جلد اول این مجموعه که از زبان دو آشپز دربار ضحاک به نامهای «ارمایل» و «کرمایل» بازگو میشود، داستان زندگی کاوه، فریدون و ضحاک است
قصه های شاهنامه 12 (کیخسرو)
گودرز میخواهد مرا از رفتن باز دارد. شبرنگ سم به زمین میکشد. گیو دنبالم میآید: «بگذار همراهت باشم…»
دیگر نمیشنوم. سوار بر شبرنگ دیوار باد و خاک را میشکافم و میتازم. پاره آتشی چون تیر چهرهام را نشانه گرفته است. سپر بر سر میگیرم و میغرّم: «برو،تندتر برو! تو با سیاوش از آتش گذشتی، از دروازههای دژ اهریمن هم میگذری.»
از همین نویسنده
شهرناز ابروهایش را چون دو ریسمان سیاه گره میزند و میگوید: «دیگر چه در سر داری؟ هفت دریا و هفت خشکی را دیدی و نامت را در چهار گوشهی خاک بلندآوازه کردی. دست از این همه آرزوی دور و دراز بردار!»
ازدور پیداست. سنگهای گرانبها بر چهار گوشهاش میدرخشند.
خنجر را به خاک بسپار! به خود نهیب میزنم: ما امروز سه برادر نیستیم. ما امروز سه سرزمینیم. ما امروز ایران و روم و تورانیم. تور فریاد میزند: «تا دیر نشده خنجر را بردار!» خنجر را بر میدارم، به چشمهای سرخ رنگ سلم مینگرم و خنجر را در ستون چوبی خیمه میکوبم: «نه، من در این دام نمیافتم. از جانم میگذرم اما با خنجر پدرانم، برادر نمیکشم.»
جلد دوم این مجموعه که از زبان «سام» پدر زال سفیدمو بازگو میشود داستانی است از زمان فریدون و فرزندانش، سلم، تور و ایرج؛ تا زمان زال و رودابه و فرزندشان، رستم.
اگرچه از شاهنامه بسیار گفته و بسیار نوشتهاند، اما این قلعهی تودرتو هنوز ناشناخته مانده است. هر درش به درهای بسیاری باز میشود که با گذر از هر یک به شگفتیهای تازهای میرسیم. در این مجموعه نویسنده کوشیده است که در مسیرهای ناشناختهتر این قلعه تودرتو حرکت کند، تا با پرهیز از تکرار افسانهها آنها را از زاویهای نو و از درون متن ماجرا بازآفرینی کند. جلد سوم این مجموعه که از زبان «بهمن» پسر اسفندیار بازگو میشود داستانی است از هفت خوان و نبرد رستم و اسفندیار.
در مجموعهی دوم قصههای شاهنامه (جلدهای 4 و 5 و 6) نویسنده کوشیده است که با پرداختن به داستان زندگی برخی از زنان شاهنامه، آنها را از کنج حجرههای این قلعه بیرون کشد تا جانی دوباره گیرند و نمایشی نو از روزهای دور گذشته بر پا سازند. این کتاب پنجمین جلد از مجموعهی قصههای شاهنامه است که داستان زندگی منیژه دختر افراسیاب و بیژن، پهلوان نامآور ایران را روایت میکند.
در مجموعهی دوم قصههای شاهنامه (جلدهای 4 و 5 و 6) نویسنده کوشیده است که با پرداختن به داستان زندگی برخی از زنان شاهنامه، آنها را از کنج حجرههای این قلعه بیرون کشد تا جانی دوباره گیرند و نمایشی نو از روزهای دور گذشته بر پا سازند. این کتاب ششمین جلد از مجموعهی قصههای شاهنامه است که داستان زندگی گردیه و بهرام چوبین، برادر استخوانی و سیاهچرده اشت را روایت میکند
کدام اسب، رخش اوست و کدام درفش، درفش او؟
بگو رستم کجاست؟ بگو در کدام یک ز این سراپردههاست؟ دوست دارم زودتر، پیش از آنکه کسی از رازم پرده بردارد، با او روبهرو شوم؟ دوست دارم بدانم آیا میتواند فرزند نادیدهاش را در جامهی دشمنان بشناسد؟
خود رابه آتش بزن و مترس!
