در سلام دنیا (دایناسور ها) دربارهی دایناسورها میخوانیم. (موجودات موردعلاقهی کودکان!) با دایناسورهای مختلفی مثل آپاتوساروس، تریسراتوپس، تیرانوسوروس رکس یا همان تیرکس و کلی دایناسور دیگر آشنا میشویم، و یاد میگیریم هر کدام از آنها چه ویژگیهایی دارند.
چه کار می کنی با یک فکر نو ؟
وقتی یک فکر بکر توی سرت داری، میتوانی بهش توجه نکنی میتوانی جدیاش نگیری یا بگویی این مال من نیست. اما میدانی اگر به جای این کارها کمی برایش وقت بگذاری، چه میشود؟
سایر کتاب های همین ناشر
این دفترخاطرات، برای بیان احساسات شما تهیه شده است. روش استفادهاش بسیار ساده است و فقط کافیست هر روز به یکی از سوالها جواب بدهید. این سوالها میزان خلاقیت شما را محک میزنند. به روز آخر سال که رسیدید، اصلاً نگران نباشید، چون این دفتر دو سال دیگر هم برایتان قابل استفاده است و میتوانید برگردید از اول در همان تاریخها، به سوالها جواب بدهید. فقط یادتان باشد که هر بار احساس و نظر واقعیتان را بنویسید تا در پایان سه سال ببینید جوابهایتان در گذر زمان چهقدر تغییر کرده. این روش بسیار خوبی است برای اینکه تغییراتتان را در گذر زمان ببینید و خودتان را بهتر بشناسید!
ایبی و جونا خواهر و برادری هستند که به کمک یک آینه جادویی به دل داستان های گوناگون می روند و هر بار ماجرایی جدید را تجربه می کنند. در این جلد بچه ها به ماجرای هانسل و گرتل وارد می شوند و گرفتار جادوگر بدجنس می شوند، همان جادوگری که قرار بود هانسل و گرتل را بخورد اما آن ها از دستش فرار کردند. اگر ایبی و جونا نتوانند خودشان را نجات دهند دیگر هیچ وقت به خانه برنخواهند گشت.
بن ريپلي، دانش آموز 13 ساله ي دست و پاچلفتي و علاقه مند به اتفاقات جنايي و محرمانه در آكادمي جاسوسي آژانس اطلاعات مركزي پذيرفته شده، او كه تابه حال جز درس خواندن، كار ديگري نكرده است، با ورود به مدرسه ي جاسوسي، ماجراهاي عجيب و بامزه اي را پشت سر مي گذارد و تمام تلاشش را براي مامور مخفي شدن به كار مي گيرد.
روزی روزگاری یک آینهی جادویی، من و داداشم را قورت داد و انداخت توی قصهی سفید برفی. این طوری شد که ما نگذاشتیم سفید برفی سیب سمی را بخود. هوراااا...ولی نه، صبر کنید! اگر سفید برفی سیب را نخورد و نمیرد چطوری شاهزادهی رویاهایش را میبیند و قصهشان به خوبی و خوشی به آخر میرسد؟ ای داد! حالا خودمان باید آخر داستان سفید برفی را درست کنیم. تازه، بعدش هم باید یکجوری برگردیم خانه
کتاب سلام دنیا (بدن من) از مجموعهی سلام دنیا با هدف درک بهتر از دنیای پیرامون و آشنایی با مفاهیم سادهای از علوم و دانش تجربی منتشر شده است.
بریستال اورگرین، دختر قاضی سختگیر و قانونمدار شهر، عاشق کتاب خواندن است اما در سرزمین او کتاب خواندن برای زنان ممنوع است. روزی با دیدن آگهی استخدام خدمتکار در سردر کتابخانهی شهر با نام مستعار و دور از چشم خانوادهاش در آنجا مشغول کار میشود تا بتواند مخفیانه کتاب بخواند. کنجکاویاش او را به اتاقی مخفی میرساند که کتابهایی با برچسب ممنوعه در آن نگهداری میشوند. با خواندن یکی از این کتابها که در مورد سحر و جادو است پی میبرد که خودش هم پری است آن هم در زمانهای که جادو جرم بزرگی است وقاضیهای شهر برای جادوگران حکمهای سنگین میبُرند. و این تازه آغاز ماجراست! سرنوشت اتفاقات کوچک و بزرگ بسیاری برای بریستال نوشته و دنیای جادو قرار است با پری جدیدش دنیای ما را زیرورو کند...
در اين داستان ايبي و برادرش جونا از طريق آينه جادويي زيرزمين خانه شان وارد قصه ي علاء الدين مي شوند. آن ها به گفته ي جادوگر شرور براي پيدا كردن چراغ جادو، شكستن طلسم ماري رز، برآورده كردن آرزوي علاءالدين و بازگشت به خانه وارد غار مي شوند، اما ايبي با آزاد كردن اشتباهي غول تمام نقشه هايشان را به هم مي ريزد. اكنون بچه ها بايد براي رسيدن به خواسته هايشان ماجراهاي مهيج و شگفت آوري را پشت سر بگذارند.
