یک کتاب شعر همراه با رنگ آمیزی برای کودکان
12 لالایی زمستانه
لالا لالا لالا کی شد؟ زمستون اومد و دی شد چه روزا و چه شبهایی به سرعت اومد و طی شد... گل نرگس لالا لالا زمستون اومده حالا صدای پای برف اومد صدای صحبت سرما.
لالا لالا لالا کی شد؟ زمستون اومد و دی شد چه روزا و چه شبهایی به سرعت اومد و طی شد... گل نرگس لالا لالا زمستون اومده حالا صدای پای برف اومد صدای صحبت سرما.
از همین نویسنده
سایر کتاب های همین ناشر
کتاب زیبا بنویسیم از سری کتاب های انتشارات قدیانی است که برای خوشنویسی و زیبا تر نوشتن مناسب است .
تنتن خبرنگار و ماجراجوی جوانی است كه به همراه سگ خود میلو، درگیر داستانهای هیجانانگیز، خطرناك و رازآلودی میشود و همیشه پرده از اسرار نهفته این داستانها برمیدارد. كاپیتان هادوك، دوقلوها، پروفسور تورنسل و... از دوستان همیشگی تنتن در این داستانها هستند.
اگر داستان هایی با شخصیت اسب دوست دارید حتما این کتاب را بخوانید در این کتاب اسب های جورواجور حضور دارند.اسب هایی در حال تختن و شیهه کشیدن.اسب های وحشی اسب های خیالی و کره اسب هایی که نیاز به کمک دارند .کتاب را بخوان و در هر صفحه اش با اسبی متفاوت رو به رو شو
مجموعه کتاب های تاتی کوچولوها در 10 جلد با سروده ناصر کشاورز و شکوه قاسم نیا به منظور آشنایی با حالت های بچه و نیز شناخت اعضای بدن و ... است که در کنار هر عکس کودک چند بیت شعر آورده شده است.
سادگی و ضرب اهنگ شعر گونه این متن ها توجه هر کودکی را به خود جلب می کند و شامل اشعاری زیبا و دلنشین است که با زبانی ساده به معرفی حالت های کودکان و عکس العمل هایشان می پردازد.
اشعار این مجموعه توسط "ناصر کشاورز" و برای کودکان 1 تا 3 سال سروده شده است.
کتاب حاضر، داستان خانواده ای سفید پوست است که به غرب کوچ می کنند، با زندگی و آداب سرخ پوست ها آشنا می شوند، سختی های طبیعت بکر را پشت سر می گذارند و در نهایت، هجوم سفیدها به این سرزمین و راندگی ساکنان اصلی آنجا از موطن اجدادیشان را به چشم می بینند.
کتاب حاضر یکی دیگر از ماجراهای "تن تن "خبرنگار ماجراجو است که برای کودکان و نوجوانان مترجمه شده و در صفحات مصور و رنگی به طبع رسیده است . در این داستان، تن تن
منتظر رسیدن دوستش "چانگ "است .اما در این هنگام از سقوط یک هواپیما در محلی به نام "کاتماندو "در کشور نپال باخبر میشود . تن تن که در هنگ کنک به سر میبرد، با
شنیدن این خبر تصمیم میگیرد دوستش "چانگ "را نجات دهد .از همین رو، به همراه دوستش کاپیتان هادوک و سگ وفادارش با هواپیما به دهلی نو و سپس به کاتماندو میرود
و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهای هیجانانگیز، سرانجام "چانگ "را در غاری معروف به "غار هیولا "باز مییابد .
کتاب حاضر، دربردارنده سه کتاب آزمون های مرگ، کوهستان شبح و شاهزاده اشباح جلدهای4، 5 و 6 از مجموعه «قصه های سرزمین اشباح» می باشد.
این داستان دربارة زندگی سگی خانگی به نام باک است که ناگهان از سرزمینهای یخزدة شمال کانادا سر در میآورد. باک با زندگی وحشی و خشن جدیدش سازگار میشود؛ در کنار انسانها خشونت و بیرحمیهای بسیاری میبیند و انتقام تنها انسانی را که از او محبت دیده است میگیرد. ولی در پایان به سوی دنیایی میرود که واقعاً به آن تعلق دارد.
این کتاب شامل حکایت های متنوع و پندآموزی است که از زبان حیوانات گفته شده است. حکایت ها ساده و پر معنی است و هر کدام نکته های ظریف و مهمی را بیان می کند. نام کتاب از دو شغال به نام های ( کلیله و دمنه ) گرفته شده است. بخش بزرگی از کتاب به داستان این دو شغال اختصاص دارد.
در قرن ششم هجری قمری یکی از دبیرهای دربار غزنوی، ( نصرالله منشی ) آن را از زبان عربی به فارسی برگرداند. او در فارسی و عربی استاد بود و با مهارت های زیادی این کار را انجام داد. کتاب را گسترش داد و با نثر بسیار زیبایی آن را نوشت.
این کتاب شامل پانزده باب است. کلیله و دمنه در طول سال ها به زبان های مختلفی ترجمه شده و همیشه مورد توجه ادیبان و سخنوران بوده است.
می گویند این کتاب مجموعه ای از دانش و حکمت است که مردمان قدیم آن را جمع آوری کردند. بعد هم آن را برای فرزندان شان به میراث گذاشتند و در طول قرن ها آن را می خواندند و گرامی می داشتند و از آن حکایت ها درس های زندگی می آموختند و...
