- سیاه خون: مگی و فرید در جستوجوی گردانگشت به دنیای داستان میروند. پس از رفتن آنها تبهکاران سر میرسند و بقیهی اعضای خانه را گروگان میگیرند.
- سیاه قلب: از مرد غریبه جز سایهاش چیزی دیده نمیشود، ولی مگی میتواند از پشت پنجره هالهای از چهرهی مرد ببیند. این غریبه کیست که گردانگشت صدایش میزنند؟
- سیاه مرگ: مو از دنیای مرگ برگشته تا اشتباهش را در جان بخشیدن به حاکم ستمگر مارکله جبران کند. اگر موفق نشود، فساد و تباهی دنیای کتاب را فرامیگیرد و مگی دختر مو هم به کام مرگ میافتد. از آن طرف مارکله که به عمر ابدی دست پیدا کرده است سعی میکند با کمک ارفئوس، مو را نابود کند. همه باید تلاش کنند تا کتاب قدیمی را که مارکله به کمک آن عمر جاودانه یافته است به دست آورند. اگر فنوگلیوی پیر در آن کتاب کلماتی جاوید بنویسد، مارکله میمیرد اما این کار دشوار است چون قدرت به دست مارکله است. مو از دنیای مرگ برگشته تا اشتباهش را در جان بخشیدن به حاکم ستمگر مارکله جبران کند.
ادامه مطلبShow less