برای درست کردن پیتزای گلی، یک تکه گل را گلوله کن و بعد آن را فشار بده تا روی آن صاف شود. بعد آن راه به هشت قسمت مساوی تقسیم کن. سپس نخود فرنگی ها و سایر مواد خوراکی را روی پیتزا بچین.
طبیعت ترسناک (توفان های تکان دهنده)
از خواندن توفان های تکان دهنده لذت بردید؟ آیا دلتان می خواهد بفهمید که: چگونه باید با یک کولاک کور کننده مقابله کرد؟ وقتی از گردباد از راه می رسد، چه کارهایی باید بکنید؟ برخورد رعد و برق به آدم چه مزه ای دارد؟ همراه با گزارش های جالب از وضع آب و هوای ناسازگار، پیشنهادهای نجات بخش و داستانهای نفس گیر از نجات جان افراد. علم هیچ گاه این چنین ترسناک نبوده است!
سایر کتاب های همین ناشر
مجموعه ترس و لرز تازگی ها پایگاهی برای خودش انتخاب کرده که تفریحگاه قهرمان های داستان هایش باشد:«پارک وحشت»یا ترسناک ترین پارک تفریحی دنیا!اما حیف که... میگویند عکس گویا تر از کلام است،به خصوص اگر با یک دوربین شیطانی گرفته شده باشد که بتواند اتفاقات بد آینده را پیش بینی کند. آینده جولی زیاد قشنگ نیست.آینده هرکس دیگری هم که جولی از او عکس بگیرد،وحشتناک است. رفتن به پارک وحشت حال جولی را بهتر میکند.البته این تا وقتی است در تونل فریاد سقوط نکرده و گرفتار حمله گرم ها نشده.حالا نظر جولی عوض شده و فکر میکند پارک وحشت اصلا جای تفریح نیست. به پارک وحشت وارد شوید...
مجموعه ترس وارز واقعا پشت خواننده را می لرزاند..در هریک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پای آنها،ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. بیلی و خواهر شینا،برای دیدن عمویشان،دکتر دیپ به یکی از جزیره های کوچک دریای کارائیب آمده اند؛محلی که جان میدهد برای اکتشاف های زیرآبی...بیلی هم که عاشق ماجرا جویی است.اما او در زیر آب،تنها نیست.چیزی در اعماق آب کمین کرده؛موجودی مرموزو فلس دار؛موجودی که نیمی آدم،و نیمی ماهی است
لوسی به قدری از هیولا قصه ساخته است و برای دوستان و خانواده اش تعریف کرده که دیگر حوصله همه آنها را سر برده است اما یک روز لوسی یک هیولای واقعی و زنده را میبیند:آقای کتابدار! حیف که لوسی با داستان هایش همه چیز را خراب کرده و دیگر کسی حرف های او را باور نمیکند،اما هیولا او را می شناسد.
دنگ...دنگ...دنگ...این صدای رنگ بیابانی است که در کوه و دشت میپیچد و کسی از راز آن آگاه نیست.مردم درباره اش قصه های زیادی ساخته اند،صدایش آدم ها را جادو میکند. هرکس صدای آن را بشنود افسون میشود و به دنبالش میشورد.آقای اسفندی معلمی است که تازه به روستا آمده. او میخواهد بداند آیا صدای زنگ بیابانی واقعا آدم ها را افسون میکند
پاسخگوی سوالات کلیدی پدر و مادرها در مورد آرام کردن گریه های کودک ارائه آخرین اطلاعات و تحقیقات پزشکی در مورد چگونگی واکنش والدین در برابر گریه های کودک دربرگیرنده اطلاعات از دوره نوزادی تا پیش از دبستان
رابرت لارنس استاین در سال 1943 در شهر کلمبوس ایالت اوهایو به دنیا آمد.نویسندگی را از نه سالگی با نوشتن لطیفه و داستان های کوتاه فکاهی برای همکلاسی هایش آغاز کرد. اولین کتابی که برای بچه ها نوشت«راه و رسم مسخرگی و خنداندن دیگران»نام داشت
شخصیت های اصلی کتاب ” لوک خوش شانس ” که یک کابوی و مامور دولتی است و همچنین برادران ” دالتون ” که چهار برادر تبهکار هستند، می باشند. سگ نگهبان زندان دیگر کارکتر جذاب این کتاب است. این مجموعه ی دوست داشتنی و طنز دارای کارکترهایی جدی، عصبی، خونسرد و گاهی خنگ است که در کنار یکدیگر داستان های خنده داری به وجود می آورند. در هر قسمت برادران دالتون به جایی دست برد زده و یا مشکلی به وجود می آورند و این لوک خوش شانس است که آن ها را دستگیر می کند.
