درباره گروهی از موش های پیش آهنگ، به ویژه موشی به نام فرانکی است. او دوست دارد همراه با بقیه موش ها ارتقا بگیرد و برای این کار مجبور است خودش یک ماشین مسابقه ای عالی بسازد، اما کار به این سادگی ها نیست که او فکر می کرده، حاصل تلاش فرانکی قبل از مسابقه نابود می شود و این یعنی شاید او حتی ماشینی هم نداشته باشد، چه برسد به اینکه با بهترین ماشین مسابقه بدهد.
فرانکی خیار شور 1 (شلخته)
فرانکی خیارشور لقبی است که مادر فرانکی به او داده است. او پسر بازیگوش و شیطون با قوه ی تخیل بالایی است که عاشق ماجراجویی است.
فرانکی که حس شلختگی اش گل کرده، در تمیز کردن اتاقش تنبلی می کند و اما زمانیکه مادرش به او می گوید مجبور نیست اتاقش را تمیز کند، او بسیار خوشحال می شود. این روند ادامه پیدا می کند تا زمانی که کنترل اوضاع از دستش در می رود؛ همه از او به خاطر کثیفی بیش از حد و شلختگی دوری می کنند.
و حالا فرانکی باید به فکر یک راه چاره باشد.
از همین نویسنده
این کتاب داستان پسربچه ای با خیالات قوی را در خود جای داده است که حالا با غول قدرتمند ریاضی روبه رو شده است و باید خودش را برای مبارزه با اعداد و ارقام در سرزمین ریاضی آباد آماده کند تا بتواند هیولاهای عددی را شکست بدهد و در آزمون ریاضی اش موفق شود، آزمونی که یکبار هیولاهای عددی و از دست رفتن پاک کنش باعث شکست خوردنش در آن شده است.
سایر کتاب های همین ناشر
داستان یک خواهر و برادر و آینه مخصوصشان را به تصویر می کشد که هربار آن ها را به دل یکی از قصه های معروف دنیا می برد، اما داستان ها دیگر به آن شکلی که همیشه شنیده ایم نیستند و اتفاقات جدیدی در آن ها رخ می دهد. ایبی و برادرش تا حالا به قصه های مختلفی سر زده اند و این بار وارد ماجرای شاهزاده نخود فرنگی می شوند؛ همه ایبی را با شاهزاده خانم اشتباه گرفته اند و او دوست دارد کاری کند که بهترین شاهزاده خانم را برای این قلمرو پیدا کند…
كال بقيه روز نشست و با تمركز، ماسه جابه جا كرد. به جاي اينكه روش روز اولش را پيش بگيرد، هر ماسه اي را با تلاش جدا مي كرد، به زحمت بلندش مي كرد، با همه ي توان مغز خسته اش آن را هل مي داد و سر جايش مي گذاشت. آن روز كال به خودش اجازه داد آزمايش كند. او سعي كرد آرام تر به ماسه ها نزديك شود. سعي كرد به جاي اينكه ماسه ها را بلند كند، با ذهنش آن ها را بغلتاند. سعي كرد با هربار تمركز، تعداد بيشتري ماسه را جابه جا كند. او قبلا هم اين كار را كرده بود. روش او به اين شكل عمل مي كرد كه به جاي تمركز روي سيصد دانه شن جدا از هم، چند دانه شن را شبيه يك چيز واحد، مثلا ابر ماسه اي، تصور مي كرد.
این جلد از مجموعهی خطخطی، به بچهها کمک میکند همراه با بازی و سرگرمی، با رنگها و شکلها آشنا شوند و مهارت رنگآمیزیشان تقویت شود.
جورج و هارولد بچه های بدی نیستند، فقط خیلی پر تحرک و شیطانند؛ و متاسفانه گاهی به خاطر شوخی هایی که با دیگران می کنند به دردسر می افتند. معلم جدی علومشان، پرفسور پوپی زیرشلواری، دانشمند نابغه ای است؛ ولی آنقدر اسمش احمقانه است که هیچ جا او را جدی نمی گیرند. و هر وقت کسی به اسم او می خندد او دیوانه می شود. خب جورج و هارولد این بار هم به خاطر کتاب هایشان در چنگ پرفسور دیوانه و اختراعاتش افتادند. چه کسی می تواند آن ها را نجات دهد ؟ به نظر این کار کاپیتان زیر شلواری است.
