ماجراهای من و اژدهایم 1 (خانه ای برای اژدها)
برایش یک اسم میگذارم، یکگوشه از اتاقم را خالی میکنم که شبها آنجا بخوابد و چندتا اسباببازی به او میدهم.
وقتی که کمی بزرگتر شد، به او پرواز کردن یاد میدهم.
برایش یک قلاده میخرم و هر روز پیادهروی میکنیم.
اگر اژدهای بازیگوشی باشد ... مجبور میشوم او را به مدرسه بفرستم.
بعضی بچهها دوست دارند سگ داشته باشند، بعضیها از گربه خوششان میآید، من …
اژدها دوست دارم!
اما نه یک اژدهای بزرگ. اژدهای بزرگ توی خانهمان جا نمیشود، اژدهای سهسر هم نمیخواهم. ممکن است سرهایش با همدیگر دعوایشان شود.
من اژدهایی انتخاب میکنم که از دهانش آتش بیاید…