مادرها و دخترانشان حرفهای زیادی برای گفتن دارند، دوستان، احساسات، تغییرات بدن، مقررات، حریم خصوصی و بسیاری مسایل دیگر. راهکارهای حرف زدن و دستورالعملهای چگونه بگوییم که در این کتاب آمده است میتواند به شما کمک کند. میتوانم بگویم که چیزی دارد آزارت میدهد. میتوانی به عنوان مشاور از من استفاده کنی. بیا آخر هفته برای ناهار بیرون برویم، فقط تو و من. میدانم که این آزاردهنده است. من هم وقتی همسن تو بودم همین احساس را داشتم. مدتها از زمانی که درباره...با هم صحبت کردیم میگذرد. احتمالا حرف زدن در این باره برایت خجالت آور است. وقتی من همسن تو بودم، قضاوت دوستانم برایم خیلی مهم بود.
راهنمای دختر امروزی (چطور در مدرسه رفتار کنیم ؟)
این کتاب با ابزار ساده و توصیههایش به شما یاد میدهد که در مدرسه چگونه با معلم و همکلاسیهایتان رفتار و چطور تکالیف مدرسه و خانه را انجام دهید
سایر کتاب های همین ناشر
وقتی گرگ هفلی و خانوادهاش وارد جادهی اصلی میشوند تا سفرشان را برای پیکنیک خارج از شهر آغاز کنند، حاضر و آماده هستند تا حسابی خوش بگذرانند؛ اما نقشههایشان بدجوری نقشبرآب میشود و از پارکی کاروانی سردرمیآورند که اصلا حالوهوای بهشتی تابستانی را ندارد. اوضاع زمانی برای خانوادهی هفلی بدتر میشود که سقف آسمان سوراخ میشود و بارانی شدید میبارد.
کمک کن و ایمن بمان دوست داری بزرگترها به تو اهمیت بدهند وبرایت ارزش قائل باشند یا به چشم بچه به تو نگاه کنند؟ در خانه و جامعه و در تصمیمگیریها مشارکتت بدهند؟ در جامعه فرصتهایی برای کمک به بقیه پیدا کنی؟ در خانه، مدرسه و محلهات احساس امنیت کنی؟ تو به قدرتمند شدن نیاز داری قدرتمند شدن به معنای احساس مهم بودن و امنیت است. وقتی آن را نداشته باشی، میدانی که در این جهان اهمیت داری. تو آدم مهمی هستی و یک فرد معمولی نیستی. تو به سایرین کمک میکنی و تغییراتی را به وجود میآوری. و به جای اینکه از آسیبها بترسی، احساس میکنی محفوظ هستی و در امانی.
مهارت خوب سخن گفتن یکی از اساسی ترین معیار های برقراری یک ارتباط موثر به شمار می رود. این که هر فردی بداند در هر زمان و مکانی از چه کلمات و لحنی استفاده کند، به او در کسب موفقیت در موقعیت های مختلف کمک شایانی می کند. در کتاب چطور گفت و گو کنیم، رمز و رازهای سخن گفتن در هر موقعیت مکانی و زمانی، با توجه به حالت های رفتاری، برای دختران نوجوان بازگو شده است. مولف، نکات کلیدی ای که دختران نوجوان برای داشتن یک ارتباط کلامی خوب و موثر نیاز دارند را یک به یک بیان کرده و با تصویر کردن موقعیت های مختلف، چگونگی برقراری ارتباط، داد و ستد اطلاعات مختلف ، ادامهی گفت و گو و شناخت مخاطب را برای خوانندگان شرح می دهد.
