در جست و جوی تیرانو 2 (طوفان آتش)
تیرانو،فرمانروای شرور ستارگان،قصد دارد با ارتشی از بیگانگان فضای زمین حمله کند.ماموریت تو،شکست دادن تیرانوست.اما قبل از آنکه بتوانی با او مبارزه کنی،با وولکانا،فرمانروای دنیای آتش بجنگی.
وولکانا را شکست بده و عصای قدرتش را به چنگ بیاور و با کمک آن،یک قابلیت کاملا جدید به لباس جنگی خود اضافه کن.
تو قهرمان این داستان هستی و فقط خودت می توانی سرن.شتت را رقم بزنی
از همین نویسنده
سایر کتاب های همین ناشر
کتاب زیبا بنویسیم از سری کتاب های انتشارات قدیانی است که برای خوشنویسی و زیبا تر نوشتن مناسب است .
اين مجموعه، شش كتاب مستقل "دندانم را مسواك ميزنم"؛ "به همه سلام ميكنم"؛ "اسباببازيهايم را جمع ميكنم"؛ "خودم لباسم را ميپوشم"؛ "خوردنيها را دوست دارم" و "خودم به دستشويي ميروم" را در بر ميگيرد و از ويژگيهايي برخوردار است كه ميتوانند به عنوان يكي از بهترين شيوههاي آموزشي در اختيار اوليا و مربيان قرار گيرد. از جملهي اين ويژگيها، اشاره به مهمترين مسائل كودكان است؛ مسائل و مشكلاتي كه به نوعي مشكل بزرگترها هم هست.
بلدی بسازی ؟ (کشتی های جنگی) طوری طراحی شده که در آن کودکان در حین بازی مهارت یادگیری و تمرکز خود را افزایش داده و با الگوهایی پیش فرض می توانند اشکال مختلفی را با تا کردن، برش زدن، و چسباندن ایجاد نمایند.
دارن شان به خانه برمیگردد و آنجا برایش جهنم میشود. سرنوشت قصد نابودی او را دارد و گویی با نابودی او، اختیار همه چیز به دست ارباب تاریكیها میافتد. اما این ارباب تاریكیها كیست؟
هر یک از جلدهای این مجموعه در رابطه با دختر و یا پسر کوچولویی است که یک عادت منفی دارد. کودکان با خواندن این کتاب ها بدی رفتار شخصیت داستان را حس می کنند و متوجه زشتی این عادت های بد می شوند.
روزي، روزگار خواهر و برادري با هم زندگي مي كردند. با آنكه سال هاي زيادي از عمرشان گذشته بود. هيچ كدام ازدواج نكرده و بچه اي نداشتند. اسم خواهر «ماريلا» و اسم برادر «ماتيو» بود. ماتيو ديگر پير شده بود و نمي توانست كارهاي مزرعه را به تنهايي انجام دهد. براي همين آنها از پرورشگاه شهرشان خواستند كه پسربچه اي را به آنها بدهد. يك روز وقتي ماتيو به ايستگاه قطار رفت تا آن پسربچه را به خانه بياورد، با دختر بچه اي رو به رو شد. دختربچه موهاي قرمزي داشت و كيفي در دست گرفته بود.
اين مجموعه، شش كتاب مستقل "دندانم را مسواك ميزنم"؛ "به همه سلام ميكنم"؛ "اسباببازيهايم را جمع ميكنم"؛ "خودم لباسم را ميپوشم"؛ "خوردنيها را دوست دارم" و "خودم به دستشويي ميروم" را در بر ميگيرد و از ويژگيهايي برخوردار است كه ميتوانند به عنوان يكي از بهترين شيوههاي آموزشي در اختيار اوليا و مربيان قرار گيرد. از جملهي اين ويژگيها، اشاره به مهمترين مسائل كودكان است؛ مسائل و مشكلاتي كه به نوعي مشكل بزرگترها هم هست.
اگر بك به كسي بيش از حد نزديك شود، ناخواسته خاطرات و افكار او را جذب ميكند. او از كشف اين واقعيت به وحشت ميافتد. ولي وحشت واقعي را زماني تجربه ميكند كه به عمارت قديمي گريديها حمله ميشود. دليل حمله و هويت مهاجمان نامشخص است. در همين گير و دار، حادثه ديگري رخ ميدهد كه با هيولاها و قلمرو دموناتا ارتباطي ندارد، ولي مريدهاي كهنهكار را به ميدان ميكشاند و آنها را با حقيقتي رو در رو ميكند كه در كابوسهايشان نيز تصورش را نميكردند. حقيقتي از جنس مرگ.