مجموعه ترس وارز واقعا پشت خواننده را می لرزاند..در هریک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پای آنها،ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. خانم ماآرف از پشت میزش آمد بیرون.پاهای برهنه و خیسش روی موکت شلپ شلپ صدا کرد.چند بار دور من چرخید و با چشم های قهوه ای اش مرا با اشتها برانداز کرد. شکمش با صدای بلند،با صدایی شبیه خالی شدن آب وان حمام،قار و قور کرد و مرا از جا پراند. شما نباید این کاررو بکنید!این...کار انسانی نیست! معلم جدید من نیشش را بازتر کرد و گفت:«من که انسان نیستم،هیولام!»
خیلی از بچه های کوچولو بدغذا هستند و علاقه ای به خوردن غذاهای مختلف ندارند،شاید این بازی علاقه ی آنها را به غذای مامان ها بیشتر کند.
مجموعه ترس و لرز واقعا پشت خواننده را می لرزاند. در هر یک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا می شوید و پا به پای آنها ماجراهای ترسناکی را پشت سر می گذارید. تعطیلات تابستان برای جری و تری تبدیل به ماجرایی وحشتناک می شود. چون آنها با تمام اعلام خطرها می خواهند سر از اسرار غار ارواح در بیاورند،ولی در عوض به یک موضوع بسیار هولناک پی میبرند
فيلو به مامان گربه ها نزديك شد و گفت:
آهاي مامان گربه، چرا همه تو را دوست دارند؟
مامان گربه گفت: «ميو ميو! بچه گربه ها من را دوست دارند چون به آنها غذا مي دهم و از آنها مراقبت مي كنم!»
فيلو به گربه گفت: «اما من از هيچ كس مراقبت نمي كنم.»
سوف، دست فيلو را كشيد و گفت: «تو هميشه از من مراقبت نمي كني. گاهي هم من را روي زمين مي اندازي، اما من تو را دوست دارم. اصلا بيا برويم سراغ آن خرس كوچولوي پشمالو
پارک وحشت هنوز هم پایگاه مجموعه ترس و لرز است.اما دیگر «تفریح گاه»قهرمان هایش نیست.در شرایط جدید و با وجود جاناتان چیلر،ظاهرا «ترس گاه»(برایش)اسم مناسب تری است! مگ و برادرش تازه از پارک وحشت برگشتند و بی صبرانه منتظرند که هالووین را جشن بگیرند.اما این مال وقتی است که هنوز سر و کله آن کوجود فضایی با لباس نوزاد پیدا نشده و زندگی شان را نابود نکرده است.ظاهرا هیچ راهی برای خلاص شدن از دست این موجود نیست. می دانید در ترسناک ترین روز سال،در پارک وحشت چه اتفاقی می افتد؟مگ قرار است بفهمد؛چون روز هالووین،دوباره به شکل مرموزی به پارک وحشت احضار شده. یعنی مگ میتواند از خظر حقه ها و خیانت ها جان در ببرد؟
با داستان های مجموعه«ترس و لرز»واقعا مو به تن آدم سیخ میشود.دختر و پسرهای معمولی،ولی شجاع و کنجکاو با داستان تجربه های بسیار ترسناکی را از سر میگذرانند... این طور به نظر میرسد که ناپدید شدن اسرار آمیز دوست جیسون به آینه قدیمی اتاقش ربط داشته باشد.برای یافتن او دست به کار میشود.کاری بسیار خطرناک.
این کتاب به همه خانوادههایی تقدیم میشود که از خیس شدن شبانه رختخواب فرزندشان بهستوه آمدهاند. به والدینی که به این وضع رضایت دادهاند و انتظار میکشند تا فرشتهای جادویی با ملافههای خشک از راه برسد و قرصی معجزهآسا زیر بالش فرزندشان بگذارد! ما میخواهیم به این والدین بگوییم که برای حل مشکلشان، تنها به جرأتِ ریسکپذیری و اطلاعات کافی نیاز دارند، كه در این کتاب به ایشان ارمغان داده شده است تا به راه حل جادویی مورد نظرشان، دست یابند