درباره ی کتاب آشوب مدام 2 (پرسش و پاسخ):
تاد هیویت، آخرین پسر باقیمانده در پرنتیستاون است؛ مستعمرهای کوچک در دنیای تازه که انسانها بهتازگی در آن ساکن شدهاند. پرنتیستاون شبیه شهرهای دیگر نیست. صدا شبیه میکروبی به جان آدمهای شهر میافتد و همه میتوانند فکرهای یکدیگر را بشنوند.
حالا تاد در هیون، که حالا اسمش را گذاشتهاند نیوپرنتیستاون، اسیر افراد شهردار شده اما جز نگرانی برای وایولا فکری در سر ندارد. تاد را همراه شهردار پیشین هیون، که لِجِر نام دارد، در برج ساعت شهر زندانی میکنند. لجر میگوید اهالی هیون داروی صدای ذهن را کشف کردند اما...
آمادهای که مغزت را حسابی به کار بیندازی و تفریح کنی و سرگرم شوی؟ پس این کتاب را باز کن! ماجراجوییهای جدید در انتظار تو است! سرگرمی، یادگیری و تقویت هوش! بشمارید، بخوانید، از هزارتوها رد شوید؛ تفاوت عکس ها را پیدا کنید و ده ها تمرین جذاب دیگر را کامل کنید.
انگار دردسر نمیخواهد دست از سر کِلِی بردارد؛ هر جا که میرود دردسر هم دنبالش است! کِلِی ایندفعه توی یک دهانهی شهابسنگی وسط بیابان گیر افتاده؛ توی یک مأموریت غیرممکن... در محاصرهی دشمنان خونخوار و چند تا اژدها را که دیگر نگوییم بهتر است. از این بدتر هم میشود؟
داستان کتاب دربارهی پسرکی به نام «کِلِی» است که دل خوشی از جادو ندارد، اما بنا به دلایلی مجبور است در مدرسه این کار را انجام بدهد. بعد از اینکه بهخاطر یک خرابکاری ناخواسته او را به مدرسهی دانشآموزان شرور در یک جزیره میفرستند، او با مشکلات زیادی مواجه میشود.
آمادهای که مغزت را حسابی به کار بیندازی و تفریح کنی و سرگرم شوی؟ پس این کتاب را باز کن! ماجراجوییهای جدید در انتظار تو است! سرگرمی، یادگیری و تقویت هوش! بشمارید، بخوانید، از هزارتوها رد شوید؛ تفاوت عکس ها را پیدا کنید و ده ها تمرین جذاب دیگر را کامل کنید.
پیپ بارتلت به خاطر کمکی که به تک شاخ ها کرده از طرف صاحب یکی از آن ها دعوت شده تا به مدت یک هفته در خانه ی ساحلی لوکس او اقامت کند و بنابراین پیپ فرصتی پیدا می کند تا موجودات دریایی گوناگونی را ببیند. در همین سفر است که او با معمایی جدید هم رو به رو می شود معمایی که دیگران را حسابی می ترساند اما پیپ و توماس را علاقه مند می کند تا یک بار دیگر خودشان را به چالش بکشانند و از رمز و راز ماجرا سردرآورند.
آقای بندیکت در چنگ دشمن شمارهی یک، یعنی کرتین و نیروهای شیطانی اسیر میشود. اعضای انجمن سرّی بندیکت، دوباره راهی یک مأموریت جدید میشوند و این بار، عملیات در یک قدمی مرگ انجام میگیرد. حالا رینی و دوستانش باید با نقشه های اعجاب انگیز و ویژگیهای منحصربه فردشان، دوست عزیز و دستیارشان را نجات دهند.
با ماجراجویی های چهار عضو حیرت انگیز انجمن سرّی بندیکت همراه شوید. هیچ خطری نمیتواند جلوی آنها را بگیرد.