این کتاب ماجرای دیگری از کمیسر کلیکر و همکاران حرفه ای او که قبلا خلافکارانی ماهر و زبردست بوده اند اما حالا به شغل شریف هتلداری مشغول شده اند در خود جای داده است. یک دزدی مسلحانه در یکی از بانک های منطقه اتفاق افتاده است که البته ناموفق بوده اما سارق از محل جرم گریخته است و این در حالی است که نشانه های دزد مسلح مو به مو با کمیسر کلیکر می خواند و آن چه شاهدان ماجرا اعتراف کرده باعث گرفتار شدن کمیسر و بازداشت او شده است. شش خلافکار سابق وقتی از ماجرا باخبر می شوند حسابی عصبانی می شوند و حالا باید استعدادهای ویژه ی خودشان را به کار بگیرند و قضیه را حل و فصل کنند.
دوباره من و داداشم افتادیم توی دردسر... ما از اولش هم قصد نداشتیم قصهها را به هم بریزیم؛ دو دفعهی قبل هم تصادفی بود! ولی اینبار، وقتی آینه ما را کشید و برد توی قصهی پری دریایی، چارهای نداشتیم جز این که داستان را یک جور دیگر بنویسیم؛ فقط همینقدر بدانید که داستان اصلی به خوبی و خوشی به آخر نمیرسید. حالا باید: پری دریایی را اراضی کنیم دمش را نگه دارد. برای یک عروسی مجلل برنامهریزی کنیم. و از دست کوسهها هم فرار کنیم تا یک لقمهی چپ نشویم.
مراقب باشید! این دفتر پر از هیولاست! الکساندر و دوستانش ریپ و نیکی،اعضای گروه ماموران فوق سری مبارزه با هیولاها هستند که باید از شهر محافظت کنند.سایه های خرابکار همه جا را گرفته اند؛تمام آینه ها،عکس های مدرسه و بدتر از همه،سایه ی ریپ را هم تسخیر کرده اند!یعنی ممکن است یکی از دوستان الکساندر تبدیل به هیولا شده باشد؟الکساندر باید جواب این سوال ها را پیدا کند
آدم های معمولی دنیا را تغییر می دهند (من لوسیل بال هستم!)
در این جلد از مجموعهی آدمهای معمولی دنیا را تغییر میدهند، داستان زندگی لوسیِل بال را میخوانیم. زن سختکوشی که از کودکی عاشق اجرای نمایش طنز بود و به هنر عشق میورزید. او در طول زندگیاش تلاش کرد تا به اهدافش برسد و در نهایت به عنوان یکی از زنان کمدین مشهور دنیا شناخته شد.
این شما و این هم ستارهی منظومهی ما: خورشید! اگر دوست دارید بیشتر با خورشید آشنا شوید، با ما همراه باشید.
«دلبر ما واقعاً دلبر است؟ از وقتیکه آینهی جادویی خاطرات برادرم جونا را پاککرده، او باورش نمیشود که ما چند بار به داستانهای مختلف سفرکردهایم. برای همین وقتی آینه ما را میبلعد و با خودش به سرزمین قصهها میبرد، نفس راحتی میکشم. این بار ما به داستان دیو و دلبر میرویم. هورا! یا شاید هم نه هورا! چون وقتی جونا یک گل رز از باغ دیو میچیند، داستان را خراب میکند. دیو که حسابی عصبانی شده، جونا را بهجای دلبر گروگان میگیرد. ولی اگر دیو، دلبر را نبیند و بهش علاقهمند نشود، طلسمش هیچوقت باطل نخواهد شد و جونا تا ابد توی قصر زندانی میماند. حالا من باید این کارها را بکنم: و دلبر را پیدا کنم. .
كال مي خواست جيغ بكشد. مي دانست كه بايد جيغ و داد كند، اما شوك و ترس نفسش را بريده بود. سايه مجددا حركت كرد و از پشت سنگ پر از پستي و بلندي سقف، پيچ و تابش باز شد. هرچه سر مي خورد و به خزه ي شب تاب نزديك تر مي شد، اميد واهي كال كه گمان مي كرد شايد آن سايه فقط بازي نور است، نااميدتر شد.
او يك عنصر هوايي بسيار بزرگ بود كه به سرعت حركت مي كرد و بعضي جاهايش اصلا شكل خاصي نداشت. شبيه يك مارماهي بسيار بزرگ از اعماق اقيانوس بود؛ البته اگر مارماهي ها در هر سمت بدن طويلشان دهان هاي بزرگ و پر از دنداني داشته باشند.
زمین دوستداشتنیِ ما یک دوست صمیمی دارد به اسم ماه. آنها همیشه همراه هم هستند. بیایید با ماه بیشتر آشنا شویم.
رادر بزرگ تام،به تازگی دانشمند خبیثی شده که میخواهد روی یک ماهی قرمز آزمایشاتی انجام دهد.مارک با آزمایشات خبیثش ماهی قرمز توی یک گنداب سمی و سبزرنگ مسموم میکند.تام به همراه دوستش پرادیپ،ماهی قرمز را با شوک باتری به زندگی باز می گردانند و از آن به بعد اسم ماهی را فرانکی میگذارند.اما فرانکی دیگر یک ماهی معمولی نیست،او تبدیل به یک ماهی قرمز زامبی با قدرت هیپنوتیزم کننده شده...و میخواهد انتقام بگیرد!
