من خوشحالم 2 - ماشین ها دو زبانه: انگلیسی و فارسی مجموعه آموزشی « من خوشحالم» برای سنین 1 تا 3 سال می باشد. همراه با تصاویر رنگی و زیبا و هر کتاب موضوع خاصی را در بر میگیرد.
من خوشحالم 4 (دوستان من)
مجموعه كوچكي از تصاوير است كه كودك را با آدم هاي اطرافش آشنا ميكند. در كنار هر تصوير، نام مربوط به آن را به دو زبان فارسي و انگليسي ميخوانيد.
از همین نویسنده
سایر کتاب های همین ناشر
من خوشحالم 2 - ماشین ها دو زبانه: انگلیسی و فارسی مجموعه آموزشی « من خوشحالم» برای سنین 1 تا 3 سال می باشد. همراه با تصاویر رنگی و زیبا و هر کتاب موضوع خاصی را در بر میگیرد.
9 قصهی دلنشین از نویسندههای آشنا با دنیای رنگارنگ کودکانه که با قلمی شیرین، کودک و والد را با خود به سرزمین قصهها میکشانند و با قصههای شیرینتر از قند لحظات قندتر از شیرینی را برایتان رقم میزنند.
شب سال نو بود. هوا سرد بود. برف میبارید. دخترک کبریتفروش، در خیابانهای سرد و پر برف میگشت و با صدای بلند میگفت: «کبریت...کبریت دارم، خواهش میکنم بخرید!».
کتابی برای آموزش خط تحریری و خوش نویسی و زیباتر نوشتن مخصوص کودکان کلاس سوم دبستان
معرفی شده در کتاب نامه ی رشد آموزش و پرورش، مورد تایید در وزارت آموزش و پرورش کتابنامه رشد شماره 16
هیچ چیزی در مورد دهانه ی غار نمی دانست؛ جز اینکه راهی است که می توان از آن به جایی دیگر رفت. او هیچ مکان دیگری را نمی شناخت. بنابراین دهانه ی غار برای او دیوار بود؛ دیوار روشنایی. در حالی که خورشید در بیرون غار می تابید، این دیوار برای او خورشید دنیایش بود. آن دیوار روشنایی او را به طرف خودش می کشید؛ مثل شمعی که شب پره ای را مجذوب خود می کند. او مثل همیشه سعی می کرد به آن دست یابد. حیات به سرعت در درونش پر و بال می گرفت و او را به طرف آن دیوار روشنایی می کشید. حس کنجکاوی اش به او می گفت آن دیوار روشنایی راهی برای بیرون رفتن از غار است؛ راهی که مقدر شده بود توله گرگ خاکستری در ان قدم بگذارد. اما خودش از این امر آگاه نبود. او حتی نمی دانست دنیایی بیرون از غار هم وجود دارد.
آدرسن در سن 14 سالگی به کپنهاگ رفت و به خاطر صدای زیبایش در تئاتر سلطنتی دانمارک استخدام شد، اما بعدها متوجه شد استعداد درخشانی در قصه گویی دارد و از آن پس قصه گویی را حرفه اصلی خود قرار داد و ده ها قصه شیرین به کودکان جهان هدیه کرد.
قصه های آندرسن از معروف ترین قصه های کودکان به شمار میروند که بارها و بارها به زبان های مختلف ترجمه شده و از آن فیلم های بسیاری نیز برای کودکان تهیه شده است.
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
میمون کوچولو بچهی مامان میمون بود. او تا آنروز، به جایی نرفته و خیلی چیزها را ندیده بود. اما کنجکاور بود و دلش میخواست، بیرون برود و همهچیز را ببیند.
تام باید هیولاهای سحرآمیز آوانتیا را از طلسمی شیطانی آزاد كند. او با شمشیر و سپری كه آدوارو جادوگر به او داده است. به راه میافتد تا با آركتا، غول كوهستان، رو به رو شود. آیا تام میتواند كشورش را از نابودی نجات دهد
این مجموعه در 20 جلد جداگانه نیز منتشر شده است.
این مجموعه به صورت ده جلد جداگانه نیز منتشر شده است:
1- خانم کلاغه و مار سیاه
2- درختی که حرف می زد
3- چشمه ای که مال ماه بود
4- موشی که دختر شد
5- مرد جهانگرد، مارخط خطی
6- زبرا و دوستانش
7- شیر و خرگوش دم سیاه
8- لاک پشتی در آسمان
9- ماهی خوار حیله گر، ماهی های خوش باور
10- دوستی شیر و شتر
حسنی به زحمت چشم هایش را باز کرد. خمیازه ای کشید و گفت: «سلام!» باباجان گفت: «سلام به روی ماهت! حسنی جان... زود برو از سر کوچه یک کیلو پیاز بخر و زود برگرد. خانم جان می خواهد برای ظهر کوفته قلقلی درست کند.» حسنی غرغری کرد و از جا بلند شد و گفت: «اوه... حالا کو تا ظهر!» باباجان به او چشم غره رفت. حسنی هم دیگر حرفی نزد. شال و کلاه کرد و از خانه بیرون دوید. هوا خیلی خوب بود و حسنی فکر کرد که تا ظهر زمان زیادی است. به سرش زد که راه را دور بزند و از کوچه باغی برود.
کتاب حاضر، دربردارنده سه کتاب آزمون های مرگ، کوهستان شبح و شاهزاده اشباح جلدهای4، 5 و 6 از مجموعه «قصه های سرزمین اشباح» می باشد.
کتاب زیبا بنویسیم چهارم دبستان از سری کتاب های انتشارات قدیانی است که برای خوش نویسی و زیبا تر نوشتن مناسب است .
اگر بك به كسي بيش از حد نزديك شود، ناخواسته خاطرات و افكار او را جذب ميكند. او از كشف اين واقعيت به وحشت ميافتد. ولي وحشت واقعي را زماني تجربه ميكند كه به عمارت قديمي گريديها حمله ميشود. دليل حمله و هويت مهاجمان نامشخص است. در همين گير و دار، حادثه ديگري رخ ميدهد كه با هيولاها و قلمرو دموناتا ارتباطي ندارد، ولي مريدهاي كهنهكار را به ميدان ميكشاند و آنها را با حقيقتي رو در رو ميكند كه در كابوسهايشان نيز تصورش را نميكردند. حقيقتي از جنس مرگ.
قرمزی کی بود؟ رنگ پری کوچولو بود!
پری کوچولو، قرمزی را دوست نداشت. همیشه می گفت: (کاش که کفش من، این رنگی نبود! کاش سیاه بود مثل کفش بابا، یا سفید بود مثل کفش مامان، یا یک رنگ دیگری بود مثل کفش همه ی آدم بزرگ ها.)
کتاب قصه های قشنگ و قدیمی 6 (10 قصه از مثنوی مولوی) نوشته ی حسین فتاحی توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.