استینک، برادر جودی دمدمی و قد کوتاهترین بچهی کلاس دوم است.جودی یک شب قد برادرش را اندازه میگیرد و میبیند استینک کوتاهتر شده! استینک حسابی نگران میشود. نخود و شیر میخورد، بلوز و شلوار راه راه میپوشد.
استینک 7 (و راه پیمایی شبانه ی زامبی ها)
انتشارات افق منتشر کرد:دل و روده، مغز، چشم!فقط یک هفته مانده تا جلد پنجم کابوس در خیابان زامبی منتشر شود. کتاب که چاپ شود، استینک اولین نفر توی صف است تا زودتر کتاب را بخرد و به راه پیمایی شبانه ی زامبی ها برود. استینک و دوست هایش لباس زامبی درست می کنند و می خواهند رکورد یک میلیون دقیقه مطالعه را به دست بیاورند. اما حرف هایی که استینک درباره ی زنده بودن زامبی ها شنیده، حسابی گیجش کرده ...نکند یک دفعه سر و کله ی زامبی ها پیدا شود؟
انتشارات افق منتشر کرد:دل و روده، مغز، چشم!فقط یک هفته مانده تا جلد پنجم کابوس در خیابان زامبی منتشر شود. کتاب که چاپ شود، استینک اولین نفر توی صف است تا زودتر کتاب را بخرد و به راه پیمایی شبانه ی زامبی ها برود. استینک و دوست هایش لباس زامبی درست می کنند و می خواهند رکورد یک میلیون دقیقه مطالعه را به دست بیاورند. اما حرف هایی که استینک درباره ی زنده بودن زامبی ها شنیده، حسابی گیجش کرده ...نکند یک دفعه سر و کله ی زامبی ها پیدا شود؟
از همین نویسنده
استینک 9 (و یک شب خوابیدن کنار کوسه ها)
ترسناک، ترسناک تر، ترسناک ترین!
بابا و مامان استینک برنده ی یک شب خوابیدن در آکواریوم شده اند و حالا معلوم نیست این شب معرکه ترین خاطره ی استینک می شود یا عذاب آورترین شکنجه اش.
فردای آخرهفتهها همیشه دلگیر و حالگیر است. هیچکس، بهجز خودشیرینهای الکیمدرسهدوست، خوشش نمیآید بعد از دو روز استراحت و تفریح، دوباره برگردد به مدرسه. جودی دمدمی هم از همین بچههایی است که دوشنبهها را دوست ندارد؛ خوشش نمیآید برگرد به همان مدرسه، به همان کلاس، به همان میز و صندلی، با همان آدمهای همیشگی.
سایر کتاب های همین ناشر
متن این داستانها با نشانهها و حرفهایی که کلاس اولیها از درس ۱ تا ۱۸ کتاب فارسی اول دبستان یاد گرفتهاند، نوشته شده است. این کتابها برای بچههای کلاس دومی و کلاس سومی هم که میخواهند مهارت بیشتری در خواندن کلمههای مشکل و روانخوانی پیدا کنند، مناسب است.
خروس جنگی فوتبالیست جنجالی کلاس هفتم را همه میشناسند. او از وقتی که توانست راه برود، هر چیزی را از سر راهش برداشته است! و اکنون همسایهاش “پن وب” پسر لاغر مردنی که دنیایش از زمین تا آسمان با دنیای او فرق دارد، بزرگترین مانع سر راه اوست.
مگر دختری کوهنشین میتواند شاهزاده خانم شود؟
آیا ممکن است سفر به پایتخت زندگی میری را برای همیشه تغییر دهد؟
حالا نوبت میری است تا آکادمی شاهزاده خانمهای خودش را راه بیندازد!
مجموعهی سه جلدی آکادمی شاهزاده خانمها را شنون هیل نوشته است. او تا کنون بیش از بیست رمان برای نوجوانان نوشته که بیشترشان در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار گرفتهاند. هیل با همسر نویسنده و چهار فرزندش در شهر سالتلیک آمریکا زندگی میکند.
دختران کوهستان، خواهران فراموش شده و قصر سنگی عناوین سه جلد از این مجموعه هستند که نسرین وکیلی و پارسا مهینپور آنها را ترجمه کرده است.
مجموعه کتاب های آکادمی شاهزاده خانم ها ، توسط انتشارات افق چاپ و توزیع شده است.