مایکل می تواند به بقیه شوک الکتریکی وارد کند، تایلور ذهن افراد را میخواند و آنها را ریبوت میکند، گایلی یک آهنربای انسانی است، ابیگیل با استفاده از الکتریسیته درد را از انسان دور میکند… این شخصیتها به علاوهی چند نوجوان دیگر که هرکدام قدرت الکتریکی خاص خودشان را دارند، قهرمانهای مجموعهی «مایکل وی» هستند و باید با سازمانی که میخواهد از قدرت آنها برای اهداف شرورانه استفاده کند، مبارزه کنند. در این مسیر آنها با خطرات و اتفاقات غیرقابلپیشبینی بسیاری روبهرو میشوند و هرکدام با قدرت خاصشان موانع مختلف را از سر راه برمیدارند. «مایکل وی» مجموعهای است پر از فرازونشیب، ماجراجویی و رمزوراز برای نوجوانهایی که هیجان را دوست دارند.
زار و ویش، وظیفه ای خطیر بردوش دارند. آن ها باید از شهرشان دفاع کنند و این وظیفه، شجاعتی بسیار می طلبد. با ترکیب آهن و جادو، شاید بتوانند این وظیفه را انجام دهند، اما شانس زیادی ندارند و دشمنانشان، بی رحمانه در پی نابود کردن عزیزترین دارایی های آنانند. آیا زار و ویش این بار هم موفق می شوند؟
در این کتاب از سری آدمهای معمولی دنیا را تغییر میدهند، به زندگی گاندی نگاهی میاندازیم. او که از نزدیک شاهد رفتار ناعادلانه با مردم بود، اعتراضش را نسبت به این رفتارها نشان داد اما با روشی کاملاً مخصوص به خود؛ روشی مسالمتآمیز و بدون خشونت که بسیار تأثیرگذار و قهرمانانه بود.
«شاهدخت سیلی»، «لایلا» و «رالف»، از تکههای قصر، یک کشتی عظیم ساختهاند و آمادهاند تا سفر شگفتانگیزشان را آغاز کنند. اما کشتی خودبهخود به سمت آبهایی میرود که کشفنشدهاند. سیلی و خواهرش، امیدوارند که کشتی به سرزمینهایی روانه شود که روزگاری اسبهای تکشاخ در آن زندگی میکردند. اما سفر طولانیتر میشود و کشتی به مقصدی نمیرسد. آذوقهشان رو به اتمام است و کمکم نگران میشوند. آیا میتوانند همانگونه که به قصر اعتماد داشتند به این کشتی نیز اعتماد کنند؟
مایل می تواند به بقیه شوک الکتریکی وارد کند، تایلور ذهن افراد را میخواند و آنها را ریبوت میکند، گایلی یک آهنربای انسانی است، ابیگیل با استفاده از الکتریسیته درد را از انسان دور میکند... این شخصیتها به علاوهی چند نوجوان دیگر که هرکدام قدرت الکتریکی خاص خودشان را دارند، قهرمانهای مجموعهی «مایکل وی» هستند و باید با سازمانی که میخواهد از قدرت آنها برای اهداف شرورانه استفاده کند، مبارزه کنند. در این مسیر آنها با خطرات و اتفاقات غیرقابلپیشبینی بسیاری روبهرو میشوند و هرکدام با قدرت خاصشان موانع مختلف را از سر راه برمیدارند. «مایکل وی» مجموعهای است پر از فرازونشیب، ماجراجویی و رمزوراز برای نوجوانهایی که هیجان را دوست دارند.
در این کتاب بچهها یاد میگیرند در کارهای خانه از قبیل تمیزکاری، شستوشوی ظرفها و لباسها، جارو زدن و غیره ماهر شوند و همچنین با مهارتهای اجتماعی و برقراری ارتباط درست مانند نحوهی صحبت پشت تلفن، سپاسگزاری، معذرتخواهی و... بیشتر آشنا شوند. همچنین با یادگیری طرز استفاده از ابزارها، باطریها و امثال آن، استعدادهای فنی خودشان را تقویت میکنند. در این کتاب به جزئیات هم توجه شده است تا جایی که تا کردن لباسها، یا آشپزی سریع با مواد موجود در خانه یا دوخت و دوز وصله و خیلی مهارتهای دیگر از چشم نویسنده دور نمانده است. بسیاری از بچهها از امور مالی و راههای صرفهجویی یا سیستم بانکی بیاطلاع هستند، در این کتاب به این مباحث نیز پرداخته شده. در مجموع کتاب حاضر توانسته است با لحن شوخ و صمیمی به بچهها تعداد زیادی مهارت را بیاموزد که مفید و کاربردی هستند و آنها را برای ورود به زندگی بهعنوان یک بزرگسال آماده میکند.