یک نسل قبل، چیزی نمانده بود جادوگری قدرتمند به نام کنستانتین مدن موفق به انجام کاری شود که تا پیش از آن هیچ جادوگری نتوانسته بود انجام بدهد: توانایی زنده کردن مردگان. او در این راه ناکام ماند... اما راهی برای زنده نگه داشتن خودش در بدن کودکی کمسنوسال به نام کالم هانت پیدا کرد.
کالم هانت در رویارویی با ذات خود، در طول دورهی چهارسالهی آموزش جادوییاش در مجیستریوم، به مبارزه با هرجومرج و شرارت برخاست و در نهایت لشکریان هرجومرج را در نبردی حماسی شکست داد.
من گاستون بی حوصله هستم
سایر کتاب های همین ناشر
در سلام دنیا (ماشین ها) همراه با ماشینهای مختلف سفر میکنیم و دربارهی آنها میخوانیم. با ماشینهای مختلفی مثل ماشین برقی، ماشین مسابقه، یدککش، کامیون و کلی ماشین متنوع دیگر آشنا میشویم، و یاد میگیریم هر کدام از آنها چه ویژگیهایی دارند و چه صدایی میدهند!
توی این کتاب یک کتاب کوچک هست که تویش، یک کتاب کوچکتر هست...
وقتی نام یک ماهی قرمز بخت برگشته، فرانکی، را از آزمایش خبیثانهی برادرش مارک نجات داد و او را با شوک الکتریکی به زندگی برگرداند، هیچ انتظار نداشت که یک زامبی ماهی چاق گنده با قدرت هیپنوتیزم کنندگی نصیبش شود. خوشبختانه فرانکی طرف تام است. تعطیلات هیجان انگیز کنار دریا شروع شده؛ ولی بر خلاف هر سال، ساحل خلوت و اتاقهای برج فانوس خالی است. از اتاق مارک در طبقهی بالا هم بوم نقشههای خبیثانه میآید. فرانکی و تام حواسشان جمع است؛ اما هیچ کدام نمیدانند که قرار است با یک مار ماهی زامبی برق دار بدجنس مواجه شوند..
حدس بزنید این بار کجاییم! آینهی جادویی من و برادرم، جونا (بهعلاوهی گربهمان، شازده) را به داستان موطلا و سه خرس فرستاده. خیلی باحال است! اینجا فرنی برای چشیدن داریم؛ همینطور صندلی برای نشستن و تخت برای چرت زدن! ولی موطلا حسابی به دردسر افتاده و اگر کمکش نکنیم، شاید تا ابد اینجا گیر بیفتیم.
کودک در جلد پیشین رنگها و شکلها را یاد گرفته و حالا با فعالیتهای ترکیبی روبهروست. این جلد از مجموعه به بچهها کمک میکند همراه با بازی و سرگرمی، با شکل ها و چگونگی کشیدن آنها آشنا شوند و مهارتهای پیشرفتهی رنگآمیزی را تقویت کنند.
شاهزاده سیاه پوش 8 (دردسر غولی)
غول پرسروصدایی دارد تمام سرزمین را له میکند! شاهزاده سیاهپوش علامت درخشان را در آسمان میتاباند تا همهی دوستان قهرمانش به کمک بیایند. بزرگترین ماجراجویی شاهزاده سیاهپوش در راه است! شاهزاده سیاهپوش برای برفبازی با انتقامگیرندهی بزها و شاهزاده پتوپوش آماده میشود.
هفتهی گذشته برای جورج و هرولد یه هفتهی معمولی بود، اما دیروز توی مدرسه بدجوری افتادن تو دردسر. امروز هم یه هیولای پلید فوقالعاده قدرتمند ساختن!
این هیولا یه زن بدجنسه که یه لباس تبهکاری از جنس خز مصنوعی پوشیده! و امروز موهاش خیلی بد حالت گرفتهن؛ خلاصه... مواظب انتقام خانوم خوشپوش خبیث باشین دیگه
درباره دو خط شاهنامه از بیژن
اگر یک دوست پهلوان میخواهی که زرنگ باشد و خوششانس هم باشد و بادقت هم باشد و خوش اشتها هم باشد و داماد هم باشد پس این کتاب را بردار و بخوان. پهلوان بیژن سلام!
«من در ورزش مهارتی ندارم!» یا «میدانم که نمیتوانم تمرینهای ریاضی را حل کنم...» یا «من همیشه واقعاً با امتحانات مشکل داشتم و دارم...»