یک نسل قبل، چیزی نمانده بود جادوگری قدرتمند به نام کنستانتین مدن موفق به انجام کاری شود که تا پیش از آن هیچ جادوگری نتوانسته بود انجام بدهد: توانایی زنده کردن مردگان. او در این راه ناکام ماند... اما راهی برای زنده نگه داشتن خودش در بدن کودکی کمسنوسال به نام کالم هانت پیدا کرد.
کالم هانت در رویارویی با ذات خود، در طول دورهی چهارسالهی آموزش جادوییاش در مجیستریوم، به مبارزه با هرجومرج و شرارت برخاست و در نهایت لشکریان هرجومرج را در نبردی حماسی شکست داد.
پدرش شغل جدید پیدا کرده و رایلی و خانواده ش مجبورن به یه جای دیگه اسباب کشی کنن. دل کندن و جداشدن از همه ی چیزا و کسایی که بهشون عادت کردی و دوستشون داری،کارآسونی نیست! کنار اومن با این همه تغییر برای رایلی کوچولو سخته و باعث شده که رایلی دیگه اون دختر شاد همیشگی نباشه. احساسات رایل(غم،شادی،انزجار،ترس و عصبانیت)تصمیم میگیرن با کمک همدیگه،دوباره حس زندگی رو به اون برگردونن؛اما به خاطر اتفاق هایی که توی جهان ذهن رایلی میفته،غم و شادی از مقر فرماندهی ذهن اون بیرون میفتن و رایلی تبدیل به دختری میشه که دیگه این دوتا حس رو نداره!
آمادهای که مغزت را حسابی به کار بیندازی و تفریح کنی و سرگرم شوی؟ پس این کتاب را باز کن! ماجراجوییهای جدید در انتظار تو است! سرگرمی، یادگیری و تقویت هوش! بشمارید، بخوانید، از هزارتوها رد شوید؛ تفاوت عکس ها را پیدا کنید و ده ها تمرین جذاب دیگر را کامل کنید.
بیگ نیت،خودش بیار محل شده! نیت،کله گنده ترین عضو گروه پیشاهنگی خودشونه...البته تا قبل از این که آرتور یا همان آقای کمپوت شانس بیاد تو گروه حالا دیگه نفر اول گروه نیست و آرتور ازش جلو زده. راستی راستی نیت میتونه جایزه ی نفر اول پیشاهنگی رو ببره؟یا باید بره و کلا تو افق محو بشه؟
بعد از اسباب كشي خانواده وودوارده به شيكاگو، آن ها متوجه حضور موجودي عجيب و مرموز در خانه ي جديد خاكستري شان، مي شوند. سروصدا، نورهاي لرزان و نقاشي هاي ايجاد شده روي دفتر طراحي دختر خانواده، تسا، باعث شكل گيري فكري وحشتناك در ذهن او مي شود: اين عمارت جن زده است! بعد از پي بردن او به قبرستان بودن محله شان در گذشته، ترسش چندين برابر مي شود. تسا و دوستانش براي كشف راز اين خانه به ماجراجويي مي پردازند و اتفاقات وحشتناك بسياري را پشت سر مي گذارند.
خرسی و موشی با هم میرن جنگل و با حیوونها، رنگها، خوراکیها و گیاههای توی جنگل آشنا میشن…
خرسی به موشی چی میگه؟
میگه ببین این همه رنگ
دنیا اگه رنگی نبود
نه دیگه شاد بود نه قشنگ!
قهوهچی گفت: «به سری هم سر خیابون از قبل وایسادن تو صف . ديدينشون ؟ فقط سه تا اسكل و بدبختن که نشستن تو پیادهرو . النا لبخند سرزندهای زد و گفت: «ما هموناییم!» «چی؟» «ما همون سه تا اسکلیم... یعنی، دوتا از سه تا.» قهوهچی خجالتزده شد و قهوهها را مجانی بهشان داد. النا گفت: «باشد که نیرو باورتان باشد!»
