«من ملاله هستم» عنوان کتابی است نوشتهی ملاله یوسف زی که نشر زرین اندیشمند آن را به چاپ رسانده است. داستان ملاله یوسف زی از آنجا شروع میشود که والدین او بعد از تولد یک دختربچه در بخش خود در شمال پاکستان شروع به کار میکنند. او میگوید که در جشن به دنیا آمدن یک پسر، تفنگ شلیک میکنند اما چنین کاری را برای دختران انجام نمیدهند. سرنوشت آنها این است که آشپزی و نظافت انجام دهند تا نه دیده شوند و نه شنیده. پس چطور ملاله این کار را انجام داد؟ کسی که بهسختی نامش وارد شجرهنامهی خانواده شد چطور توانست نماد قدرتمند در کتابهای تاریخ برای حق جهانی تحصیل دختران باشد؟ خاطرات او با عنوان «من ملاله هستم» جواب این سؤال را به ما میدهد.
اتاق فرار
به اتاق فرار خوش آمدید. هدف بازی بسیار واضح است. زنده از اتاق فرار خارج شوید.
در دنیای لوکس اقتصاد، وینسنت، جولز، سیلوی و سَم در اوج موفقیت کاری خود هستند. آنها استاد دنیای معامله و تجارت شدهاند و موفقیتهایشان را جشن میگیرند ـ اما باید برای داشتن یک زندگی خیلی لوکس بهای آن را هم پرداخت کرد.
به اتاق فرار خوش آمدید. هدف بازی بسیار واضح است. زنده از اتاق فرار خارج شوید.
در دنیای لوکس اقتصاد، وینسنت، جولز، سیلوی و سَم در اوج موفقیت کاری خود هستند. آنها استاد دنیای معامله و تجارت شدهاند و موفقیتهایشان را جشن میگیرند ـ اما باید برای داشتن یک زندگی خیلی لوکس بهای آن را هم پرداخت کرد.
چند همکارِ اهل رقابت برای شرکت در یک چالش تیمسازی در قالب بازی اتاقِ فرار، وارد یک آسانسور میشوند و آمادهاند تا برتری خود را اثبات کنند. اما با خاموش شدن چراغها و قفل شدن درها خیلی زود مشخص میشود که با یک مسابقۀ معمولی سروکار ندارند: آنها در مسابقهای برای حفظ جان خود گیر افتادهاند.
همکارانِ گرفتار در تاریکی باید دشمنیهای خود را کنار بگذارند و برای حل سرنخهای مرموز با یکدیگر همکاری کنند. اما وقتی بازی تاریکترین اسرار تیم را افشا میکند، متوجه میشوند باید تاوان اعمال وحشتناکی را بپردازند که برای بالا رفتن از نردبان ترقی انجام دادهاند. با افزایش دمای داخل آسانسور و خطرناکتر شدن سرنخها، باید آخرین معما را حل کنند: چه کسی حاضر است برای زنده ماندن رقیبانش را بُکشد؟