نغمه ای برای الاگری
منم که جا گذاشته شدهام. منم که داستان را تعریف میکنم. هردوشان را میشناختم. میدانستم چگونه زندگی کردند و چگونه مُردند. مدت زیادی از این داستان نمیگذرد. من جوانم، مثل آنها. مثل آنها؟ چطور چنینچیزی ممکن است؟ ممکن است هردو هم جوان و هم مُرده باشند؟ وقت ندارم به این چیزها فکر کنم. باید از شرّ این داستان خلاص شوم و بروم به زندگیام برسم. همینالان که سیاهی تا عمق شمال یخزده گسترده شده و ستارههای شوم بر زمین میتابند، باید تند و تند، موبهمو تعریفش کنم تا از سرم بیرونش کنم...
روایتِ صمیمانه و سادهدلانهی «کلر» از قصهی عشقِ پُرفرازونشیبِ دوستش «اِلا». فضایی سودایی پُر از موسیقی و شورِ جوانی و سرشار از لذتِ ادبیات. برایمان از «اُرفئوس» میگوید و موسیقیِ ملکوتیاش، نوازندهای دورهگرد که میخواهد به مدد موسیقی بر مرگ غلبه کند. نغمهای برای الا گِرِی، خوانشی مدرن از اسطورهی ارفئوس و اُرودیکه است، شاید هم خوانشی اساطیری از پاکی و عظمت عشق جوان امروزی.