مود فلین در یتیمخانه به گستاخی شهرت دارد، وقتی دوشیزه هایسینت دوستداشتنی و خواهرش او را به فرزندخواندگی میپذیرند،
جغدی از سمت شرق هوهو کرد و اوزی یاد هری پاتر و جغدش هدویگ افتاد. با تمام وجودش دوست داشت چیزی بیش از آن کسی که هست باشد... دوست داشت شبیه هری باشد.
«اگه من یه آدم معمولیام... پس این اتفاقها واسهی چی میافته؟»
فقط باد زوزهکش بود که جوابش را داد، آن هم با سکوت مطلق
هری پاتر و فرزند نفرین شده
هری پاتر بودن هیچوقت آسان نبوده و حتی حالا هم پس از گذشت نوزده سال آسانتر نشده است. حالا سه فرزند او دانشآموز هاگوارتز شدهاند و خودش در وزارت سحر و جادو مشغول به کار است. در حالی که هری با گذشتهای دست به گریبان است که او را رها نمیکند، جوانترین پسرش آلبوس باید با بار سنگین میراثی خانوادگی که هرگز خواستار آن نبوده، دست و پنجه نرم کند. در حالی که گذشته و حال بهطور خطرناکی با هم پیوند میخورند، این پدر و پسر هر دو متوجه حقیقتی ناخوشایند میشوند: گاهی تاریکی از جایی فرا میرسد که انتظار آن نمیرود.
اولین روز مدرسه است و سوفی بهجز دوتا کدو حلوایی که با خود به مدرسه برده، هیچ دوست دیگری ندارد. همه ی بچه ها کنجکاو شده اند و از سوفی درباره ی کدو حلواییاش سؤال میکنند. اِستیون همکلاسی سوفی، میخواهد با او دوست شود، اما سوفی میگوید من دوستهای خودم را دارم و به دوست تازه نیازی ندارم. ولی سوفی این را هم میدانست که دوستهای بامزهاش نمیتوانند مدت زیادی دوستش بمانند و نرم میشوند و صورتشان لکه لکه میشود…
«مارپیچ آتشین» ماجرای ایزد آپولو، ایزد خورشید، موسیقی، شعر، و کمانداری است که پدرش، زئوس او را به زمین تبعید کرده، و به عنوان تنبیه به نوجوانی دست و پا چلفتی و خپل به نام لِستر تبدیل شده است. حالا تنها راه بازگشت آپولو به کوه المپ و ثابت کردن خود به پدرش، و برگرداندن جایگاه حقیقی خود این است که چند پیشگو را از دست نیروهای تاریکی آزاد کند. بعد از موفقیت در اردوگاه دورگهها و نجات نیمهایزدان از شر امپراتوران خونخوار روم در آمریکای شمالی، حالا او باید به همراه دوستانش به آمریکای جنوبی برود. لِستر به همراه مِگ مککافری و دوست نیمهانسان-نیمهبز خود، «گرُوِر آندروود» به هزارتوی مخوفی پا میگذارد تا به دنبال پیشگوی اریتره بگردد و او را نجات دهد؛ پیشگویی که به زبان معما صحبت میکند...
«یادت باشه، عزیزم، تو واقعا وجود نداری.»
ایرئل می ترسد که واقعی نباشد. تنها ظریف ترین پیوندها او را به زندگی و دوشیزه وسپر متصل کرده است. اما به خاطر تمام تلاش هایش برای راضی کردن خالق ظالمش، پیوند در حال گسستن است. ایرئل هنگام جمع آوری گرد استخوان فراموش کار است. وقتی از راهروهای تاریک زیر قبرستان باز می گردد خیلی طولش می دهد. بدتر از همه، اصلا حواسش به استخوان های
کج و کوله اش نیست.
وقتی با از بین بردن یک موجود ترسناک تازه خلق شده آخرین اشتباه نابخشودنی اش را انجام می دهد، دوشیزه وسپر تهدیدش می کند که یک بار برای همیشه نابودش می کند. ایرئل، که برای اولین بار از خالقش سرپیچی می کند، به زیر قبرستان فرار می کند و درگیر ماجرایی می شود ...