“داس مرگ” در دورانی به وقوع می پیوندد که انسان ها دیگر به دست طبیعت نمی میرند. پیری یک روند متداول برای مردم نیست و بیماری خبر از فرا رسیدن زمان مرگ نمی دهد. اما واقعیتی که وجود دارد این است که بشر همچنان نیاز به مردن دارد، یعنی دنیای بدون مرگ و میر جایی در سرنوشت انسان ها ندارد و حالا باید کسانی باشند که برای حفظ توازن جمعیت این مسئولیت بر عهده شان گذاشته شود، کسانی که به داس معروفند و بنا به دلایلی سراغ افراد دیگر می روند تا جان آن ها را بگیرند. سیترا و روئن کارآموزانی هستند که از سوی یک داس برای انجام این کار انتخاب می شوند، نوجوانانی که می دانند اگر خوشه چینی را به درستی انجام ندهند باید منتظر مرگ خودشان باشند.
چلنجر دیپ عمیق ترین نقطه ی دنیا
چیزهایی را که من حس می کنم، نمی شود به کلمه درآورد. اگر هم بشود، کلمه ها به زبانی نیستند که کسی بفهمد.
احساساتم زبان خودشان را دارند. لذت می پیچد به خشم می پیچد به ترس و بعد به یک تناقض جالب، مثل وقتی که می دانی ورای سایه ی تردید بلدی پرواز کنی و با دست های باز از هواپیما می پری بیرون، بعد می فهمی بلد نیستی و نه تنها چتر نجات نداری که لباس هم تنت نیست و همه ی مردم آن پایین - دوربین شکاری به دست - می خندند و تو سقوط می کنی توی یک شومی بی نهایت شرم آور...
از همین نویسنده
در جلد سوم این داستان میخوانیم که سیترا و روئن ناپدید شدهاند و مانا از بین رفته است. به نظر میرسد مانعی سر راه داس گدارد و رسیدن او به سلطهی مطلق بر داسشهر جهانی باقی نمانده باشد. تا مغز استخوان جهان از سکوت ابر تندر و بازتاب طنین بزرگ هنوز در لرزش است و این سؤال همچنان باقی است: آیا کسی باقی مانده که بتواند سد راه گدارد شود؟ پاسخ این سؤال در دل آوا، پژواک و تندر نهفته است.
سایر کتاب های همین ناشر
«شاهدخت سیلی»، «لایلا» و «رالف»، از تکههای قصر، یک کشتی عظیم ساختهاند و آمادهاند تا سفر شگفتانگیزشان را آغاز کنند. اما کشتی خودبهخود به سمت آبهایی میرود که کشفنشدهاند. سیلی و خواهرش، امیدوارند که کشتی به سرزمینهایی روانه شود که روزگاری اسبهای تکشاخ در آن زندگی میکردند. اما سفر طولانیتر میشود و کشتی به مقصدی نمیرسد. آذوقهشان رو به اتمام است و کمکم نگران میشوند. آیا میتوانند همانگونه که به قصر اعتماد داشتند به این کشتی نیز اعتماد کنند؟
برادران گریم هشداری برای سرزمین قصهها دارند!
آنها توسط ارتش فرانسه دزدیده شده و تحت فشار قرار گرفتهاند که راه دنیای قصهها را نشان دهند. ارتش فرانسه میخواهد به دنیای قصهها حمله کند.
برادران گریم مجبور میشوند راه را به ارتش نشان دهند اما فرشتهی مهربان کاری میکند که گذر از این مسیر دویست سال طول بکشد تا اهالی سرزمین قصهها وقت کافی برای آمادهشدن داشته باشند. حالا آن دویست سال تمام شده و ارتش میتواند به دنیای قصهها برود.