آیا این جملات برایتان آشناست؟
اگر فکر میکنید که نمیتوانید کاری را انجام دهید، احتمال اینکه اصلاً برای انجامش هیچ اقدامی هم نکنید خیلی زیاد است. اما اگر بفهمید واقعاً میتوانید در ریاضیات، یا ورزش یا امتحانهایتان خوب عمل کنید چه؟ درحقیقت، اگر بتوانید در هر کاری که تمرکزتان را روی آن میگذارید و ذهنتان را برایش آماده میکنید، سرآمد باشید چه؟ این کتاب حتماً میتواند به شما در انجام این کارها کمک کند.
دنیا پر است از میلیونها گونهی حیوانی که همهشان خاص و بیهمتا هستند. اما خیلی از این حیوانات در حال انقراضند.
این کتاب ما را یک روز کامل با کرگدنها، ببرها، نهنگها، پانداها و بقیهی حیوانات همراه میکند و کمکمان میکند قدمی برای جلوگیری از ناپدیدشدن این حیوانات از روی زمین برداریم.
حالا که ما ساکنان دیگر سیارهی زمین هستیم باید قول بدهیم نگذاریم این گونهها غیبشان بزند. میتوانیم با کمک هم، آینده را تغییر دهیم.
کالم هانت که به دلیل اتهام قتل بهترین دوستش و داشتن روح شرورترین جادوگر قرن، در زندان جادوگران به سر میبرد، توسط دوستش تامارا از زندان فرار میکند اما دوباره گیر میافتد. در تلاش برای رهایی از جزیرهی حصر، استاد جوزف از کالم میخواهد تا از نیرو و قدرت سرکوبشدهاش استفاده کند و روح دوست عزیزش، آرون را به بدنش برگرداند. آرون نیز که دلتنگ دوست و رفیق صمیمیاش است، وسوسه میشود...
این جلد از مجموعهی خطخطی، به بچهها کمک میکند همراه با بازی و سرگرمی، با رنگها و شکلها آشنا شوند و مهارت رنگآمیزیشان تقویت شود.
در این کتاب از سری آدمهای معمولی دنیا را تغییر میدهند، به زندگی گاندی نگاهی میاندازیم. او که از نزدیک شاهد رفتار ناعادلانه با مردم بود، اعتراضش را نسبت به این رفتارها نشان داد اما با روشی کاملاً مخصوص به خود؛ روشی مسالمتآمیز و بدون خشونت که بسیار تأثیرگذار و قهرمانانه بود.
اگر پوستری میبینی که رویش نوشته: «میتوانی هر کاری دلت خواست توی کتابخانه بکنی!» یعنی میتوانی بنشینی و کتاب بخوانی و توی دنیای خیالاتت بچرخی. اصلاً معنیاش این نیست که میتوانی با خودت سیرک به کتابخانه بیاوری! اما ماگنولیا به کتابدار میگوید که اصلاً نگران نباشد، چون همهی قوانینِ کتابخانه را میداند و قول میدهد توی سیرکی که قرار است آنجا راه بیندازد، هیچ سروصدایی نشود. ماگنولیا میگوید این سیرک، امن است و به همه خوش میگذرد و قسم میخورد که فقط توی دلش سروصدا کند!
این کتاب خاکستری است
خاکستری فقط دلش میخواست مابقی رنگها او را هم میان خودشان راه بدهند. اما آنها همیشه او را کنار میگذاشتند. پس خاکستری هم تصمیم گرفت کاری بکند کارستان و کتابی بنویسید که فقط ِ فقط خاکستری باشد. داستانش را اینطوری شروع کرد.
ممکن است فکر کنید سرزمین قصهها جای خوش آب و هواییست که قرار است توی آن کلی به شما خوش بگذرد. آن جا همهی آدمها و شخصیتهایی را که قصههایشان را خواندهاید ملاقات خواهید کرد و کلی با هم خوش میگذرانید ممکن است همینطور باشد، اما تاحالا فکرش را کردهاید اگر توی این سرزمین گیر بیفتد چه بلاهایی ممکن است سرتان بیاید؟ گیر افتادن در سرزمین قصهها! این درست همان اتفاقیست که برای الکس و کاتلر بیلی میافتد. سرزمین جادویی این کتاب از رویاهای کارتونهای دیزنی هم فراتر است. اگر دوستدارید بدانید بازیگری که جایزهی گلدن کلوب را برده، چهجور کتابی ممکن است بنویسد، این کتاب را از دست ندهید. کالفرپیش از نوشتن اولین کتابش (همین کتاب) به خاطر بازی در سریال گله در نقش کرت هامل برندهی جایزهی گلدن کلوب شده بود.
