنامههای زیادی دارد. آیا به فرانکلین و دوستش خوش میگذرد و میتوانند راحت بخوابند؟
اگر شیر و ببر با هم روبهرو شوند، چه پیش خواهد آمد؟ اگر باهم بجنگند، فکر میکنید کدام یکی پیروز میدان خواهد بود؟
من دوستان خیلی خوبی دارم. با آنها بازی میکنم، فیلم تماشا میکنم، حرف میزنم . به حرفشان گوش میکنم. من دوستانم را خیلی دوست دارم. آنها هم من را دوست دارند. میدانی چرا؟
فرانکلین لاک پشت کوچولویی است که مثل همهی بچههای دیگر، گاهی سرما میخورد و مریض می شود. ولی تا به حال پیش نیامده که به بیمارستان برود. یک روز موقع فوتبال، توپ محکم به فرانکلین میخورد و باعث می شود لاکش ترک بخورد. دکتر می گوید باید جراحی شود و یک شب در بیمارستان بماند…
داشتن دوستان خوب، زندگی را شيرينتر میكند. اما گاهی دوستان خوب هم از يكديگر قهر ميكنند و وقتی اين اتفاق میافتد، ديگر هيچ چيز به شيرينی و زيبايی قبل نيست…
فرانکلین و دوستانش بازی فوتبال را خیلی دوست دارند ولی هیچوقت برنده نمیشوند. هرکدام ار همتیمیها مشکلی دارند: یکی دٌمش سنگین است، یکی گوشهایش بزرگ است، غاز هم یادش میرود در بازی فوتبال نباید از بالهایش استفاده کند. حتی یادشان میرود که باید باهم همکاری کنند و همه به سمت توپ حمله میکنند. بالاخره فرانکلین راهی پیدا میکند و …
اگر کودک شما از کتاب کتاب کار کومن (خط خطی و نقاشی 1) لذت برد، سراغ یکی دیگر از کتابهای کار ما بروید. هر کتاب برای آموزش مهارت یا مفهوم خاصی طراحی شده است.
میمون خیلی بازیگوش بود و همیشه حواسش پرت بود.
هیچ وقت به حرف دیگران گوش نمی کرد ولی یک بار این حواسپرتی کار دست همه داد.
قرار بود مسابقه بدهند و قبل از شروع آن همه باید قسمتهای مختلف ماشینهای مسابقه را کنترل میکردند تا ایرادی نداشته باشد و به دستورالعمل ها توجه می کردند ولی میمون مثل همیشه حواسش پرت بود تا اینکه مسابقه شروع شد و همه یک دفعه….