مراقب باشید! این دفتر پر از هیولاست! الکساندر و دوستانش ریپ و نیکی،اعضای گروه ماموران فوق سری مبارزه با هیولاها هستند که باید از شهر محافظت کنند.سایه های خرابکار همه جا را گرفته اند؛تمام آینه ها،عکس های مدرسه و بدتر از همه،سایه ی ریپ را هم تسخیر کرده اند!یعنی ممکن است یکی از دوستان الکساندر تبدیل به هیولا شده باشد؟الکساندر باید جواب این سوال ها را پیدا کند
رنگ بازی (حیوانات اهلی)
در این جلد از مجموعهی رنگبازی، کودک با پررنگ کردن خطوط دور هر تصویر، دست گرفتنِ مداد را بهتر یاد میگیرد و دقتش بالا میرود. با حیوانات اهلی آشنا میشود و هرکدام از آنها را متناسب با خلاقیت خود رنگ میکند.
در این جلد از مجموعهی رنگبازی، کودک با پررنگ کردن خطوط دور هر تصویر، دست گرفتنِ مداد را بهتر یاد میگیرد و دقتش بالا میرود. با حیوانات اهلی آشنا میشود و هرکدام از آنها را متناسب با خلاقیت خود رنگ میکند.
سایر کتاب های همین ناشر
مایل می تواند به بقیه شوک الکتریکی وارد کند، تایلور ذهن افراد را میخواند و آنها را ریبوت میکند، گایلی یک آهنربای انسانی است، ابیگیل با استفاده از الکتریسیته درد را از انسان دور میکند... این شخصیتها به علاوهی چند نوجوان دیگر که هرکدام قدرت الکتریکی خاص خودشان را دارند، قهرمانهای مجموعهی «مایکل وی» هستند و باید با سازمانی که میخواهد از قدرت آنها برای اهداف شرورانه استفاده کند، مبارزه کنند. در این مسیر آنها با خطرات و اتفاقات غیرقابلپیشبینی بسیاری روبهرو میشوند و هرکدام با قدرت خاصشان موانع مختلف را از سر راه برمیدارند. «مایکل وی» مجموعهای است پر از فرازونشیب، ماجراجویی و رمزوراز برای نوجوانهایی که هیجان را دوست دارند.
اثری است به قلم ریچارد پل اوانز، ترجمه فرانک معنوی امین و چاپ انتشارات پرتقال. این کتاب روایت کننده ی ماجرایی هیجان انگیز، پر پیچ و خم و فانتزی از پسری به نام مایکل وی و گروهی به نام الکتروکلن است که همگی آن ها به جرم اقدامات تروریستی دستگیر شده اند، به غیر از مایکل. هتچ موجودی پلید و خودکامه است که برای دستیابی به سلطه جهانی تلاش می کند و توقف او تنها با فعالیت اعضای گروه الکتروکلن امکان پذیر است. مایکل باید دوستانش را نجات دهد و به نبرد با آمپر برخیزد اما این تمام ماجرا نیست، زیرا هتچ با نیرویی گسترده آماده مقابله با آن هاست.
«افسانهها یخ میزنند... بااینکه من و برادرم تصمیم گرفته بودیم بیخیال آینهی جادویی بشویم، گربهی کوچکمان نقشهی دیگری داشت. او پرید توی آینه و ما چارهای نداشتیم جز اینکه دنبالش برویم. وقتی به جمهوری کولاک رسیدیم، فهمیدیم که احتمالاً به قصهی ملکهی برفی آمدهایم. جالب اینجاست که این قصه اصلاً شبیه فیلمش نیست. ملکهی برفی واقعاً بدجنس است و گربهی ما را تبدیل به یک مجسمهی یخی میکند. برای همین ما باید: يخ دوست پشمالویمان را آب کنیم. . سوار یک گوزن پرحرف بشویم. اسکی روی یخ یاد بگیریم. از دست دارو دستهی دزدها فرار کنیم. تازه اگر مراقب نباشیم... ممکن است یخ بزنیم!»