اگر دیدن آینده امکان پذیر باشد، آیا دوست دارید آن را ببینید؟ اگر سوار آسانسوری شوید که شما را به آینده ببرد، آنوقت چه میکنید؟ اگر آیندهی بدی در انتظارتان باشد، چگونه با آن مواجه میشوید؟ جنی گرین ناخواسته آینده را میبیند. او سوار آسانسوری میشود که قبلا کار نمیکرده است و یک دفعه تمام دنیای او زیر و رو میشود. جنی هنگام رفتن به خانه بهترین دوستش، اتمن، متوجه میشود که دقیقا یک سال از زمان حال جلوتر رفته است. در مدت زمانی که سپری میشود تا جنی ماجرا را بفهمد، با او همراه شوید و ببینید با هر طبقهای که او بالا میرود، دنیای او تغییر میکند و چطور یک حادثه کوچک میتواند تغییرات بزرگی ایجاد کند. آیا جنی میتواند به طریقی به گذشته برگردد تا آینده را تغییر دهد؟
- چه کسی بیشتر از هر کسی قدرت جلوگیری از زورگویی را دارد ؟معلم ها؟پدران و مادران؟نه نه به هیچ وجه زمانی که نوبت تغییر رفتار قلدری و زورگویی باشد هیچ کس به اندازه تماشاچیان قدرتمند نیستند یعنی همه کسانی که شاهد ماجرای زورگویی هستند و یا درباره آن اطلاعاتی دارند به داخل کتاب نگاهی بیندازید تا مطالب خوبی را بیاموزید از جمله : نقش های مختف در قلدری و زورگویی راهنمایی های برای بیدار کردن قدرت ده روش عالی برای مقابله با زرورگویی نکات مهم درباره احترام به دیگران و کارگروهی تفاوت بین یک تماشاچی و یک فرد شرافتمند(تماشاچی فقط کنار می ایستد و تماشا میکند ولی فرد شرافتمند در مقابل زورگویی دست به کار میشود)
رفیق... استرس نداشته باش... آروم باش... تا به حال احساس کرده ای یک مار بوآی بزرگ روی سرت نشسته و دارد سرت را می چلاند؟ آیا شب ها خواب می بینی که دارند تو را تعقیب می کنند؟ آیا تا به حال فکر رفتن به مدرسه آنقدر تو را نگران کرده که تقریبا بخواهی بالا بیاوری؟ آیا فهرست کارهایی که باید انجام بدهی، به طول یک کیلومتر رسیده است؟ نگرانی و فشار عصبی واقعا اعصاب خرد کن است! جیم شدن از مدرسه و لگد زدن به آجرها درمان های خوبی برای استرس نیستند. جیغ کشیدن و داد و فریاد کردن هم کمکی نمی کند. و حتی فکرش را هم نکن که موجودات فضایی تو را بربایند. دیگر نباید یک آدم نگران با اعصاب خراب باشی. نگرانی هایت را تحت کنترل بگیر. این کتاب به تو یاد می دهد چطور این کار را انجام بدهی.
این کتاب شامل نکاتی دربارهی مهمانی رفتن و مهمانی گرفتن همراه با ایدههای بسیاری برای بازی در مهمانی، رفع بیحوصلگی و هدیههای دستسازی است که به مهمانی میبرید. پس بیایید مهمانی بگیریم.
چطور پول در بیاورید، پس انداز کنید و خرج کنید با کمک این کتاب مدیریت پول را یاد می گیرید و البته این کار را با لذت انجام خواهید داد.
دادن روحیه به تیم واقعا در مثبت اندیشیدن اهمیت دارد. شما در موقعیت های خوب و بد به روحیه احتیاج دارید. در حقیقت، در موقعیت های بد، بیشتر به آن نیاز دارید. بنابراین اگر پنالتی بازیکنی گل نشد، از دستش عصبانی نشوید. به طرفش بروید، بغلش کنید و حرف های خوب به او بزنید.به من اعتماد کنید: تیم هایی که بعد از گل شادی می کنند و بازیکنی را بغل می کنند که پنالتی را گل نکرده و به بیرون دروازه فرستاده، بیشتر احتمال دارد در پنالتی ها برنده شوند.اگر بازیکنی بداند هم تیمی هایش حتی اگر پنالتی را گل نکند، دوستش دارند، کمتر برای از دست دادن پنالتی می ترسد و بنابراین احتمال موفقیتش هم بیشتر است.
