با مطالعه اين كتاب، علاوه بر اطلاعات مربوط به باروري و عوامل مؤثر در تعيين جنسيت، با شيوهاي طبيعي براي انتخاب جنس كودك آشنا ميشويد. زبان ساده نويسنده و شرح تجربه داوطلباني كه شيوه او را بهكار بستهاند كتاب را خواندنيتر كرده است.
پرونده های محرمانه 4 (مرد زمستان هسته ای)
یک کارشناس علوم هسته ای در جریان یک همایش علمی ناپدید میشود.آیا فرضیه های این دانشمند نامدار روس در مورد عواقب جنگ هسته ای به قدری تکان دهنده بوده که به دست سازمان ام.آی.6 یا حتی سیا سر به نیست شده؟وقتی یوری ولیخوف،افسرکا.گ.ب،تحقیقات در مورد این پرونده را آغاز میکند،در میابد که دولتها در هنگام بحران،تا چه حد بی رحم میشوند.
سایر کتاب های همین ناشر
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
با صدای پر طنین ناقوسهای شهر، مردم خوب پاریس از خواب بیدار شدند. در ششم ژانویه سال 1482،عید تجلی مسیح و جشن دیوانگان با هم مصادف شده بود: آتشبازی، درختکاری واجرای نمایش مراسمهایی بودند که در این روز برگزار میشد. آن روز صبح در هیچ خانه و مغازهای باز نبود. دستهدسته جمعیت به سمت مکانهای آتشبازی و اجرای نمایش میرفتند. به ندرت دیده میشد کسی به مراسم درختکاری برود.
هیچ چیزی در مورد دهانه ی غار نمی دانست؛ جز اینکه راهی است که می توان از آن به جایی دیگر رفت. او هیچ مکان دیگری را نمی شناخت. بنابراین دهانه ی غار برای او دیوار بود؛ دیوار روشنایی. در حالی که خورشید در بیرون غار می تابید، این دیوار برای او خورشید دنیایش بود. آن دیوار روشنایی او را به طرف خودش می کشید؛ مثل شمعی که شب پره ای را مجذوب خود می کند. او مثل همیشه سعی می کرد به آن دست یابد. حیات به سرعت در درونش پر و بال می گرفت و او را به طرف آن دیوار روشنایی می کشید. حس کنجکاوی اش به او می گفت آن دیوار روشنایی راهی برای بیرون رفتن از غار است؛ راهی که مقدر شده بود توله گرگ خاکستری در ان قدم بگذارد. اما خودش از این امر آگاه نبود. او حتی نمی دانست دنیایی بیرون از غار هم وجود دارد.
اين كتاب، برگزيدهاي است از قصههاي ازوپ. ويژگيهاي قصههاي ازوپ اين است كه ساده است و كوتاه. اما نكتهي آموزندهاي در هز قصه وجود دارد. نكتهاي كه در بسياري از مراحل زندگي به كمك ما ميآيد و حل مشكلات ما را آسان ميسازد.
زندگی امام های ما شیعیان پر از حادثه های پندآموز است. این حادثه ها، ما را با زندگی آن بزرگواران آشنا می کند. کتاب فوق همراه با تصویرهای زیبا، شما را با گوشه ای از زندگی امام رضا (ع) آشنا می سازد
این مجموعه کتابها
بازی و آموزش را با هم می آمیزد تا به کودکان آگاهی دهد،آنها را از نظر به کارگیری لغات توانمند سازد،و حس مشاهده و کنجکاوی آنها را بهبود ببخشد.
تنتن خبرنگار و ماجراجوی جوانی است كه به همراه سگ خود میلو، درگیر داستانهای هیجانانگیز، خطرناك و رازآلودی میشود و همیشه پرده از اسرار نهفته این داستانها برمیدارد. كاپیتان هادوك، دوقلوها، پروفسور تورنسل و... از دوستان همیشگی تنتن در این داستانها هستند.
سرانجام زمان آن فرا رسیده است كه دارن با دشمن بزرگ خود، استیو لئوپارد، رو در رو شود. یكی از آنها خواهد مرد. دیگری ارباب سایهها میشود و جهان را به نابودی میكشد. آیا سرنوشت جهان تغییر ناپذیر است؟ آیا دارن میتواند آیندهای دیگر بسازد؟
حسنی به زحمت چشم هایش را باز کرد. خمیازه ای کشید و گفت: «سلام!» باباجان گفت: «سلام به روی ماهت! حسنی جان... زود برو از سر کوچه یک کیلو پیاز بخر و زود برگرد. خانم جان می خواهد برای ظهر کوفته قلقلی درست کند.» حسنی غرغری کرد و از جا بلند شد و گفت: «اوه... حالا کو تا ظهر!» باباجان به او چشم غره رفت. حسنی هم دیگر حرفی نزد. شال و کلاه کرد و از خانه بیرون دوید. هوا خیلی خوب بود و حسنی فکر کرد که تا ظهر زمان زیادی است. به سرش زد که راه را دور بزند و از کوچه باغی برود.