روب در دل بیابان، بیشهزار زیباییست که فرمانروای آن به دیگر فرمانروایان ارداس شباهتی ندارد. نام او کابارو، شیر بزرگ است. او بر امپراتوری حیوانات سلطه دارد و با حرص بسیار از طلسم طلاییاش محافظت میکند؛ تاکنون هیچ انسانی پا به قلمرو این ابر جانور نگذاشته است. سفر به بیشهزار او ناممکن است. کانر، ابک، میلین و رولان قبلا با هم به ناممکنهای بسیاری دست یافتهاند؛ اما اکنون این تیم از هم پاشیده و آنها به دلیل خیانتی ویرانگر از هم جدا شدهاند. این قهرمانان جوان و حیوانات درونشان تاکنون برای به دست آوردن این طلسم، قربانی بسیار دادهاند؛ اما با وجود همه مصیبتها و دشمن خبیثی که با تمام حرکتآنها مقابله میکند، به زودی بزرگترین قربانیشان را برای این طلسم خواهند داد
داستان یک خواهر و برادر و آینه مخصوصشان را به تصویر می کشد که هربار آن ها را به دل یکی از قصه های معروف دنیا می برد، اما داستان ها دیگر به آن شکلی که همیشه شنیده ایم نیستند و اتفاقات جدیدی در آن ها رخ می دهد. ایبی و برادرش تا حالا به قصه های مختلفی سر زده اند و این بار وارد ماجرای شاهزاده نخود فرنگی می شوند؛ همه ایبی را با شاهزاده خانم اشتباه گرفته اند و او دوست دارد کاری کند که بهترین شاهزاده خانم را برای این قلمرو پیدا کند…
درباره کتاب کارآفرین های کوچک با فکرهای بزرگ:
دوست داری هرچه زودتر خودت درآمدی داشته باشی و بتوانی با چیزهایی که در آنها توانایی و استعداد داری این کار را بکنی؟ خودت کارفرما و کارمند خودت باشی؟ درواقع دوست داری خودت یک کارآفرین موفق باشی؟ کسب درآمد فقط یکی از کارهایی است که کارآفرینها میتوانند انجام دهند. آنها میتوانند برای مشکلهای بزرگ راهحل پیدا کنند، به محیط زیست کمک کنند، الهامبخش جامعهشان باشند و روی لب آدمها هم لبخند بیاورند. به نظر ما، کارآفرینی یکی از باارزشترین کارهایی است که میتوانی انجام بدهی! هر کارآفرینی دوست دارد کارها را کمی متفاوتتر از بقیه انجام بدهد. این کتاب کمکت میکند بفهمی کدام راه به درد تو میخورد.
درباره ی کتاب آخرین نوادگان ردینگ 2 (اهریمن در مغاک):
پراسپر حالا تنها عضو غیرعادی خاندان موفق و ثروتمند ردینگ است. او ناخواسته بهخاطر عهدی که کسی در اجدادش با اهریمنها بسته، در میانهی کشمکش سیصدسالهی خاندانش و الستور گرفتار شده. الستور همان اهریمن متکبریست که درون بدن پراسپر اسیر شده؛ شاهزادهی قلمروی سوم. پراسپر بعد از افشای هویت واقعی دوست جدیدش نل، مجبور میشود قراردادی با اهریمن ببندد و از او کمک بگیرد تا وارد قلمروی اهریمنان شود و خواهرش را از دست خواهر شیطان صفت الستور نجات دهد. اما این قلمرو دیگر حتی برای الستور هم آشنا نیست. با شدیدتر شدن جدال بر سر مرگ و زندگی، اتفاقهای عجیبتری در انتظار پسر نوجوان و اهریمن باستانی است که سرنوشت آنها را برای همیشه تغییر میدهد...