کتاب برادرم سوپر قهرمانه اثری است از دیوید سالومونز به ترجمه ژاله نوینی و چاپ انتشارات ایران بان. داستان این کتاب درباره دو برادر به نام های لوک و زاک است، همه چیز از وقتی شروع می شود که لوک مجبور است به دستشویی برود و وقتی برمی گردد متوجه می شود زاک خیلی تغییر کرده است، انگار دارای قدرتی شگفت انگیز شده، قدرتی ماورایی که ممکن بود نصیب لوک بشود اگر در همان لحظه خاص توی دستشویی نبود…!
افرادی که برایشان مهم هستی! دوست داری احساس بهتری کنار خانوادهات داشته باشی؟ با پدر و مادرت دربارهی چیزهای بیشتری حرف بزنی؟ بدانی چه افراد دیگری مشوق و حامیات هستند؟ کدام یک از همسایهها تو را میشناسند؟ رابطهات در مدرسه با معلم و دانشآموزان چگونه است؟ آیا پدر و مادرت فعالانه برای موفقیت در مدرسه به تو کمک میکنند ؟ تو به حمایت نیاز داری حمایت یعنی افرادی که کنارت هستند و به تو عشق میورزند، از تو مراقبت میکنند، تحسینت میکنند و تو را می پذیرند. حتی در مکانهایی که در آنها احساس امنیت و حمایت شدن میکنی؟ از تو استقبال میشود.
این کتاب به شما یاد می دهد که چطور در برابر دعوا، شایعه پراکنی، حسادت، رقابت، ته قلب، غیبت و نادیده گرفته شدن ها ایستادگی کنید.
ماجراهای گرگ در چله تابستان! اين كتاب ماجراهای گرگ هفلی و داداش بزرگه است! بخوانيد و قاه قاه بخنديد!
آیا تغییرهایی که در درون (یا بیرون) از بدنت رخ داده است، باعث سردرگمیات شده است؟ اگر اینطور است، تو تنها کسی نیستی که چنین احساسی دارد. ممکن است تغییرهایی که در این کتاب به آنها اشاره شده، در بدنت رخ داده است یا در آغاز فرایند رشد هستی…
گرگ هفلی بدجوری بد آورده است. بهترين دوست او، رالی جفرسون، به او پشت كرده و پيدا كردن دوستان جديد در مدرسه راهنمايی بدجوری گرگ را به زحمت انداخته است. گرگ برای آنكه اين وضعيت را تغيير دهد، تصميم می گيرد حسن نيتش را ثابت كند و با تصميماتش فرصت های جديدی برای خود ايجاد كند. آيا بالاخره چرخ زمانه به نفع گرگ می چرخد يا سرنوشت او اين است كه باز هم درگير ماجراهای دشوار ديگری شود؟
مادرها و دخترانشان حرفهای زیادی برای گفتن دارند، دوستان، احساسات، تغییرات بدن، مقررات، حریم خصوصی و بسیاری مسایل دیگر. راهکارهای حرف زدن و دستورالعملهای چگونه بگوییم که در این کتاب آمده است میتواند به شما کمک کند. میتوانم بگویم که چیزی دارد آزارت میدهد. میتوانی به عنوان مشاور از من استفاده کنی. بیا آخر هفته برای ناهار بیرون برویم، فقط تو و من. میدانم که این آزاردهنده است. من هم وقتی همسن تو بودم همین احساس را داشتم. مدتها از زمانی که درباره...با هم صحبت کردیم میگذرد. احتمالا حرف زدن در این باره برایت خجالت آور است. وقتی من همسن تو بودم، قضاوت دوستانم برایم خیلی مهم بود.
سفر جديد پر از تفريح و سرگرمي است به شرطي که جزو خانواده هفلي نباشيد. سفر آنها با يک دنيا شوق و ذوق آغاز ميشود اما بلافاصله برايشان مشکل پيش ميآيد. دردسر پمپ بنزين، دستشويي، غذا دادن به مرغ دريايي و خوک فراري آنها را رها نميکند و دقيقا با تصور گرگ از خوش گذراندن نطابق ندارد. ولي حتي بدترين سفرهاي جادهاي ميتوانند ماجراجويي خوبي باشند و اين سفر از آنهايي است که هفليها هرگز فراموش نخواهند کرد.
