مجموعه ترس وارز واقعا پشت خواننده را می لرزاند..در هریک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پای آنها،ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. خانم ماآرف از پشت میزش آمد بیرون.پاهای برهنه و خیسش روی موکت شلپ شلپ صدا کرد.چند بار دور من چرخید و با چشم های قهوه ای اش مرا با اشتها برانداز کرد. شکمش با صدای بلند،با صدایی شبیه خالی شدن آب وان حمام،قار و قور کرد و مرا از جا پراند. شما نباید این کاررو بکنید!این...کار انسانی نیست! معلم جدید من نیشش را بازتر کرد و گفت:«من که انسان نیستم،هیولام!»
خیابان جیغ 12 (معمای بچه ی عوضی)
خیابان جیغ دچار دردسر تازه ای شده... خواهرزاده ی ایفا اورول،پوپی،با یک بچه ی عوضی جابه جا شده است و از آن بدتر،پوپی واقعی به اسارت ملکه کریمسون خبیث در آمده.لوک،رسوس و کلئو برای نجات پوپی،راهی سرزمین پری ها میشوند.ولی این سرزمین پر از شگفتی های عجیب و وحشتناک است.پیشنهادی به رسوس میشود که او نمیتواند آن را نشنیده بگیرد. این طوری ماجرا،پیچیده و پیچیده تر میشود.
سایر کتاب های همین ناشر
مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را می لرزاند. در هر یک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا می شوید و پا به پای آنها ماجراهای ترسناکی را پشت سر می گذارید. گیاه زنده... آدم های مرده؟ دکتر بروار در زیرزمین خانه اش گیاهان مختلفی را آزمایش می کند. او معتقد است که این کار خطری ندارد اما مارگارت و کیسی با دیدن گیاهان غول پیکر؛ نگران می شوند. از طرفی پدر هم عادت گذشته اش را از دست داده و بیشتر کارهایش گیاهی شده اند. همه اینها بخشی از آزمایش های بی خطر پدر هستند یا...؟
شخصیت های اصلی کتاب ” لوک خوش شانس ” که یک کابوی و مامور دولتی است و همچنین برادران ” دالتون ” که چهار برادر تبهکار هستند، می باشند. سگ نگهبان زندان دیگر کارکتر جذاب این کتاب است. این مجموعه ی دوست داشتنی و طنز دارای کارکترهایی جدی، عصبی، خونسرد و گاهی خنگ است که در کنار یکدیگر داستان های خنده داری به وجود می آورند. در هر قسمت برادران دالتون به جایی دست برد زده و یا مشکلی به وجود می آورند و این لوک خوش شانس است که آن ها را دستگیر می کند.
پارک وحشت هنوز هم پایگاه مجموعه ترس و لرز است.اما دیگر «تفریح گاه»قهرمان هایش نیست.در شرایط جدید و با وجود جاناتان چیلر،ظاهرا «ترس گاه»(برایش)اسم مناسب تری است! «خیلی خوشحال که دوباره همه شما رو تو مغازه ام میبینم.» تو پارک وحشت چیزی را مجانی به کسی نمیدهند،به خصوص سوغاتی ها و یادگاری های استثنایی و کمیاب را حالا وقتش است شش تا بچه ای که از مغازه جاناتان چیلر دیدن کرده اند.بدهی شان را بدهند.و چیلر دقیقا میداند چه میخواهد...چند بازیکن برای بازی مرگبارش. اندی،سام،جسیکا،مگ،مارکو روی در دام نقشه شیطانی چیلر افتاده اند.اصلا این آدم دیوانه کی هست و از کجا آمده؟چیلر کاری کرده که برای فرار از پارک وحشت فقط یک راه وجود داشته باشد.اما آیا بچه ها حاضرند این راه را به قیمت جانشان بخرند..؟
مجموعه ترس و لرز تازگی ها پایگاهی برای خودش انتخاب کرده که تفریحگاه قهرمان های داستان هایش باشد:«پارک وحشت»یا ترسناک ترین پارک تفریحی دنیا!اما حیف که... برای ورزشکاری مثل مت دانیل،صبحانه مهم ترین وعده غذای روزانه است.خطرناک ترین آن ها هم هست.چون یک نفر خیال دارد شوخی بی رحمانه ای با او بکند.دستور تهیه این صبحانه خیلی ساده است:کافی است کمی خون هیولا اضافه کنید. انگار دردسر های مت به اندازه کافی بزرگ نبود که در پارک وحشت هم به جای تفریح،دردسرهای بزرگ ترین نصیبش شد.فکر میکنید مت چه مدت در این پارک دوام بیاورد؟اگر رفقایش به ناپدید شدن ادامه بدهند.زیاد طول نمیکشد! به پارک وحشت وارد شوید...