شاید پدرم کاووس مرا به جنگ میفرستد تا از چالهای به چاه اندازد… شاید گرسیوز همنقشهی شومی در سر داشته باشد و بخواهد شمشیر بر زمین گذاریم تا شبانه شبیخون زند… انگار باید هر روز از آزمون آتشی بگذرم و بر لبهی تیغی راه روم که هر دو سویش پرتگاهی است پر از درندگان گرسنه و خونریز…
سطح 4 از مجموعه کتاب کلاس اولی، کتاب اولی: برای کودکان نوسوادی که درسهای 14 تا 18 کتاب فارسی اول دبستان را تمام کردهاند و میخواهند مهارت بیشتری در خواندن کلمههای مشکل و روانخوانی پیدا کنند.
کلاس اولی کتاب اولی 32 (سطح 4 بچه هیولا و اژدهای چشم ژله ای)
کلاس اول دبستان فرصتی طلایی برای کتابخوان شدن کودکان ماست و کتاب درسی برای پرورش مهارت روانخوانی و کتابخوانی کودکان کافی نیست. اگر میخواهید دانشآموز کلاس اولیتان در همان ماههای اول آموزش، حروف الفبا را بهخوبی یاد بگیرد.
متن این داستانها با نشانهها و حرفهایی که کلاس اولیها از درس ۱ تا ۱۸ کتاب فارسی اول دبستان یاد گرفتهاند، نوشته شده است. این کتابها برای بچههای کلاس دومی و کلاس سومی هم که میخواهند مهارت بیشتری در خواندن کلمههای مشکل و روانخوانی پیدا کنند، مناسب است.
با مجموعهی کلاس اولی، کتاب اولی کلید کتابخوانشدن کلاس اولیها در دست شماست. کودکانی که در ابتدای مسیر فارسیآموزیاند با خواندن کتابهای این مجموعه میتوانند گام به گام با آموزش حروف الفبا در کتاب فارسی اول دبستان، کتاب داستان مربوط به آن حروف را به تنهایی بخوانند. پس اگر میخواهید کودک کلاس اولیتان از همان ماههای اول لذت باسوادشدن را بچشد و اعتمادبهنفس بیشتری پیدا کند، از معجزهی داستانخوانی غافل نشوید.
کلاس دومی کتاب دومی 1 (شما یک بچه گم نکرده اید ؟) انتشارات افق یکی از کتابهای مجموعهی کلاسدومی، کتابدومی است که کتابهای فندق واحد کودک نشر افق برای تقویت مهارتهای خواندن و نوشتن کودکان چاپ کرده. کتابهای این مجموعه مستقلاند و متن هر داستان مطابق با استانداردهای جهانی برای کودکان ۷ تا ۱۰ ساله نوشته شده.
کلاس دومی کتاب دومی 1 (شما یک بچه گم نکرده اید ؟) انتشارات افق نوشتهی مژگان کلهر شامل یک داستان بلند است که به فصلهای کوتاه تقسیم شده تا خوانندگان تازهکار و کمحوصله بتوانند هر قسمت را در یک نشست بخوانند و اگر تمرکز کافی ندارند، خواندن را متوقف کرده و هر زمان که خواستند ادامهی داستان را از سر بگیرند.
کتابهای مجموعهی کلاسدومی، کتابدومی از نظر طول داستان و مفاهیمی که مطرح میکنند، در سطح متوسط قرار دارند و متناسب با توانمندیهای بیشتر کودکان در دورهی اول دبستاناند. لذت خواندن داستان باعث میشود که یادگیری غیرمستقیم اتفاق بیفتد و کودکان با انجام فعالیتهای تکمیلی و خلاقانه که در پایان هر کتاب از این مجموعه وجود دارد، آموزههای درسی را بهتر و عمیقتر یاد میگیرند، کلمهسازی میکنند، ساختار جمله را میشناسند و نوشتن را تمرین میکنند.
