تمامی کودکان از خواندن قصههایی جذاب و هیجانانگیز لذت خواهند برد. از طرفی دیگر، برای آن دسته از کودکانی که هنوز به مدرسه نمیروند یا سواد کافی ندارند، قصه خواندن میتواند سبب رشد و تقویت خلاقیت آنان شود.
مراقب باشید! بچه جادوگرها دارند به مدرسه میروند و این یعنی دردسر! امروز روز اولی است که جما به مدرسه میرود. او ترسیده است. برای همین هم بچه جادوگرها او را به یک غول تبدیل میکنند تا به او جرئت بیشتری بدهند. اما...
تمامی کودکان از خواندن قصههایی جذاب و هیجانانگیز لذت خواهند برد. از طرفی دیگر، برای آن دسته از کودکانی که هنوز به مدرسه نمیروند یا سواد کافی ندارند، قصه خواندن میتواند سبب رشد و تقویت خلاقیت آنان شود.
فاصله گفت: «من از اول همین جا بودم. از هیچ جا هم پیدام نشده.» گل گفت: «اگه تو نبودی من الان پیش چشمه بودم.» چشمه گفت: «اگه تو نبودی من الان پیش گل بودم.» فاصله گفت: «خب اینکه کاری نداره، راه بیفتد برید پیش هم.»
در کتاب «بشقاب میگو» مامان به پسرک هفت تا میگو در یک بشقاب می‌دهد تا هنگام دیدن تلویزیون بخورد. میگوها قرمز و طلایی شبیه پفک شده هستند. پسر یکی را می‌خورد و می‌شود شش تا، دوتا را...
شرح کتاب: این کتاب مجموعهای ۱۰ جلدی است پر از ماجراهای کوچک اما شگفتانگیز و پر از قصههای ناگفته. در این مجموعه قصههایی را میخوانید که مثل زندگی واقعی و مثل جادو عجیب است.
كتاب داستان هاي جادويي-روز پنجم : زندگي پر از جادواست. پر از ماجراهاي كوچك؛ اما شگفت انگيز. پر از قصه هاي ناگفته. در اين مجموعه قصه هايي را مي خوانيد كه مثل زندگي واقعي است و مثل جادو عجيب. اين قصه هاي يك حرف دارند و...
در کتاب «نان بربری کوچولو» بابابربری یک نان بربری کوچولو می‌پزد تا شب برای پسرش به خانه ببرد. اما هرچه می‌گردد توی مغازه پیدای‌اش نمی‌کند. تا این‌که می‌بیند نان دارد یواش یواش...
در کتاب «پر جادویی» دختر فال‌فروش پر سفیدی را روی زمین می‌بیند و آن را لای فال‌های‌اش می‌گذارد. این پر سفید در هوای زمستانی، یار و غم‌خوار دخترک می‌شود. دخترک به...
یک پلنگه بود نصفه.دنبال نصف دیگرش میگشت. از صبح تا شب همه جا را گشت.روی درخت ها،لای علف ها،توی بوته ها... شب خسته و کوفته خوابید،دید نصفه اش تو خوابش قایم شده.
مجموعهی فیتیلهایها سالها با موفقیت روی صفحهی تلویزیون بودند. در طول این دوران قاتینگا و پاتینگا همراه پروفسور از دل این برنامه بیرون آمدند. شخصیتهای موفقی که از کتاب هم سر برآوردند. این سه تا در یک جزیره گیر...
مادربزرگ علی و افسانه فوت کرده است. شکر خانوم از بچهها میپرسد مادربزرگ چه چیزهایی را دوست داشته؟ بچهها درست نمیدانند، اما شکر خانوم میداند، پس گلدانها را پر از گل شمعدانی میکند و غذای مورد علاقهی مادربزرگ را...
یک مداد بود که تنها یک گوشه افتاده بود. او تصمیم گرفت کاری انجام دهد. برای همین بلند شد و شروع کرد به نقاشی کشیدن. اول یک پسر کشید. پسر از مداد خواست برای او یک سگ بکشد. سگ از مداد خواست برای او یک گربه بکشد. بعد پسر...
دیسی در روز تولدش یک هدیه ی بسیار عجیب گرفته بود. یک توپ جادویی که می توانست کارهای زیادی انجام دهد. اما دیسی اجازه نمی داد که دوستانش به توپ او نزدیک شوند و با آن بازی کنند...
مدرسه ی شما کمی زیادی عادی نیست؟ شاید لازم باشد شما هم به مدرسه ی کجکی بروید.آن جا بیبی را خواهید دید، سریع ترین نقاش توی کلاس هنر.و جان را که فقط می تواند وارونه بخواند.و سامی را می بینید: دانش آموز جدیدی که در واقع...
خانم جیولز گفت:گوش بدهید بچه ها اگر به جای کاغذ و مداد از کامپیوتر استفاده کنید خیلی سریع تر درس را یاد میگیرید. و یک دفعه کامپیوتر را از پنجره بیرون انداخت همه ی بچه ها صحنه ی پایین افتادن و برخوردش یا کف حیاط و خرد...
پیش از این که وارد مدرسه ی کجکی بشوید باید بدانید این مدرسه ساختمانی سی طبقه است که در هر طبقه یک کلاس دارد. خانم جیولز در کلاس طبقه ی نوزدهم است.البته طبقه ی نوزدهمی وجود ندارد.برای همین خانم زاروسی هم وجود ندارد....