ارائه توصیه های عملی برای پدران در مورد پرورش فرزندان. ضرح وظایف پدر از زمان بارداری همسر تا هفته ها و سال ها پس از تولد نوزاد راهنمایی کامل برای مردانی که تازه پدر شده اند یا در انتظار پدر شدن هستند.
پارک وحشت هنوز هم پایگاه مجموعه ترس و لرز است.اما دیگر «تفریح گاه»قهرمان هایش نیست.در شرایط جدید و با وجود جاناتان چیلر،ظاهرا «ترس گاه»(برایش)اسم مناسب تری است! مگ و برادرش تازه از پارک وحشت برگشتند و بی صبرانه منتظرند که هالووین را جشن بگیرند.اما این مال وقتی است که هنوز سر و کله آن کوجود فضایی با لباس نوزاد پیدا نشده و زندگی شان را نابود نکرده است.ظاهرا هیچ راهی برای خلاص شدن از دست این موجود نیست. می دانید در ترسناک ترین روز سال،در پارک وحشت چه اتفاقی می افتد؟مگ قرار است بفهمد؛چون روز هالووین،دوباره به شکل مرموزی به پارک وحشت احضار شده. یعنی مگ میتواند از خظر حقه ها و خیانت ها جان در ببرد؟
امبر جهانی واقعی است که باقی دنیاها،از جمله زمین ما تنها سایه ای از آن هستند.
با مرگ اریک،که گوهر داوری را به کروین سپرده است،کروین نایب السلطنه ی امبر می شود.
چند روزی از پایان جنگ نگذشته که برادر کروین،کین،به طرزی مشکوک کشته می شودو با توجه به اختلاف قدیمی او با کروین،انگشت اتهام به سمت کروین گرفته شده.با این قتل مسئله ی گم شدن باقی اعضای خانواده نیز مطرح می شود. چنان که پیداست توطئه ای در بطن خانواده در جریان است
مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را می لرزاند. در هر یک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا می شوید و پا به پای آنها ماجراهای ترسناکی را پشت سر می گذارید. دوربین قدیمی ای که گرگ پیدا کرده ، درست کار نمی کنند. عکس هایش، یک جور دیگری هستند. وقتی گرگ با آن دوربین از ماشین نو پدرش عکس گرفت؛ ماشین را درب و داغان نشان داد و بعد پدرش با ماشین تصادف کرد. شاید این دوربین آینده را پیش بینی می کند و یا از این بدتر، آینده را به وجود می آورد! دوستان گرگ حرفش را باور نمی کنند. شاری او را وادار می کند در مهمانی اش از او عکس بگیرد. وقتی عکس ظاهر می شود شاری در عکسی نیست.... آیا قرار است شاری برای همیشه از صحنه بیرون برود؟
برای درست کردن پیتزای گلی، یک تکه گل را گلوله کن و بعد آن را فشار بده تا روی آن صاف شود. بعد آن راه به هشت قسمت مساوی تقسیم کن. سپس نخود فرنگی ها و سایر مواد خوراکی را روی پیتزا بچین.
مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را می لرزاند. در هر یک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا می شوید و پا به پای آنها ماجراهای ترسناکی را پشت سر می گذارید. جریان این آدم برفی هایی که همه جا توی ده هستند چیست؟ جکی می خواهد از آن سر در بیاورد ولی با رازی بسیار وحشتناک رو به رو می شود
کتاب آشپزی با گل - شیرینی ها
خیلی از بچه های کوچولو بدغذا هستند و علاقه ای به خوردن غذاهای مختلف ندارند،شاید این بازی علاقه ی آنها را به غذای مامان ها بیشتر کند.