کتاب شما یک بچه گم نکردهاید؟ که نشر افق با تصویرگریهای فاطمه زمانهرو چاپ کرده، داستانی معمایی دربارهی پسری ماجراجو و کنجکاو است که بیشتر کودکان میتوانند با او همذاتپنداری کنند. کسری بچهای تنها را پیدا میکند و تصمیم میگیرد به دنبال خانوادهی او بگردد. این ماجرا به مخاطب فرصت میدهد تا مواجههای غیرمستقیم با موقعیتی داشته باشد که ممکن است چیزی را گم کند یا چیزی/کسی را در خیابان پیدا کند و با خواندن این داستان فرایند حل مسئله را تمرین خواهد کرد.
کودکان با خواندن داستان شما یک بچه گم نکردهاید؟ مهارت حل مسئله را یاد میگیرند و میتوانند برای برطرف کردن مشکلات روزانهشان در زندگی راهحل پیدا کنند؛ اینکه مشکل چیست، چگونه میتوان آن را حل کرد و اگر به حمایت نیاز بود، از چه کسی باید کمک گرفت.
مژگان کلهر در نوشتن این کتاب از مجموعهی کلاسدومی، کتابدومی به مسئولیتپذیری، همدلی و اهمیت مهارتهای ارتباطی در حل مسئلههای روزمره هم توجه داشته است.
سایر کتاب های همین ناشر
اگرچه از شاهنامه بسیار گفته و بسیار نوشتهاند، اما این قلعهی تودرتو هنوز ناشناخته مانده است. هر درش به درهای بسیاری باز میشود که با گذر از هر یک به شگفتیهای تازهای میرسیم. در این مجموعه نویسنده کوشیده است که در مسیرهای ناشناختهتر این قلعه تودرتو حرکت کند، تا با پرهیز از تکرار افسانهها آنها را از زاویهای نو و از درون متن ماجرا بازآفرینی کند. جلد سوم این مجموعه که از زبان «بهمن» پسر اسفندیار بازگو میشود داستانی است از هفت خوان و نبرد رستم و اسفندیار.
در این کتاب میمینی با نتیجهی آشغال ریختن روی زمین آشنا میشود.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
توضیحات کتاب رمان های سه گانه فونکه-1-سیاه قلب - این کتاب پر از ماجراهای تخیلی است و خواننده در آن مرزی بین دنیای خیال و واقعیت احساس نمی کند. آدم ها وارد دنیای داستان می شوند و شخصیت های داستانی وارد دنیای واقعی، خواننده چنین اتفاق های عجیبی را در زندگی ( مو و مگی ) که حسابی با کتاب ها قاطی شده اند، باور می کند و از خواندنش لذت می برد. این کتاب پر ماجرا، دلهره آور و جذاب، می تواند هدیه ی خوبی باشد برای بچه های کتاب خوان و نوجوان های ماجراجویی که هنوز طعم کتاب های فانتزی را نچشیده اند.
کمتر کودکی است که شعری از مصطفی رحماندوست از برَ نباشد یا کتابی از او در کتابخانهاش نداشته باشد.
رحماندوست اما این بار در تک تک شعرهای این مجموعه با خداوند بخشنده و مهربان حرف میزند و با زبانی صمیمی و دلنشین او را کودکانه نیایش میکند. تصویرسازیهای خلاقانهی نیلوفر میرمحمدی هم رنگ و نور و زیبایی این فضای شاعرانه را دوچندان کردهاند.
رمان های جاویدان جهان (جزیره اسرار آمیز جلد اول) داستان پنج مرد است که بالنشان در جزیرهای ناشناخته و خالی از سکنه در اقیانوس آرام سقوط میکند. آنها تمام هوش و مهارت خود را به کار میگیرند تا بتوانند در جزیره زنده بمانند و زندگی کنند ولی این تمام ماجرا نیست…
در کتاب پنیر داداش ماسته حرف میمینی راسته دروغ میمینی در ماجرای شکستن ظرف شیرینی برملا میشود و دردسر تازهای درست میکند.