مجموعهی مصور سی جلدی «فسقلیها» نوشتهی «تونی گراس» توسط جمعی از مترجمان به فارسی برگردانده شده است. کتاب حاضر، مجموعهی اول این اثر و شامل جلدهای ۱ تا ۱۰
است که با ترجمهی «محمدرضا مهرافزا» در یک مجلد تدوین شده است. عنوان این ده جلد از این قرار است: «فری فراموشکار»، «ددی دستوپاچلفتی»، «کاکا کثیفه»، «شوشو
شکمو»، «مومو اخمو»، «لیلی لجبازه»، «جیجی جیغجیغو»، «نانی نازنازو»، «هانی همهچیدان»، و «بابی بیباک». مجموعهی فسقلیها دربرگیرندهی سی جلد کتاب است که شخصیت
اصلی هر یک از آنها دختر یا پسر کوچولویی است که یک ویژگی یا عادتی منفی دارد: لجباز است؛ زیادی غذا میخورد؛ بیش از حد تلویزیون تماشا میکند؛ خجالتی است؛ خبرچینی
میکند؛ جیغ و داد راه میاندازد .
این مجموعه در 20 جلد جداگانه نیز منتشر شده است.
این داستان دربارة زندگی سگی خانگی به نام باک است که ناگهان از سرزمینهای یخزدة شمال کانادا سر در میآورد. باک با زندگی وحشی و خشن جدیدش سازگار میشود؛ در کنار انسانها خشونت و بیرحمیهای بسیاری میبیند و انتقام تنها انسانی را که از او محبت دیده است میگیرد. ولی در پایان به سوی دنیایی میرود که واقعاً به آن تعلق دارد.
دارن شان پسری است كه همه گمان میكنند مرده است. اما او دستیار شبحی به نام آقای كرپسلی شده است. دارن و آقای كرپسلی راه دشواری را پشت سر میگذارند تا خود را به كوهستان اشباح، مقر همه اشباح جهان برسانند. هر كدام از ساكنان این كوهستان چند صد سال زندگی كرده و همیشه درگیر مبارزهای مرگبار بودهاند. آنها میخواهند شبحوارههای خونآشامی را نابود كنند كه سرچشمه همه پلیدیها و شرارتها هستند. اما در این ملاقات حیرتانگیز، دارن واقعیت دیگری را نیز درمییابد. او میپذیرد كه در آزمونی مرگبار شركت كند...
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
سفر بهخیر! مواظب باش!... گزارش هات رو به موقع ارسال کن! حتما، بیا بریم برفی! از آقای سردبیر هم خدافظی کن. براتون کارت پستال و خاویار میفرستم. به امید دیدار! میگن اونجا شپش زیاده! خدابخیر بگذرونه...
نویسنده این کتاب هرژه میباشد و توسط انتشارت رایحه اندیشه به چاپ رسیده است.
کتاب مجموعه قصههای شیرین جهان (جلدهای 31 تا 50) نوشتهی جمعی از نویسندگان میباشد که بیژن نامجو آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب توسط انتشارات قدیانی چاپ و در 120 صفحه به بازار عرضه شده است.آخرین چاپ آن مربوط به سال 1398 بوده و میتوان به لحاظ موضوعبندی آن را در بخش داستان کودک قرار داد.
یکی بود، یکی نبود، دشت سرسبزی بود. در گوشهی این دشت بزرگ بزبز قندی با هفت بزغالهاش به خوبی و خوشی زندگی میکرد
تام باید هیولاهای سحرآمیز آوانتیا را از طلسمی شیطانی آزاد كند. او با شمشیر و سپری كه آدوارو جادوگر به او داده است. به راه میافتد تا با آركتا، غول كوهستان، رو به رو شود. آیا تام میتواند كشورش را از نابودی نجات دهد
مجموعه نبرد هیولاها، داستانی است پرماجرا و فانتزی، جهانی بین واقعیت و خیال، ماجراهایی که توسط هیولاهای مختلفی به وجود می آید. این هیولاها با طلسم شیطانی جادوگری وحشی مسلح شده اند، سرزمینی را که روزگاری از آن مراقبت می کردند، نابود می کنند. اما ساکنان آن سرزمین به جنگ با هیولاها برمی خیزند.
در اين داستان، با خواهر و برادر مهرباني به نام هنسل و گرتل آشنا ميشويم. نامادري آنها از خرج زندگي بچهها شكايت ميكند و پدرشان آنها را در جنگل ميگذارد تا خودشان غذا و جاي خواب پيدا كنند. آنها بهدنبال غذا از خانه پيرزن بدجنسي سر در ميآورند كه جادوگري بيرحم است. تصويرهاي برجسته و جدا از صفحههاي كتاب، تماشاي آنها را جالبتر كرده است. ديدن اين نقاشيهاي برجسته، به اندازهي خواندن خود داستان، جذاب و سرگرمكننده است.
روزی، روزگاری، شهری بود به نام مکه. در این شهر، مردی زندگی میکرد که نامش محمد بود. او پیامبر خدا بود. خداوند، محمد را انتخاب کرده بود تا مردم را راهنمایی کند. او آمده بود که راه درست زندگی کردن را به همه یاد بدهد...