انتشارات قدیانی منتشر کرد: دخترهای کوچک، در بازی های کودکانه خود به تجربه کردن می پردازند و این تجربه ها می تواند ابتدایی ترین اتفاق در تصمیم گیری برای شغل، مسیر و هدف آینده آنها باشد. نویسنده در این مجموعه توانسته در سه بخش جدا از هم با تصاویری به صورت عکس، برگرفته از دست ساخته های خمیریِ کریستل مک دیان، ارتباط بسیار خوبی با مخاطب برقرار کند. این مجموعه به تأیید وزارت آموزش و پرورش کشور رسیده و در کتابنامه رشد شماره ی 2 نیز معرفی شده است.
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
توجه به رفتارها، احساسات و خواسته های کودکان دو ساله، برای درک بهتر آنان و پیشگیری از وقوع کشمکش های ...
کتاب حاضر داستان زندگی حضرت یوسف در قالب رمان برای نوجوانان می باشد.
در مجموعه چهار جلدی((ماجراهای آقاموشه)) که اینک در یک مجلد به چاپ رسیده، ماجراهای موش کوچکی برای کودکان گروه سنی((الف)) و ((ب)) نقل شده است .در نخستین داستان که((لکههای سرخ و عجیب)) نام دارد، آقاموشه به همراه ببری گربه اسباب بازیاش یک نقاشی میکشند و برای کشیدن تصویر خورشید، از رنگ قرمز استفاده میکنند .اما در حین نقاشی چند قطره رنگ روی پوستشان میریزد، آنها تصور میکنند بیماری سرخک گرفتهاند ;از همین رو، مشغول استراحت و مداوا میشوند .ولی رنگ قرمز پاک نمیشود .آنها تصمیم میگیرند به دکتر بروند اما در بین راه باران میآید و لکهها را از بین میبرد .بنابراین آقاموشه در حاشیه کتاب راهنمای پزشکیاش مینویسد :((هر وقت سرخک گرفتید، اول لکهها را با آب باران بشویید .اگر لکهها نرفت فوری به دکتر بروید)) .
روزی، روزگاری، شهری بود به نام مکه. در این شهر، مردی زندگی میکرد که نامش محمد بود. او پیامبر خدا بود. خداوند، محمد را انتخاب کرده بود تا مردم را راهنمایی کند. او آمده بود که راه درست زندگی کردن را به همه یاد بدهد...
در هریک از داستان های ساده و مصور این مجموعه، شخصیت هایی مانند شیر، پنگوئن، زرافه و کوالا با مشکلات گوناگونی مواجه میشوند. اما آنها به کمک یکدیگر و با شیوه هایی ساده وموثر مشکل خود را حل میکنند. نقاشی های شاد و رنگارنگ، این کتاب را جذاب تر کرده.
کتاب حاضر یکی دیگر از ماجراهای "تن تن "خبرنگار ماجراجو است که برای کودکان و نوجوانان مترجمه شده و در صفحات مصور و رنگی به طبع رسیده است . در این داستان، تن تن
منتظر رسیدن دوستش "چانگ "است .اما در این هنگام از سقوط یک هواپیما در محلی به نام "کاتماندو "در کشور نپال باخبر میشود . تن تن که در هنگ کنک به سر میبرد، با
شنیدن این خبر تصمیم میگیرد دوستش "چانگ "را نجات دهد .از همین رو، به همراه دوستش کاپیتان هادوک و سگ وفادارش با هواپیما به دهلی نو و سپس به کاتماندو میرود
و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهای هیجانانگیز، سرانجام "چانگ "را در غاری معروف به "غار هیولا "باز مییابد .
لیف، باردا و جاسمین با كمك جادوی اسرارآمیز آخرین اژدهایان دلتورا دو خواهر از چهار خواهر- موجوداتی تحت فرمان ارباب سایههای اهریمنی- را كه دلتورا را مسموم كردهاند. پیدا میكنند. اكنون، ماجراجویان با آگاهی از اینكه زمان مردم قحطی زده دلتورا رو به پایان است، با شتاب به سوی هدف بعدیشان، به سواحل هولناك غرب میروند. ارباب سایهها از جستجوی آنها با خبر شده است و به نحوی از حركت آنها اطلاع دارد. خطرهای وحشتناكی از حال و گذشته در كمینشان است. و هولناكترین خطر در مخفیگاه موجودی مخوف، در جزیره مردگان متروك در انتظارشان است.