تراویس و خواهرش کُری برای گذراندن تعطیلات تابستانی به هتل قدیمی مادربزرگشان میروند. داستانهای زیادی در مورد تسخیر این هتل توسط ارواح بین مردم ردوبدل میشود. در شب اول، بچه ها متوجه میشوند زوجی که مهمان هتل هستند به دلیل شنیدن این شایعات و به امید دیدن روح به آنجا آمده اند. تراویس و کُری از روی شیطنت تصمیم میگیرند کاری کنند که آنها به خواسته شان برسند. ابتدا بچه ها موفق میشوند مهمانان هتل مادربزرگ را سر کار بگذارند اما رفته رفته اتفاقاتی میافتد که باعث میشوند آنها خودشان هم بترسند…
به نظر شما یک موجود جاودان را چطور میشود تنبیه کرد؟ شاید آدمیزاد شدن تنبیه خوبی باشد... آپولو پیش از این، یکی از ایزدان المپ بود که چون پدرش زئوس را عصبانی کرد، از المپ بیرونش کردند و به آدمیزاد تبدیل شد. حالا به خاطر این تنبیه، او به شکل یک پسر نوجوان به شهر نیویورک سقوط کرده وباید یاد بگیرد چطور روی زمین از خودش مراقبت کند. آپولو که دشمنان زیادی هم در بین هیولاها ودیوها و ایزدان دارد، برای بازگشت به زادگاهش باید سعی کند دوباره نظر زئوس را جلب کند. اما بدون داشتن قدرتهای ایزدی و جاودانگی، اینکار چطور ممکن است؟
مبارزه با هیولاها شغل مناسبی برای شاهزادههای صورتیپوش مودب و باوقار نیست. برای همین وقتی دردسری پیش میآید شاهزاده مانگولیا تبدیل به همزاد خود شاهزادهسیاهپوش میشود و با هیولاها می جنگد.
در این جلد از مجموعهی خطخطی، کودک با مهارت دست گرفتنِ مداد آشنا میشود. فعالیتها شامل ماز (هزارتو) و پررنگ کردن خطچین هستند و تمامی تمرکز کتاب بر این است که کودک بتواند مداد را صحیح در دست بگیرد، درست خط بکشد و هر فعالیت را به خوبی به پایان برساند.
امروز صبح نینا تعریف می کرد که با موشک به کره ی ماه سفر کرده است!
دوستانش خیلی هیجان زده به نظر می رسیدند...
ولی چیزی که نینا تعریف کرده بود حقیقت نداشت!
تو چطور؟ آیا به خوبی فرق تخیل و واقعیت را متوجه می شوی؟
آیا تا به حال شده دروغ بگویی، وقتی بخواهی حقیقت چیزی را مخفی کنی؟
همراه با نینا درمورد دروغ های کوچک و بزرگ از خودمان سؤال می کنیم.
یک اسب شاخدار کوچولو و دوست داشتنی را در خود جای داده است. اسبی به نام گاستون با یالی رنگین کمانی که وقتی احساسات مختلفی دارد رنگ یالش عوض می شود، مثل امروز که او به خاطر توجه اطرافیانش خیلی خجالتی شده و رنگ یالش بنفش شده است.
داستان حاضر برای کودکان بالای سه سال نوشته شده و ضمن آشنا کردن آن ها با حس خجالت راه مدیریت آن را آموزش می دهد.
بن، بسیار به دستگیر کردن سران «اسپایدر»، نزدیک شده بود اما آنها باز موفق شدند فرار کنند. اکنون بن در مکزیک گیر افتاده است و باید همراه دوستانش، نقشهای بکشند تا این بار سران اسپایدر را دستگیر کنند. تنها سرنخشان یک کلید است که حتی نمیدانند چه چیزی را باز میکند! ماموریتشان ساده نیست و این آخرین فرصت آنهاست تا این سازمان شیطانی را از بین ببرند...
یک دوست جدید زندی!
زک یک روز که مدرسه میرود، شوکه میشود. یک نفر روی صندلیاش نشسته است. این همکلاسی جدید به اسم ال، بزرگ و بنفش است و پنجتا چشم دارد! زک فکر میکند هیولاست و میترسد. ولی خیلی زود متوجه میشود این «هیولا»، نهتنها مهربان و بامحبت است، بلکه از خیلی جهات هم شبیه خودش است! زگ یاد میگیرد اینکه ال قیافهی متفاوتی دارد، دلیل نمیشود که عجیب و ترسناک هم باشد
درباره دو خط شاهنامه از بیژن
اگر یک دوست پهلوان میخواهی که زرنگ باشد و خوششانس هم باشد و بادقت هم باشد و خوش اشتها هم باشد و داماد هم باشد پس این کتاب را بردار و بخوان. پهلوان بیژن سلام!
