پدر و مادر ایبی برای انجام مأموریتی، به سفری چند روزه خارج از شهر رفته اند و مادربزرگ، برای نگهداری از بچه ها از شیکاگو به دیدنشان آمده است. ایبی از طرف دوستش پنی، به یک مهمانی دوستانه دعوت شده اما مادربزرگ که برای تعطیلی آخر هفته کلی برنامه ریزی کرده، اجازه نمی دهد او به آن مهمانی برود. مادربزرگ معتقد است همیشه اولویت با خانواده است. شبهنگام، وقتی همه برای خواب به اتاقهایشان میروند، ایبی تصمیم میگیرد از آینهی جادویی و ماری رُز بخواهد او را به خانه ی دوستش پنی ببرد...
دست کاری زمان و مکان 1 (آشوب در کهکشان)
چه کسی مرغ خام را توی کمد یازمنی گذاشت؟
اولین باری که سل، گبی را میبیند در شرایطی کاملاً نامساعد بهسر میبرند! سل سومین باری است که طی سه روز به دفتر مدیر مدرسه آمده و تازه هفتهی اول مدرسه است. گبی، رئیس شورای دانشآموزی و سردبیر روزنامهی مدرسه هم آنجاست تا از دوستش یازمنی حمایت کند که همین چند دقیقه پیش با سل دعوا کرده است. گبی مصمم است که هر طور شده ثابت کند که چپاندن یک مرغ خام توی کمد یازمنی کار سل بوده است، با اینکه هیچکس ندیده او این کار را انجام بدهد و آن مرغ هم به طرز اسرارآمیزی غیبش زده است.
سل توی شعبدهبازی رودست ندارد ولی برای انجام این تردستی به استعدادی تکیه میکند که هیچکس فکرش را هم نمیکند... شاید بهجز گبی که هیچ ترفند و حقهای از چشمهای تیزبینش مخفی نمیماند. وقتی گبی میفهمد که سل میتواند با چیزهایی بزرگتر از یک مرغ هم شعبدهبازی کند دیگر مطمئن میشود که همکار خوبی پیدا کرده است. فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: اگر آنها فضا و زمان را دستکاری کنند، کل جهان به خطر میافتد.
چه کسی مرغ خام را توی کمد یازمنی گذاشت؟
اولین باری که سل، گبی را میبیند در شرایطی کاملاً نامساعد بهسر میبرند! سل سومین باری است که طی سه روز به دفتر مدیر مدرسه آمده و تازه هفتهی اول مدرسه است. گبی، رئیس شورای دانشآموزی و سردبیر روزنامهی مدرسه هم آنجاست تا از دوستش یازمنی حمایت کند که همین چند دقیقه پیش با سل دعوا کرده است. گبی مصمم است که هر طور شده ثابت کند که چپاندن یک مرغ خام توی کمد یازمنی کار سل بوده است، با اینکه هیچکس ندیده او این کار را انجام بدهد و آن مرغ هم به طرز اسرارآمیزی غیبش زده است.
سل توی شعبدهبازی رودست ندارد ولی برای انجام این تردستی به استعدادی تکیه میکند که هیچکس فکرش را هم نمیکند... شاید بهجز گبی که هیچ ترفند و حقهای از چشمهای تیزبینش مخفی نمیماند. وقتی گبی میفهمد که سل میتواند با چیزهایی بزرگتر از یک مرغ هم شعبدهبازی کند دیگر مطمئن میشود که همکار خوبی پیدا کرده است. فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: اگر آنها فضا و زمان را دستکاری کنند، کل جهان به خطر میافتد.