دنگ...دنگ...دنگ...این صدای رنگ بیابانی است که در کوه و دشت میپیچد و کسی از راز آن آگاه نیست.مردم درباره اش قصه های زیادی ساخته اند،صدایش آدم ها را جادو میکند. هرکس صدای آن را بشنود افسون میشود و به دنبالش میشورد.آقای اسفندی معلمی است که تازه به روستا آمده. او میخواهد بداند آیا صدای زنگ بیابانی واقعا آدم ها را افسون میکند
لوسی به قدری از هیولا قصه ساخته است و برای دوستان و خانواده اش تعریف کرده که دیگر حوصله همه آنها را سر برده است اما یک روز لوسی یک هیولای واقعی و زنده را میبیند:آقای کتابدار! حیف که لوسی با داستان هایش همه چیز را خراب کرده و دیگر کسی حرف های او را باور نمیکند،اما هیولا او را می شناسد.
مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را می لرزاند. در هر یک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا می شوید و پا به پای آنها ماجراهای ترسناکی را پشت سر می گذارید. از قدیم گفته اند دو تا سر بهتر از یکی کار می کند! مارک با یک سر خشکیده که قدرت عجیبی دارد. در جنگل گیر افتاده. همراه مارک در ماجراهای ترسناک و اسرار آمیز این داستان که دو میلیون نوجوان دیگر در سراسر دنیا آن را خوانده اند شرکت کنید
مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را می لرزاند. در هر یک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا می شوید و پا به پای آنها ماجراهای ترسناکی را پشت سر می گذارید. در مرداب تب اتفاقات عجیب و وحشتناکی می افتد. اول آن زوزه های ترسناک شبانه. و بعد خرگوشی که شکمش دریده شده. همه سگ جدید گریدی را مقصر می دانند، آخر این حیوان خیلی شبیه گرگ است و تا حدودی هم وحشی است. اما گریدی مطمئن است که سگش یک سگ معمولی است. سگ های معمولی شب های مهتابی زوزه نمی کشند. نصف شبها غیبشان نمی زند. یا با بالا آمدن ماه به موجودات ترسناکی تبدیل نمی شوند
مجموعه ترس و لرز تازگی ها پایگاهی برای خودش انتخاب کرده که تفریحگاه قهرمان های داستان هایش باشد:«پارک وحشت»یا ترسناک ترین پارک تفریحی دنیا!اما حیف که... رابی تو کامپیوترش داستان های تصویری کارتونی میکشد.بین قهرمان های داستان هایش،دکتر میم را که شخصیت عوضی و شروری است.از همه بیشتر دوست دارد.دکتر میم واقعا دکتر نیست،اما مسلما دیوانه است... و حالا او در دنیای واقعی ول میگردد! از آن طرف هفت تا بچه معمولی در پارک وحشت تو تله افتاده اند.آیا رابی آن قدر زنده می ماند که آنها را پیدا کند و نجات بدهد؟ موقعیت خطرناکی در دهکه آدم را پیدا کند و نجات بدهد؟موقعیت خطرناکی در دهکده آدم گرگ ها در انتظارش است... به پارک وحشت وارد شوید..
بعد از پارک وحشت و تالار مخفی، ترس و لرز اینبار با مجموعهی تحت تعقیب آمده تا هرچه گوشت به تن شماست را آب کند. آقای استاین، اینبار در نقش پلیسی دلسوز به دنبال خبیثتریت و خطرناکترین تحت تعقیبهاست. (اگر از مخفیگاه این مجرمین اطلاع دارید، لطفا با پلیس ترس و لرز تماس بگیرید.) دست خودش نیست، نوآ بین استاک خجالتی و نگران است و غیر از لیزا گاردنر که مثل خودش تو برج مسکونی هالیو هاوس زندگی میکند، دوست دیگری ندارد. برای همین وقتی میفهمد شاگرد جدید کلاسشان هم ساکن همان برج است، خیلی خوشحال میشود که یک همزبان جدید پیدا کرده. اما به تدریج که این دو پسر وقت بیشتری را با هم میگذرانند، نگرانیهای نوآ دوباره برمیگردند... این دوست جدید من یک کم عجیب و عوضی نیست؟