کمتر کودکی است که شعری از مصطفی رحماندوست از برَ نباشد یا کتابی از او در کتابخانهاش نداشته باشد.
رحماندوست اما این بار در تک تک شعرهای این مجموعه با خداوند بخشنده و مهربان حرف میزند و با زبانی صمیمی و دلنشین او را کودکانه نیایش میکند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواهند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران بخوانند.
در همهجای دنیا، ترویجِ خواندن، ایجاد عادت به مطالعه و مهارت در آن از ضروریات تعلیم و تربیت در دورهی آموزش ابتدایی است. کودک، تنها با کسب مهارت کافی در خواندن است که از مطالعه لذت خواهد برد.
خنجر را به خاک بسپار! به خود نهیب میزنم: ما امروز سه برادر نیستیم. ما امروز سه سرزمینیم. ما امروز ایران و روم و تورانیم. تور فریاد میزند: «تا دیر نشده خنجر را بردار!» خنجر را بر میدارم، به چشمهای سرخ رنگ سلم مینگرم و خنجر را در ستون چوبی خیمه میکوبم: «نه، من در این دام نمیافتم. از جانم میگذرم اما با خنجر پدرانم، برادر نمیکشم.»
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
گمانم نیم ساعتی گذشته بود و در این مدت جز صدای چک چک آب هیچ صدای دیگری نشنیده بودم. بعید می دانستم کسی آن بیرون در کمینمان باشد، چون در تمام این مدت می توانست بیاید تو. با یک شمشیر که حتی بلد نبودیم از آن استفاده کنیم، چه کاری از دست ما برمی آمد؟ خیلی راحت می توانست بیاید تو و کلکمان را بکند. بلاخره دیر یا زود هم سروکله شان پیدا می شد و ما را آنجا گیر می انداختند. فکر کردم تا دیر نشده باید آن غار را، که هیچ راهی به جایی نداشت، ترک کنیم. این بود که دستم را از بغل گذاشتم روی شانه ی نیما و تکانش دادم. آهسته گفتم: «نیما!»
اتحاد جادوگرها خطر جدیدی دنیای توماس وارد، شاگرد محافظ را دوباره به هم میزند. توماس یاد گرفته است که چطور با بوگارتها و اشباح مبارزه کند، اما سه قبیله از جادوگرها تصمیم گرفتهاند با کمک یکدیگر شیطانِ خطرناکی را آزاد کنند. توماس و محافظ دوباره به سفری پرماجرا میروند، اما آیا توماس وقتی با قدرتمندترین دشمنش برخورد کند، موفق خواهد شد؟
توماس فهمیده بود که راه پر پیچ و خمتر از آن چیزی است که فکرش را میکرد. حالا بیرون از هزارتو خطرهای بیشتری زندگی او و دوستانش را تهدید میکرد. او چند هفتهی گذشته را در ترس و وحشت گذارنده بود ولی بالاخره کسی باید کنترل اوضاع را به دست میگرفت. آنها برای آنکه از این مهلکه جان سالم به در ببرند، به یک نقشه احتیاج داشتند.
دوریان گری جوان و اشرافزاده پرترهاش را از دوست هنرمندش هدیه میگیرد و مجذوب زیبایی تصویر خود میشود. او لحظهای آرزو میکند جوان بماند. از آن پس تصویر تابلو پیر میشود و بار گناهان دوریان به دوش آن میافتد. دوریان روز به روز بیرحمتر و بیشرمتر میشود.
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
فردای آخرهفتهها همیشه دلگیر و حالگیر است. هیچکس، بهجز خودشیرینهای الکیمدرسهدوست، خوشش نمیآید بعد از دو روز استراحت و تفریح، دوباره برگردد به مدرسه. جودی دمدمی هم از همین بچههایی است که دوشنبهها را دوست ندارد؛ خوشش نمیآید برگرد به همان مدرسه، به همان کلاس، به همان میز و صندلی، با همان آدمهای همیشگی.