مردم گاهی می پرسند: «این را دوست داری یا دوست نداری؟» یا «این خوب است یا بد؟» و یا «فلانی دوستت است یا دشمنت؟»
اما علاوه بر این ها باید گزینه های دیگری هم باشد!
بد نیست.
جوابش سخت است.
سوال برانگیز است!
جالب است.
استینک 9 (و یک شب خوابیدن کنار کوسه ها)
ترسناک، ترسناک تر، ترسناک ترین!
بابا و مامان استینک برنده ی یک شب خوابیدن در آکواریوم شده اند و حالا معلوم نیست این شب معرکه ترین خاطره ی استینک می شود یا عذاب آورترین شکنجه اش.
گراهام در این داستان از شخصیتهای حیوانات استفاده کرده تا به زندگی انسانها بپردازد. همین فضای سمبلیک و فانتزی این رمان را برای گروههای سنی مختلف جذاب کرده است. اهمیت دادن به دوستی، از خود گذشتگی و احساس مسئولیت در برابر دیگران در این اثر اصیل و ماندنی با سبکی متفاوت مطرح میشود.
یک روز کرگدنی از باغوحش فرار میکند و توی خیابان، پدر و مادر جیمز را درسته قورت میدهد. جیمز بیچاره هم مجبور میشود از آن به بعد با عمههای بدجنس و بددهنش زندگی کند. اما روزی پیرمرد مرموزی پاکتی پر از زبانهای تمساح به جیمز میدهد تا بخورد که یکدفعه پاکت از دست جیمز میافتد و زبانها پای درخت هلو، توی خاک فرو میروند. بعد اتفاقهای عجیبی میافتند که زندگی جیمز را از اینرو به آنرو میکنند.
رنگین کمان کلاسیک 4 (آن شرلی در گرین گیبلز)
برگرداندن هر بچهای به زندگی تیره و تار نوانخانهای دلگیر کار سختی است، اما آن شرلی 12 ساله آنقدر خودش است که آدم را خلع سلاح میکند. بعد از چند دقیقه حس میکنید غیر ممکن است بتوانید رهایش کنید برود.
سرما و تاریکی از راه میرسند. محافظ و شاگردش، حالا باید در مقابل بوگارتها، جادوگران و اشباحی که در منطقه پرسه میزنند، حواسشان را بیشتر جمع کنند. وقتی میهمان ناخوانده سر میرسد، محافظ تصمیم میگیرد به خانهی زمستانیاشب برود؛ مکانی سرد و دلگیر و پر از رمز و راز. اما میهمان ناخوانده کیست؟ و آیا توماس برای رویارویی با ماجراهای بعدی آماده است؟
در سرزمین کلانمل فرقهای اسرارآمیز آفتابی شده که مدعی است میتواند در ازای دریافت طلا، مردم را از شر چپاولگران در امان دارد. اما به گمان هالت، ویل و هوراس یک جای کار این فرقهی به ظاهر خیرخواه میلنگد. هالت میفهمد که توطئهای در کار است و به زودی کشتیهای ماهیگیری اهالی، توسط راهزنان به آتش کشیده خواهند شد.
و اینک رازی که این سه تن از آن آگاه شدهاند، نه کلانمل، که کل پادشاهی را تهدید میکند.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است. نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
حال که صلحی زمین گیرکننده، توپچی های باشگاه توپ را به کاهلی و بی عملی کشانده است، رئیس باشگاه، طرحی هیجانی را مطرح می کند: “فتح ملکه ی آسمان شب برای اولین بار و برقراری ارتباطی مستقیم میان زمین و ماه از طریق ارسال یک پرتابه به ماه”. پیشنهادی که بانگ و آواهای تشویق اعضای باشگاه و مردم آمریکا را سبب می شود و شوری بی سابقه به آن ها می بخشد.
حین طراحی عملیات پرتاب خمپاره، یک مرد فرانسوی از طریق ارسال تلگراف، پیشنهاد جایگزین پرتابه ای استوانه – مخروطی را به جای سفینه ی کره سان می دهد و از حضور خود در این پرتابه سخن می گوید.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
ایوان گوریل آرامی است که به ندرت از چیزی ناراحت میشود. او در یک مرکز تفریحی بازیهای ویدیویی زندگی میکند. ایوان خاطرهای از گذشتهاش ندارد و در حال زندگی میکند؛ عاشق نقاشی کشیدن است و به چیزی جز هنر فکر نمیکند… تا اینکه روبی بچه فیل، وارد میشود و ایوان میتواند زندگی را از دریچهی چشمهای روبی ببیند. ورود روبی یعنی شروع تغییر، تغییر برای زندگی بهتر.
