کتاب پازل آشنایی با اشیا (دو زبانه)

درباره کتاب آشنایی با اشیاء (مجموعه آموزشی چشمک):

درباره کتاب آشنایی با حیوانات جنگل (مجموعه آموزشی چشمک):

آهاي! آهاي! خبردار! (گرگ) اومده به اين‌جا دندوناي تيز داره اما نترسيد شما گرگ توي اين كتاب ساكت و مهربونه فقط نگاه مي‌كنه انگاري دوستمونه

درباره کتاب آشنایی با حیوانات مزرعه (مجموعه آموزشی چشمک):

منم جناب چشمك يه موجود بانمك حرفاي خوبي دارم با بچه‌هاي كوچك: اول به نام خدا دوم سلام بر شما به حيووناي اهلي سربزنيم، بچه‌ها!

درباره کتاب آشنایی با میوه ها (مجموعه آموزشی چشمک):

منم جناب چشمك يه موجود بانمك حرفاي خوبي دارم با بچه‌هاي كوچك: يه ميوه خوشمزه كه ميگن از بهشته توي كتاب‌ها خيلي خوبي براش نوشته

يكي بود يكي نبود در روزگاران خيلي دور، در يك روستاي سرسبز، الاغي زندگي مي‌كرد. صاحب الاغ، هر روز صبح محصولات كشاورزي خودش را روي الاغ مي‌گذاشت و آن‌ها را براي فروش؛ به شهر مي‌برد...

درباره کتاب آشنایی با حیوانات جنگل (مجموعه آموزشی چشمک):

آهاي! آهاي! خبردار! (گرگ) اومده به اين‌جا دندوناي تيز داره اما نترسيد شما گرگ توي اين كتاب ساكت و مهربونه فقط نگاه مي‌كنه انگاري دوستمونه

 کتاب 100 نکته علوم ششم تیزهوشان جلد 1  دارای درس نامه بوده و راستای تقویت درس علوم برای دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی که متقاضی شرکت در آزمون تیزهوشان می باشند، منتشر شده است. این کتاب متعلق به انتشارات مهروماه، بوده در دسته ی لقمه، قرار دارد.

درباره کتاب آشنایی با میوه ها (مجموعه آموزشی چشمک):

منم جناب چشمك يه موجود بانمك حرفاي خوبي دارم با بچه‌هاي كوچك: يه ميوه خوشمزه كه ميگن از بهشته توي كتاب‌ها خيلي خوبي براش نوشته

درباره کتاب آشنایی با اشیاء (مجموعه آموزشی چشمک):

درباره کتاب  موش های فسقلی (مجموعه حیوانات تیزبین) :

روزي روزگاري در يك جنگل سرسبز، موش كوچكي با خانواده‌اش زندگي مي‌كرد. آن‌ها در كنار هم زندگي خوبي داشتند. هر روز صبح موشي و خواهرش بعد از خوردن صبحانه، با هم مشغول بازي مي‌شدند، اما يكي از روزها بعد از بيدار شدن با تعجب ديدند مامان موشي در آشپزخانه نيست...

درباره کتاب آشنایی با حیوانات مزرعه (مجموعه آموزشی چشمک):

منم جناب چشمك يه موجود بانمك حرفاي خوبي دارم با بچه‌هاي كوچك: اول به نام خدا دوم سلام بر شما به حيووناي اهلي سربزنيم، بچه‌ها!

درباره کتاب لاک پشت پرنده (مجموعه حیوانات تیزبین):

در يك جنگل زيبا و بزرگ حيوانات مختلفي كنار هم زندگي كردند. آن‌ها روزهاي خوبي را با هم مي‌گذراندند. اما پس از مدتي بارش باران كم شده بود و ديگر از سرسبزي درختان خبري نبود. گل‌ها پژمرده شده بودند و حيوانات به سختي غذاي خود را پيدا مي‌كردند...

درباره کتاب میمون پادشاه (مجموعه حیوانات تیزبین):

روزي روزگاري شير شاه، سلطان جنگل بسيار پير شده بود، حيوانات تصميم گرفتند به جاي او سلطان ديگري پيدا كنند. همه دور هم جمع شده بودند، گورخر گفت: من بايد سلطان جنگل شوم چون من بسيار تند مي‌دوم. ببر تيز پا گفت: من از تو سريع‌تر مي‌دوم، پس من بايد سلطان جنگل شوم.