دختر ستاره ای ماجرای یک عشق واقعی، پذیرفتن دیگران و صلح است. استارگرل دختری متفاوت با دیگران است. استارگرل عاشق است. علاوه بر عشقش به لئو، عاشق مردم و اطرافیان خود است. او هر روز از پسر کوچکی به نام پیتر عکس میگیرد تا در پنج سالگی در جشن تولدش آلبومی از گذشت روزهای زندگیاش به او هدیه بدهد. برای او چیزی بالاتر از دیدن وجود دارد. هرچه میبیند، حس میکند. چشمهایش مستقیم به قلبش راه دارد. او موشی را به عنوان حیوان خانگی نگه میدارد. چیزی که دیگران اصلاً دوست ندارند. کسی که موهایش را پس از کوتاه کردن در یک سبد، در بهار، لبه پنجره میگذارد تا پرندهها برای درست کردن لانه از آن استفاده کنند، فقط میتواند عاشق باشد و متفاوت با دیگران. ویژگیای که همکلاسیها و افراد مدرسه نتوانستند بفهمند.
داستان دختر ستاره ای با درونمایه عاشقانه، اجتماعی و روانشناسی میتواند بسیاری از دلواپسیهای بلوغ را به نوجوان خواننده کتاب پاسخ دهد. با خواندن کتاب و توصیفات ادبی تأثیرگذار که با بار عاطفی همراه است، میتوانید ستاره درونتان را پیدا کنید.
قدیم ها زندگی بهتر بود.واقعا همین طور است؟ این سوالی است که گرگ هفلی از خود میپرسد. وقتی تمام مردم شهر داوطلبانه وسایل برقی شان را کنار میگذارند و زندگی بدون آن ها را تجربه میکنند:اما زندگی مدرن هم مزایای خودش را دارد و گرگ هفلی حاضر نیست آن را با زندگی گذشته عوض کند آیا با آن همه تنش و دردسری که داخل و خارج از خانه وجود دارد گرگ میتواند راهی برای نجات خود بیابد؟یا آیا بودن در مدرسه ی قدیمی برای بچه هایی مثل گرگ بیش از حد سخت است؟
آیا از تغییرات بدنتان نگران و شگفت زده شده اید؟ آیا با احساسات و هیجانات تازه ای مواجه شده اید؟ آیا درباره تغییرات و احساساتان نمی توانید از پدر و مادرتان سوال کنید؟این کتاب به همه پرسش های دخترانه ی شما درباره بلوغ مدیریت هوش هیجانی و رفتار با پدر و مادرتان پاسخ میدهد.
در فضای مجازی همه ی دنیا در زیر انگشتان شما قرار دارد. شما می توانید در هر مکان و زمانی که هستید، بازی کنید، موسیقی گوش دهید، برای تکالیف مدرسه تحقیق انجام دهید، داستان بخوانید و کلیپ بسازید.
می توانید عکس ها و ایده هایتان را به اشتراک بگذارید و اینها تنها بخش کوچکی از کارهایی است که در فضای مجازی می توان انجام داد. فضای مجازی هم درست مانند دنیای واقعی پر از هیجان است و شما باید بدانید چطور همانند دنیای واقعی فضای مجازی را هم مدیریت کنید و مراقب خودتان باشید.
گرگ هفلی به دردسر بزرگی می افتد. به مدرسه خسارت می زنند و گرگ، مظنون اصلی است، اما او بی گناه است، يا دست كم تا حدودی بی گناه است. چيزی نمانده كه پليس او را دستگير كند، اما برف و كولاك شديدی اتفاق می افتد و خانواده ی هفلی در خانه شان زندانی می شوند. گرگ می داند كه وقتی برف ها آب شود. بايد با حقيقت تلخ روبه رو شود، اما آيا مجازات پليس، بدتر از گير افتادن با خانواده ات در تعطيلات كريسمس است؟