شخصیت های اصلی کتاب ” لوک خوش شانس ” که یک کابوی و مامور دولتی است و همچنین برادران ” دالتون ” که چهار برادر تبهکار هستند، می باشند. سگ نگهبان زندان دیگر کارکتر جذاب این کتاب است. این مجموعه ی دوست داشتنی و طنز دارای کارکترهایی جدی، عصبی، خونسرد و گاهی خنگ است که در کنار یکدیگر داستان های خنده داری به وجود می آورند. در هر قسمت برادران دالتون به جایی دست برد زده و یا مشکلی به وجود می آورند و این لوک خوش شانس است که آن ها را دستگیر می کند.
نیمه شب دریاچه
کامیون سردخانهدار آنقدر عقب آمد که جا برای رد شدن کسی نماند. پا گذاشتم روی سپر عقبش و خودم را به هر زحمتی بود رد کردم آن طرف. پروژکتورهای زرد و سفید روی عرشهی شناور نور میپاشیدند. مردی که لباسکار آبی پوشیده بود و با چراغقوهاش به این و آن علامت میداد، توی بیسیم چیزهایی گفت و چند بار اشاره کرد به رانندهی خاور. ـ خاموشش کن حاجی.
کامیون سردخانهدار آنقدر عقب آمد که جا برای رد شدن کسی نماند. پا گذاشتم روی سپر عقبش و خودم را به هر زحمتی بود رد کردم آن طرف. پروژکتورهای زرد و سفید روی عرشهی شناور نور میپاشیدند. مردی که لباسکار آبی پوشیده بود و با چراغقوهاش به این و آن علامت میداد، توی بیسیم چیزهایی گفت و چند بار اشاره کرد به رانندهی خاور. ـ خاموشش کن حاجی. دودش خفهمون کرد. راننده سرش را از پنجره بیرون داد. ـ نمیشه حاجی... مواد غذاییه. ـ میگم خاموشش کن آقا. نیم ساعت که بیشتر نیست. تریلی با بار تیرآهن خودش را عقب عقب در صف کناری ماشینها جا داد و فیسی ترمز کرد. راننده از یک طرف و شاگردش از طرف دیگر پایین پریدند. ـ همهاش ماست و پنیر و شیر و خوراکیه. اگه خراب شد، جواب صاحباش رو میدی؟
سایر کتاب های همین ناشر
پارک وحشت هنوز هم پایگاه مجموعه ترس و لرز است،اما دیگر«تفریح_گاه»قهرمانهایش نیست.در شرایط جدید و با وجود جاناتان چیلر،ظاهرا«ترس_گاه»(برایش)اسم نامناسب تری است! ری گوردن خیلی دوست دارد برادر کوچکترش برندون را بترساند.کار سختی هم نیست،چون این پسر از همه چیز هم می ترسد،از صداهای بلند،از قطار وحشت و به خصوص از یک آدمک چوبی به نام اسلپی،که ری از مغازه جاناتان چیلر خریده. پدر و مادر ری فقط به این شرط به او اجازه دادند شب سال نو میهمانی بگیرد که دیگر سر به سر برادرش نگذارد.اما اتفاقات عجیب و بی رحمانه ای برای برندون می افتد که ظاهرا اسلپی در آنها دست دارد.یعنی ممکن است آن کلمه هایی که ری با صدای بلند خوانده،آدمک را زنده کرده باشد؟
بازی، سرگرمی با برچسب (ماشین های سواری)
ماشینهای سواری از مجموعه بازی، سرگرمی با برچسب برای کودکان گروه سنی الف و ب منتشر شده است. کتاب ماشینهای سواری بیش از ۸۰ تکه برچسب از تصاویر مختلف ماشینهای سواری دارد.