ترانههای شاد و تصاویر خیال انگیز مجموعه کتابهای «بچههای جینگیلی» خلاقیت کودکان را افزایش میدهند. در هر صفحه از کتابها یکی از بچهها، با لباس عروسکی مخصوص، نقش جدیدی را بازی میکند. در واقع فعالیتهایی چون آموزش حیوانات، میوهها، شغلها و… به تجربهای متفاوت و لذت بخش تبدیل میشوند.
این مادربزرگ، بدجنسترین و ترسناکترین مادربزرگ دنیاست
او هر روز، کنار پنجره روی صندلی مینشیند و مدام غر میزند و دنبال بهانهای میگردد تا جورج را اذیت کند. آیا جورج با این وضع میتواند راحت زندگی کند؟ البته که نه! پس باید راهی پیدا کند تا به این وضع خاتمه دهد. او دارویی شگفتانگیز و جادویی میسازد تا شاید اخلاق مادربزرگ پیرش را بهتر کند. اما دارو چیز دیگری از آب در میآید که حتی برای جورج هم باورکردنی نیست!
حال که صلحی زمین گیرکننده، توپچی های باشگاه توپ را به کاهلی و بی عملی کشانده است، رئیس باشگاه، طرحی هیجانی را مطرح می کند: “فتح ملکه ی آسمان شب برای اولین بار و برقراری ارتباطی مستقیم میان زمین و ماه از طریق ارسال یک پرتابه به ماه”. پیشنهادی که بانگ و آواهای تشویق اعضای باشگاه و مردم آمریکا را سبب می شود و شوری بی سابقه به آن ها می بخشد.
حین طراحی عملیات پرتاب خمپاره، یک مرد فرانسوی از طریق ارسال تلگراف، پیشنهاد جایگزین پرتابه ای استوانه – مخروطی را به جای سفینه ی کره سان می دهد و از حضور خود در این پرتابه سخن می گوید.
عاشقانه های کلاسیک (ایتان فروم) از آثار متفاوتِ ادیت وارتون، نویسندۀ آمریکایی، است که نخستین بار در سال 1911 منتشر شد و امروز، صدودوازده سال بعد، در میان آثار کلاسیک قرن بیستم قرار دارد. وارتون عاشقانه های کلاسیک (ایتان فروم) را در سه فصل و با دو راوی نوشته: راوی اولشخص (در فصل اول و سوم) و دانای کل (در فصل دوم.) این اثر از نظر قالب و سبک روایی نیز در زمانۀ نخستین انتشار، نوآور و بدیع محسوب میشده: نویسنده از شگردِ روایی قاببندی یا روایت قاب استفاده کرده؛ یعنی جا دادن یک یا چند داستان یا روایت در میان داستان دیگر یا یک گزارش یا روایت تاریخی. ماجرای اصلی «ایتان فروم» نیز برگرفته از رخدادی واقعی است که حدود سال 1904 در کوهستانهای لِنِکس در ماساچوست رخ داده بود.
مجموعه کتاب های (رنگ رنگ رنگم کن) تلفیقی از آموزش و هنر و سرگرمی است. برای رسیدن به هدف های آموزشی، چیستان های طراحی شده اند که موضوع آنها شامل مهمترین چیزهایی است که کودک با آنها سر و کار دارد.
استینک یواش زد روی دماغش و گفت: «بچه ها توی موزه بهم گفتند جناب دماغ. امروز فهمیدم که واقعا واقعا بوها را از همه ی بچه های کلاس بهتر می فهمم. سوفی گفت حتی از سگ ها هم بهتر بو می کنم.»
مامان گفت: «امیدوارم!» و با جودی زدند زیر خنده.
استینک گفت: «ماییم دیگه!»
مامان گفت: «فکر می کردم دماغ تو فقط موقع خطر خوب بو می کند.»
استینک گفت: «هرچقدر دلتان می خواهد بخندید، ولی این دماغ می تواند من را معروف کند.»
جودی همان آرنجش که یک بار عکسش توی روزنامه چاپ شده بود را بالا آورد و گفت: «آرنج من هم معروف است.»
استینک گفت: «نه، جدی می گویم. بزرگ که شدم می خواهم با این دماغم کاری بکنم کارستان. چنین دماغی نباید حرام شود.»