میراث لورین یکی از پرطرفدارترین و هیجانانگییزترین مجموعههای فانتزی است، داستانی جذاب و نفسگیر که با استقبالگستردهی خوانندگان و منتقدان روبهرو شد و هفده هفته در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفت.
خنجر را به خاک بسپار! به خود نهیب میزنم: ما امروز سه برادر نیستیم. ما امروز سه سرزمینیم. ما امروز ایران و روم و تورانیم. تور فریاد میزند: «تا دیر نشده خنجر را بردار!» خنجر را بر میدارم، به چشمهای سرخ رنگ سلم مینگرم و خنجر را در ستون چوبی خیمه میکوبم: «نه، من در این دام نمیافتم. از جانم میگذرم اما با خنجر پدرانم، برادر نمیکشم.»
اتحاد جادوگرها خطر جدیدی دنیای توماس وارد، شاگرد محافظ را دوباره به هم میزند. توماس یاد گرفته است که چطور با بوگارتها و اشباح مبارزه کند، اما سه قبیله از جادوگرها تصمیم گرفتهاند با کمک یکدیگر شیطانِ خطرناکی را آزاد کنند. توماس و محافظ دوباره به سفری پرماجرا میروند، اما آیا توماس وقتی با قدرتمندترین دشمنش برخورد کند، موفق خواهد شد؟
نسیم خنکی را احساس می کردم که به صورتم می خورد و بویی شبیه بوی چمن توی دماغم پیچیده بود. دخترم داشت از یک جایی خیلی دور صدایم می کرد. صدای قدم هایش را می شنیدم که داشت به من نزدیک می شد. چند لحظه بعد احساس کردم جایی چند قدمی ام ایستاده. دوباره مرا صدا کرد. آن وقت صدای قدم هایش را شنیدم که دور شدند. هنوز داشت صدایم می زد. بعد احساس کردم یک جایی ایستاده و دارد گریه می کند. خواستم سرم را بلند کنم و صدایش کنم. بگویم اینجا هستم. بگویم بیاید پیشم، اما نمی توانستم. حال آدمی را داشتم که فلج شده باشد. با تمام توانم سعی کردم دست ها و پاهایم را تکان بدهم، اما نمی توانستم. صدای دخترم داشت دور می شد. حتی دیگر صدای قدم هایش را نمی شنیدم. تا اینکه یک دفعه دست کوچکش را حس کردم که روی شانه ام قرار گرفت. گفت: «پاشو، بابا! دیگه وقتشه. پا شو!»
ژانوالژان برای سیر کردن هفت فرزند گرسنهی خواهرش قرصی نان میدزدد و نوزده سال در زندان اسیر میشود. پس از آزادی زندگیاش را وقف نیازمندان و کوزت، دختری یتیم، میکند اما بازرس ژاور نمایندهی قانون، همهجا در تعقیب اوست.
روایت داستان عاشقانه های کلاسیک (مانون لسکو) در قالب نمایش و اُپرا بارها روی صحنه رفته که از مهمترین آنها میتوان به اثر جاکوموپوچینی، آهنگساز شهیر ایتالیایی، اشاره کرد.
مگی و فرید در جستوجوی گردانگشت به دنیای داستان میروند. پس از رفتن آنها تبهکاران سر میرسند و بقیهی اعضای خانه را گروگان میگیرند.
مو مجبور میشود خودش، رزا، زاغچهی پیرزن و باستای چاقوکش را به دنیای داستان ببرد.
فنوگلیوی پیر که مدتها قبل در کتاب زندگی احساس خوشبختی کرده میخواهد با کمک مگی مسیر بدبختیها را به سمت اتفاقات خوب برگرداند؛ اما حاکم ستمگر، مارکله، پدر و مادر مگی را اسیر کرده است.
کتابهای این مجموعه، داستانهایی جذاب و نقاشیهایی دوستداشتنی دارند. این کتاب کوچک هم در دست کوچولوها به خوبی جا میگیرند و هم در خاطرهی آنها تا سالها زندهاند.
مثل نامهای ولی
توی هیچ پاکتی
جا نمیشوی
جعبهی جواهری
قفل نیستی ولی
وا نمیشوی
مثل میوه خواستم بچینمت
میوه نیستی، ستارهای
از درخت آسمان جدا نمیشوی