کودک در ماه های آغازین زندگی،احتیاج به مراقبت های ویژه ای داردکه والدین کم تجربه باید درباره آن اطلاعات کافی داشته باشند.انجام این مراقبت ها باعث میشود که کودکی سالم و باهوش داشته باشید. مجموعه رشد کودک،اطلاعات مفیدی درباره کودکتان به شما میدهد تا به کمک آن لحظات ارزشمندی در کنار فرزندانتان داشته باشید. کودک از تولد تا شش ماهگی گام به گام در کنار فرزند خود شش ماه اول زندگی او را کشف کنید. با توصیه های عملی،بازی ها و فعالیت های مناسب،مهارت های زیستن را در کودک تقویت کنید. لذت یادگیری از طریق بازی را با کودک تجربه کنید. همراه با رشد توانایی و اعتماد به نفس در کودک،رابطه ای محکم و لذت بخش را با او بنا کنید.
این کفشدوزک روی یک برگ نشسته است؟ کفشدوزک ها رنگ های مختلفی دارند:پرتقالی،قرمز یا زرد
مجموعه ترس وارز واقعا پشت خواننده را می لرزاند..در هریک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پای آنها،ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. تامی در راهروها و کلاس های پیچ در پیچ مدرسه جدیدش گم میوشد.او صدای بچه هایی را می شنود که فریاد میزنند و کمک میخواهند صداهایی از پشت دیوارهای کلاس می آید
با داستان های مجموعه «ترس و لرز»واقعا مو به تن آدم سیخ میشود.دختر و پسرهای معمولی،ولی شجاع و کنجکاو تجربه های بسیار ترسناکی میکنند... دنی و استفانی میخواهند سر از خانه ترسناک بالای تپه در بیاورند و راز روح بی سر را کشف کنند.اما روح بی سر بسیار پیچیده عمل میکند
فيلو به مامان گربه ها نزديك شد و گفت:
آهاي مامان گربه، چرا همه تو را دوست دارند؟
مامان گربه گفت: «ميو ميو! بچه گربه ها من را دوست دارند چون به آنها غذا مي دهم و از آنها مراقبت مي كنم!»
فيلو به گربه گفت: «اما من از هيچ كس مراقبت نمي كنم.»
سوف، دست فيلو را كشيد و گفت: «تو هميشه از من مراقبت نمي كني. گاهي هم من را روي زمين مي اندازي، اما من تو را دوست دارم. اصلا بيا برويم سراغ آن خرس كوچولوي پشمالو
لوسی به قدری از هیولا قصه ساخته است و برای دوستان و خانواده اش تعریف کرده که دیگر حوصله همه آنها را سر برده است اما یک روز لوسی یک هیولای واقعی و زنده را میبیند:آقای کتابدار! حیف که لوسی با داستان هایش همه چیز را خراب کرده و دیگر کسی حرف های او را باور نمیکند،اما هیولا او را می شناسد.
کتاب آشپزی با گل - شیرینی ها
با داستان های مجموعه«ترس و لرز»واقعا مو به تن آدم سیخ میشود.دختر و پسرهای معمولی،ولی شجاع و کنجکاو با داستان تجربه های بسیار ترسناکی را از سر میگذرانند... این طور به نظر میرسد که ناپدید شدن اسرار آمیز دوست جیسون به آینه قدیمی اتاقش ربط داشته باشد.برای یافتن او دست به کار میشود.کاری بسیار خطرناک.
مجموعه ترس وارز واقعا پشت خواننده را می لرزاند..در هریک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پای آنها،ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. گیب در تونل های زیر زمینی و پیچ در پیچ یکی از اهرام مصر،سرگرم کشف و جستجوست.اما او تنها نیست؛غیر از خودش،کسی...یا چیزی در آن هرم است.
خیابان جیغ دچار دردسر تازه ای شده... خواهرزاده ی ایفا اورول،پوپی،با یک بچه ی عوضی جابه جا شده است و از آن بدتر،پوپی واقعی به اسارت ملکه کریمسون خبیث در آمده.لوک،رسوس و کلئو برای نجات پوپی،راهی سرزمین پری ها میشوند.ولی این سرزمین پر از شگفتی های عجیب و وحشتناک است.پیشنهادی به رسوس میشود که او نمیتواند آن را نشنیده بگیرد. این طوری ماجرا،پیچیده و پیچیده تر میشود.
