گاهی این سوالات برای ما پیش می آید که درون بدن ما چه چیزهایی وجود دارد؟ آیا سلول نوعی اندام است؟ وقتی ما غذا می خوریم غذای ما کجا می رود؟ چگونه هضم می شود؟ چگونه آب می پرد گلوی ما؟ مفصل ها چگونه کار می کنند؟ و … اما باید دانست که بدن ما خیلی پیچیده است، پیچیده تر از آن چیزی که میبینیم، حس می کنیم و درباره ی آن می خوانیم. به طور کلی موجودات به دو دسته ی تک سلولی و پر سلولی تقسیم می شوند که تک سلولی ها اولین موجوداتی بودند که در زمین پیدایش یافتند. ما انسان ها پرسلولی هستیم یعنی میلیون ها سلول در بدن ما وجود دارد. سلول ها کوچک ترین واحد ساختار در بدن تمام جانداران هستند. همچنین سلول از چند بخش (هسته، سیتوپلاسم و پوسته) تشکیل شده است که در گیاهان این ساختار کمی متفاوت است. اصلی ترین بخش سلول هسته است که وظایف مهم و بزرگی را برعهده دارد.
دانشنامه کوچک من (تاریخ جهان)
دربارهی دانشنامه کوچک من (تاریخ جهان)
اهرام برای چه ساخته شدهاند؟ چی کسانی در شهر ممنوعه زندگی میکردند؟ وب جهانی چههنگام اختراع شد؟ این کتاب شگفتانگیز، به این پرسشها و صدها پرسش دیگر دربارهی تاریخ جهان پاسخ میدهد.
دربارهی دانشنامه کوچک من (تاریخ جهان)
اهرام برای چه ساخته شدهاند؟ چی کسانی در شهر ممنوعه زندگی میکردند؟ وب جهانی چههنگام اختراع شد؟ این کتاب شگفتانگیز، به این پرسشها و صدها پرسش دیگر دربارهی تاریخ جهان پاسخ میدهد.
از همین نویسنده
سایر کتاب های همین ناشر
۲۰۰۰ تست حل شده (شامل آزمونهای ورودی مدارس تیزهوشان، نمونه دولتی، المپیادها و…)
به انضمام ۵ دوره آزمون آمادگی تیزهوشان
ویژهی داوطلبان شرکت در مسابقات ریاضی و آزمونهای ورودی مدارس تیزهوشان
همراه با پاسخنامهی کلیدی (پاسخنامهی تشریحی در جلد دوم)
دربارهی راهت را پیدا کن (رزی گودنس دخترک مهندس)
رزی دوست دارد یک روز مهندس بزرگی شود. خرت و پرتهای سطل زباله حال همه را بههم میزند، اما رزی با دیدنشان کلی ایدهی جدید پیدا میکند. او شبها تنهایی توی اتاقش وسایل فوقالعادهای اختراع میکند. اما چون ازشکست خوردن خیلی می ترسد، به هیچکس نشانشان نمیدهد. تا اینکه یک روز، سروکلهی عمه خانم رزی پیدا میشود.
قصه های پدربزرگ
هیچ چیز به پای وقت گذراندن با پدربزرگ نمی رسد...
گردش در مزرعه و پارک، تعمیر اسباب بازی های کهنه، و بهتر از همه گوش کردن به قصه های پدربزرگ.
مشاهیر خندان (رازی)
من نامی ام و از کتاب بیزارم.
معلم ها توی مدرسه دائم از مشاهیر گذشته ی ایران می گفتند و دائم آن ها را توی سر ما می زدند. بالاخره کلافه شدم و آستین ها را بالا زدم و خودم رفتم سراغ این آدم های خسته کننده. چشمتان روز بد نبیند!
راهت را پیدا کن (ایگی سزار پسرک معمار)
بچهها چیزهای جورواجوری میسازند. بعضیها مجسمه و قلعهی شنی، بعضی هم ساختمانهای گنده و کاردستیهای عجیب و غریب. اما هیچکدام به گرد پای ایگی هم نمیرسند. کسی که وقتی فقط دوسالش بود، باکلی پوشک و چسب، یک برج معرکه ساخت! اما مامان و خانم گریر _ معلم کلاس دوم ایگی _ هیچ از این کارها خوششان نمیآید.
مشاهیر خندان (ابوریحان بیرونی)
من نامی ام، از کتاب بیزارم. معلم ها دائم از مشاهیر گذشته می گفتند و دائم آن ها را توی سرما می زدند. بالاخره کلافه شدم و آستین ها را بالا زدم و خودم رفتم سراغ این خسته کننده ها، چشمتان روز بدنبیند، کلی کتاب خواندم و نتیجه اش این کتاب شد. ابوریحان برادر ابوتره و ابو جعفری، فرزند آقای بیرونی بود.
در کتاب «داگلی بغلی عیدت مبارک» بالاخره شب عید میآید. داگلی میخواهد از تک تک لحظههایاش استفاده کند. او به میان برفها میدود و شوق بغل کردن دارد که سراغ درختها میرود. اما باز دلاش بغل میخواهد که دوستاناش با گلوله برفی او را یک داگلی برفی میکنند!
درباره کتاب باغبان
سعی کرده ام هیچ یک از چیزهایی که راجع به زیبایی به من یاد داده اید از قلم نیفتد.
دهه ی سی دوران رکود بزرگ اقتصادی در آمریکاست. زمانی که دخل و خرج خانواده ی لیدی گریس با هم نمی خواند و دخترک بنا بر تصمیم ،خانواده چمدانش را می بندد و با جیب ها و کیف های پر از بذر گیاه سوار قطار به شهر می رود تا با دایی جیم، نانوای اخمو زندگی کند لیدیا گریس چیز زیادی از نان پختن نمی داند اما دست های سبزش همه چیز را جبران می.کند. لیدی می خواهد کاری کند که دایی جیم لبخند بزند.
راهت را پیدا کن (ماری ادلند دخترک دانشمند)
ماری ادلند تا سه سالگی مدام از در و دیوار بالا میرود، میدود، به همهچیز نگاه میکند، به صداها گوش میدهد و خلاصه به همهجا سرک میکشد و خانه را به هم میریزد و آنقدر جنبوجوش دارد که شب دیگر از نا میرود و از پا میافتد.
تمساحی که از آب بازی خوشش نمی آمد
همه می دانند که تمساح ها عاشق آب هستند. اما خُب، شاید همیشه هم این طور نباشد. تمساح کوچولوی ما اصلاً از آب خوشش نمی آید، اما در عوض دوست دارد از درخت بالا برود!
همه داستان سیندرلا و سفید برفی و زیبای خفته را می دانند، اما شاهزاده خانم های . ناشناسی هستند که زندگیشان به همان اندازه جادویی و مرموز و افسانه ای است. 4 در این کتاب، شاهزاده خانم هایی که خیلی وقت است مخفی نگه داشته شده اند، از سایه بیرون می آیند. آن ها شاعر، شوخ طبع، نازک نارنجی، ماجراجو، غمگین، شاد، : دوستدار طبیعت، شکموو...هستند و البته همیشه اسیر.