مجموعه ای پرکشش، هیجان انگیز و خواندنی پیرامون دو پسر جوان با نام های سایمون و براد که به نوعی پسرخاله یکدیگر محسوب می شوند و در پی اتفاقی غیرقابل باور و واقعه تماس با جسمی نورانی به دوران روم باستان وارد می شوند، دنیایی موازی با بخشی از تاریخ اروپا. آن ها پس از پشت سر گذاشتن توفان هایی مهیب به سرزمین سرخ پوست ها وارد شده اند و رابطه ی خوبی با باس و کورتیوس برقرار کرده اند. بچه ها که کم کم با شرایطشان کنار آمده اند در تلاشند تا برای گذران زندگی آذوقه جمع آوری کنند…
دوستانش همیشه به او می گویند: سلام خال خالی ،نوش جان! اما خال خالی صبح ها جواب هیچ را نمی دهد. برای رفتن به جایی که قرار گذاشته،آرام و بی صدا حرکت می کند.خال خالی سگی است که نه لانه ای دارد و نه صاحبی. با این حال احساس خوشبختی می کند.
کتاب حاضر، روایت دیگری از قصه های سرزمین اشباح است که زندگی یکی از موجودات خون آشام این سرزمین را از اوایل قرن 19 میلادی تا عصر حاضر به نمایش می گذارد. در این مجموعه، لارتن کرپسلی کوچک به ناچار دنیای شب را برای زندگی برمی گزیند و با این انتخاب با توانایی ها، شگفتی ها و افراد و موجوداتی رودر رو می شود که زندگی را هر لحظه برایش هیجان انگیزتر می کنند. اما لارتن تردید ها و دل تنگی های انسانی اش را همواره با خود دارد و هر لحظه تلاش می کند طعم زندگی انسانی را با همه ی شادی ها و تلخ کامی هایش دوباره امتحان کند.
سرانجام زمان آن فرا رسیده است كه دارن با دشمن بزرگ خود، استیو لئوپارد، رو در رو شود. یكی از آنها خواهد مرد. دیگری ارباب سایهها میشود و جهان را به نابودی میكشد. آیا سرنوشت جهان تغییر ناپذیر است؟ آیا دارن میتواند آیندهای دیگر بسازد؟
در هر یک از این داستانها، کودکی که شخصیت اصلی داستان است موضوعی را برای نخستین بار تجربه میکند. شرح هر یک از این ماجراها، بچهها را با نکاتی آشنا میکند که همگی آنها را تجربه کردهاند یا به زودی تجربه میکنند.((استخر شنا)) سوار شدن به هواپیما، آرایشگاه، مهدکودک، تولد نوزاد جدید، اثاثکشی، مطب دکتر، دندانپزشکی، بیمارستان و اولین روز مدرسه ده موضوع این کتاب است .
کتاب چرا و چگونه مجموعه ی یازدهم (جلدهای 56 تا 60) نوشته ی راینر کوته و دیگران توسط انتشارات قدیانی ترجمه و منتشر شده است.
این کتاب شامل چهار داستان پیرامون شخصیت کارتونی محبوب کودکان، یعنی پو و دوستانش می باشد که تصاویر به کار گرفته شده در آن به صورت سیاه و سفید می باشند. بنابراین کودک می تواند هم زمان با مطالعه ی هر قصه، تصاویر را به دلخواه رنگ آمیزی نماید. داستان هفالامپ که یکی از قصه های آمده در آن می باشد؛ در رابطه با روزی است که پو و دوستانش با شنیدن یک صدای نعره ی بلند همگی از خواب می پرند؛ آنها به سمت خانه ی رابیت می روند تا از او بپرسند صدای وحشتناک مربوط به چه چیزی است. رابیت بعد از کمی فکر کردن و با دیدن رد پایی بزرگ، می گوید این صدا و اثر پا مربوط به یک هفالامپ می باشد که آن طرف جنگل در کنار یک دره ی بزرگ به همین نام، زندگی می کنند.
اگر بك به كسي بيش از حد نزديك شود، ناخواسته خاطرات و افكار او را جذب ميكند. او از كشف اين واقعيت به وحشت ميافتد. ولي وحشت واقعي را زماني تجربه ميكند كه به عمارت قديمي گريديها حمله ميشود. دليل حمله و هويت مهاجمان نامشخص است. در همين گير و دار، حادثه ديگري رخ ميدهد كه با هيولاها و قلمرو دموناتا ارتباطي ندارد، ولي مريدهاي كهنهكار را به ميدان ميكشاند و آنها را با حقيقتي رو در رو ميكند كه در كابوسهايشان نيز تصورش را نميكردند. حقيقتي از جنس مرگ.
با صدای پر طنین ناقوسهای شهر، مردم خوب پاریس از خواب بیدار شدند. در ششم ژانویه سال 1482،عید تجلی مسیح و جشن دیوانگان با هم مصادف شده بود: آتشبازی، درختکاری واجرای نمایش مراسمهایی بودند که در این روز برگزار میشد. آن روز صبح در هیچ خانه و مغازهای باز نبود. دستهدسته جمعیت به سمت مکانهای آتشبازی و اجرای نمایش میرفتند. به ندرت دیده میشد کسی به مراسم درختکاری برود.