مجموعه ترس و لرز تازگی ها پایگاهی برای خودش انتخاب کرده که تفریحگاه قهرمان های داستان هایش باشد:«پارک وحشت»یا ترسناک ترین پارک تفریحی دنیا!اما حیف که... ابی و پیتر به منزل عمو جاناتان در یک دهکده قدیمی و مرموز رفته اند.عمویشان اطلاعات زیادی در مورد مصر دارد.حتی اتاق نشیمن هم شباهت زیادی به مقبره های باستانی مصر دارد.آیا رازهای مخفی دیگری هم در این خانه هست؟ کمی بعد،ابی و پیتر درگیر معمای ترسناکی خواهند شد.اسلپی و چند شخصست شرور دیگر در پارک وحشت دیده شده اند.شاید هیولایی به نام بایرو ن بتواند به بچه ها کمک کند.البته اگر بتواند او را پیدا کنند.
مجموعه ترس وارز واقعا پشت خواننده را می لرزاند..در هریک از داستان های این مجموعه با چند دختر و پسر کنجکاو و شجاع آشنا میشوید و پا به پای آنها،ماجراهای ترسناکی را پشت سر میگذارید. مزرعه پدربزرگ و مادربزرگ جودی هیجان انگیز ترین جای دنیاست،با این حال جودی خیلی دوست دارد تابستان ها را آنجا بگذراند؛آخر،قصه های ترسناک پدربزرگ و پنکیک های شکلاتی مادربزرگ بی نظیر است. اما امسال تابستان،مزرعه واقعا عوض شده است.محصول ذرت کم شده،مادربزرگ و پدربزرگ خسته و بی حوصله اند.مترسک قبلی رفته و دوازده مترسک با صورت های زشت و شرور،جایش را گرفته اند.یک شب،جودی صحنه عجیبی میبیند،مترسک ها میجنبند و روی پایه هایشان پیچ و تاب میخورند. مترسک ها زنده میشوند
پارک وحشت هنوز هم پایگاه مجموعه ترس و لرز است.اما دیگر «تفریح گاه»قهرمان هایش نیست.در شرایط جدید و با وجود جاناتان چیلر،ظاهرا «ترس گاه»(برایش)اسم مناسب تری است! مگ و برادرش تازه از پارک وحشت برگشتند و بی صبرانه منتظرند که هالووین را جشن بگیرند.اما این مال وقتی است که هنوز سر و کله آن کوجود فضایی با لباس نوزاد پیدا نشده و زندگی شان را نابود نکرده است.ظاهرا هیچ راهی برای خلاص شدن از دست این موجود نیست. می دانید در ترسناک ترین روز سال،در پارک وحشت چه اتفاقی می افتد؟مگ قرار است بفهمد؛چون روز هالووین،دوباره به شکل مرموزی به پارک وحشت احضار شده. یعنی مگ میتواند از خظر حقه ها و خیانت ها جان در ببرد؟
مجموعه ترس و لرز تازگی ها پایگاهی برای خودش انتخاب کرده که تفریحگاه قهرمان های داستان هایش باشد:«پارک وحشت»یا ترسناک ترین پارک تفریحی دنیا!اما حیف که... برای ورزشکاری مثل مت دانیل،صبحانه مهم ترین وعده غذای روزانه است.خطرناک ترین آن ها هم هست.چون یک نفر خیال دارد شوخی بی رحمانه ای با او بکند.دستور تهیه این صبحانه خیلی ساده است:کافی است کمی خون هیولا اضافه کنید. انگار دردسر های مت به اندازه کافی بزرگ نبود که در پارک وحشت هم به جای تفریح،دردسرهای بزرگ ترین نصیبش شد.فکر میکنید مت چه مدت در این پارک دوام بیاورد؟اگر رفقایش به ناپدید شدن ادامه بدهند.زیاد طول نمیکشد! به پارک وحشت وارد شوید...