این مجموعه برای همه و در هر سنی مناسب است. برای همهی کسانی که روزی چیزی را میخواستهاند، اما آنقدر ترسیدهاند که برای بهدستآوردن آن خطر نکردهاند. برای همه ی کسانی که فکر یا ایدهای نو به سراغشان می آید یا با مشکلی بزرگ دست و پنجه نرم میکنند. این مجموعه داستان تشویقتان میکند هر فرصتی را که در زندگیپیش میآید، در آغوش بکشید. از کجا معلوم؟… شاید پذیرش همین فرصت همهچیز را در زندگیتان تغییر دهد.
این کتاب داستان پسربچه ای با خیالات قوی را در خود جای داده است که حالا با غول قدرتمند ریاضی روبه رو شده است و باید خودش را برای مبارزه با اعداد و ارقام در سرزمین ریاضی آباد آماده کند تا بتواند هیولاهای عددی را شکست بدهد و در آزمون ریاضی اش موفق شود، آزمونی که یکبار هیولاهای عددی و از دست رفتن پاک کنش باعث شکست خوردنش در آن شده است.
با اتفاق افتادن پايان هيولايي دنيا، جك به همراه ديگر دوستانش براي ساخت رساله ي هيولا دست به ماجراجويي هاي هيجاني و معمايي مي زنند. آن ها با دنبال كردن هر موجود عجيبي كه تابستان گذشته وارد دنيا شده، از آن عكس مي گيرند و اطلاعاتي درباره ضعف ها، قدرت ها، محل زندگي و ديگر خصوصيات هيولا براي ثبت در رساله به دست مي آورند.
در رنگ بازی (حیوانات) ، کودک با پررنگ کردن خطوط دور هر تصویر، دست گرفتنِ مداد را بهتر یاد میگیرد و دقتش بالا میرود. با اسم و شکل حیوانات به شکلی ساده آشنا میشود و هرکدام از حیوانات را چه مطابق با واقعیت و چه بر اساس تخیل خود رنگ میکند.
مگنس چیس به اندازه ی کافی دردسر کشیده از دوسال پیش و درست از آن شب وحشتناکی که مادرش به او گفت جانش را بردار و فرار کند.به تنهایی در خیابان های بوستون زندگی میکند و از دست پلیس و ماموران دارالتادیب،گریزان است. یک روز مگنس متوجه میشود عمویش راندولف به دنبالش میگردد.مردی که مادرش همیشه در مورد او به مگنس هشدار داده بود. سرانجام مگنس به دام عمویش می افتد.داندولف کلی درباره ی تاریخ اسکاندیناوی حرف میزند و میگوید مگنس یک میراث دارد:سلاحی که از هزاران سال پیش گم شده. داستان هایی در مورد اساطیر اسگارد و گرگ ها از اعماق خاطرات مگنس ظاهر میشوند. اما او وقت زیادی برای فکر کردن به این ماجراها ندارد؛خیلی زود مجبور میشود بین امنیت خودش و زندگی صدها انسان بی گناه دیگر،یکی را انتخاب کند. گاهی اوقات،تنها راه شروع یک زندگی تازه،مردن است
«الکس» و «کانر» باید جلوی مرد نقابدار را که در سرزمین قصهها آزادانه میگردد، بگیرند. دوقلوهای بِیلی راز او را کشف کردهاند: او با اکسیر قدرتمند جادوییاش میتواند هر کتابی را به درگاه تبدیل کند، یک ارتش بزرگ از شرورترین شخصیتهای منفی قصهها تشکیل دهد و آنها را به دل کتاب بفرستد! به این ترتیب، تعقیب و گریز آغاز میشود: از سرزمین جادویی اُز تا سرزمین دیوانهکنندهی عجایب. آیا الکس و کانر میتوانند به مرد نقابدار برسند، یا همیشه یک قدم از او عقب میمانند؟
برادر تازه متولد شدۀ استیو به بیماری مادرزاد و نادری مبتلاست که جانش را تهدید می کند و این موضوع باعث نگرانی او و خانواده اش شده است. استیو پس از گزیده شدن توسط زنبور، خواب می بیند موجودی فرشته مانند که درواقع یک زنبور ملکۀ رازآلود است، به او می گوید که می تواند حال بچه را بهتر کند!