آنها در افسانههایش به هیچ شاهزادهای احتیاج نداشتند!
پدرش شغل جدید پیدا کرده و رایلی و خانواده ش مجبورن به یه جای دیگه اسباب کشی کنن. دل کندن و جداشدن از همه ی چیزا و کسایی که بهشون عادت کردی و دوستشون داری،کارآسونی نیست! کنار اومن با این همه تغییر برای رایلی کوچولو سخته و باعث شده که رایلی دیگه اون دختر شاد همیشگی نباشه. احساسات رایل(غم،شادی،انزجار،ترس و عصبانیت)تصمیم میگیرن با کمک همدیگه،دوباره حس زندگی رو به اون برگردونن؛اما به خاطر اتفاق هایی که توی جهان ذهن رایلی میفته،غم و شادی از مقر فرماندهی ذهن اون بیرون میفتن و رایلی تبدیل به دختری میشه که دیگه این دوتا حس رو نداره!
ماجرای پر پیچ و تاب و شگفت آور دیگری از مایکل وی!
پس از اینکه مایکل و دوستانش موفق شدند کشتی آمپر را غرق کنند و مادر مایکل را نجات دهند، این بار قرار است او و دوستانش دختری باهوش به نام اژدهای یشمی را از چنگال الجن نجات دهند، چرا که اِلجِن تصمیم دارد از اژدهای یشمی برای تولید برق و ساختن آدمهای الکتریکی استفاده کند! گروه مقاومت که در پی خرابکاری ها و تبهکاریهای هتچ و الجن تشکیل شده، الکتروکلن را به مأموریت نجات اژدهای یشمی میفرستد. اما...
اتفاق های زیادی در راه است. خودتان را برای یک داستان پرفراز و فرود دیگر از مجموعه ی مایکل وی آماده کنید.
باهم در این کتاب از مجموعهی کاربردی و بامزهی سؤالات کوچک من، راجع به «خواهرها و برادرها» چیزهای زیادی میآموزیم؛ سؤالاتی مثل آیا برادر و خواهرها باید باهم سازش کنند؟ آیا با آمدن خواهر یا برادر جدید، عشق پدر و مادر به بچهی قبلی کم میشود؟ خواهر یا برادر ناتنی یعنی چه؟ با رومن و سالومه همراه شوید تا پاسخ این سؤالها را پیدا کنیم.
در سلام دنیا (دایناسور ها) دربارهی دایناسورها میخوانیم. (موجودات موردعلاقهی کودکان!) با دایناسورهای مختلفی مثل آپاتوساروس، تریسراتوپس، تیرانوسوروس رکس یا همان تیرکس و کلی دایناسور دیگر آشنا میشویم، و یاد میگیریم هر کدام از آنها چه ویژگیهایی دارند.
خرسی و موشی با هم میرن جنگل و با حیوونها، رنگها، خوراکیها و گیاههای توی جنگل آشنا میشن…
خرسی به موشی چی میگه؟
میگه ببین این همه رنگ
دنیا اگه رنگی نبود
نه دیگه شاد بود نه قشنگ!
آوا اندرسون یک مداد قدیمی توی کشوی خرتوپرتهای خانوادگی شان پیدا
میکند ولی به نظرش آن مداد، مداد خاصی نیست. اما بعدازاینکه سؤال امتحان ریاضی را با همان مداد گوشهی برگهی چرکنویس مینویسد، صدایی بلند و واضح جواب سؤال را بهش میگوید و جز خودش هیچکس دیگری صدا را نمیشنود؟ او و دوستش سوفی میفهمند که داشتن مداد جادویی برای جواب دادن به سؤالهای مدرسهی راهنمایی خیلی بهدردبخور است. اما هرچه وابستگی آوا به مداد بیشتر میشود، مداد حقایقی را در مورد او و خانوادهاش فاش میکند و اوا وارد ماجراجوییهای غیرمنتظرهای میشود.