سارا ملانسکی، لورن میریکال و اِمیلی جنکینز سه نویسندهی پرفروش نیویورکتایمز باهمدیگر یک مجموعهی عجیبوغریب اما بامزه برای بچهها نوشتهاند که دربارهی لذتهای زندگی است، حتی اگر هیچچیز زندگی عادی نباشد!
نری، الیوت، آندرس و بکس فقط چهارتا از دانشآموزهای کلاس جادوی وارونه هستند. کلاس جادوی وارونه، درسهایش غیرمعمولی و دانش آموزانش غیرقابل پیشبینیاند. جادویشان هم دوست دارد توی بدترین زمان ممکن، چپکی از آب دربیاید!
درباره کتاب مدرسه جاسوسی 8 (غافل گیری بزرگ):
حالا که اسپایدر شکست خورده، بن ریپلی مشتاق است زندگی عادیاش را از سر بگیرد، اما یک نفر اتاق کنفرانس بغلی را منفجر میکند. در کمال تعجب بن، مهاجم کسی نیست جز اریکا هِیل، کارآموزی که بن بیش از هرکس دیگری برایش احترام قائل است. مأموریت جدید بن اثبات این مسئله است که اریکا جاسوس دوجانبهای نیست که علیه آمریکا فعالیت میکند.
ولی او این بار با دشمنانی روبهروست که قبلاً هرگز با آنها برخورد نداشته است: دوستانش. چطور میتواند موفق شود وقتی حتی نمیداند به چه کسانی میتواند اعتماد کند؟
«شاهدخت سیلی»، «لایلا» و «رالف»، از تکههای قصر، یک کشتی عظیم ساختهاند و آمادهاند تا سفر شگفتانگیزشان را آغاز کنند. اما کشتی خودبهخود به سمت آبهایی میرود که کشفنشدهاند. سیلی و خواهرش، امیدوارند که کشتی به سرزمینهایی روانه شود که روزگاری اسبهای تکشاخ در آن زندگی میکردند. اما سفر طولانیتر میشود و کشتی به مقصدی نمیرسد. آذوقهشان رو به اتمام است و کمکم نگران میشوند. آیا میتوانند همانگونه که به قصر اعتماد داشتند به این کشتی نیز اعتماد کنند؟
بریستال اورگرین، دختر قاضی سختگیر و قانونمدار شهر، عاشق کتاب خواندن است اما در سرزمین او کتاب خواندن برای زنان ممنوع است. روزی با دیدن آگهی استخدام خدمتکار در سردر کتابخانهی شهر با نام مستعار و دور از چشم خانوادهاش در آنجا مشغول کار میشود تا بتواند مخفیانه کتاب بخواند. کنجکاویاش او را به اتاقی مخفی میرساند که کتابهایی با برچسب ممنوعه در آن نگهداری میشوند. با خواندن یکی از این کتابها که در مورد سحر و جادو است پی میبرد که خودش هم پری است آن هم در زمانهای که جادو جرم بزرگی است وقاضیهای شهر برای جادوگران حکمهای سنگین میبُرند. و این تازه آغاز ماجراست! سرنوشت اتفاقات کوچک و بزرگ بسیاری برای بریستال نوشته و دنیای جادو قرار است با پری جدیدش دنیای ما را زیرورو کند...
در اين داستان ايبي و برادرش جونا از طريق آينه جادويي زيرزمين خانه شان وارد قصه ي علاء الدين مي شوند. آن ها به گفته ي جادوگر شرور براي پيدا كردن چراغ جادو، شكستن طلسم ماري رز، برآورده كردن آرزوي علاءالدين و بازگشت به خانه وارد غار مي شوند، اما ايبي با آزاد كردن اشتباهي غول تمام نقشه هايشان را به هم مي ريزد. اكنون بچه ها بايد براي رسيدن به خواسته هايشان ماجراهاي مهيج و شگفت آوري را پشت سر بگذارند.
بریستال اورگرین، پری مهربان، حالا بین مردم بسیار محبوب است. همهجا حرف اوست. برای دیدنش صف میکشند و او مشکلات سرزمینها را، هرچه که باشد، حل میکند… اما در همیشه روی یک پاشنه نخواهد چرخید. رازها برملا میشوند. آنان که قرنها در خفا بودند، باز میگردند.
ایبی و جونا خواهر و برادری هستند که به کمک یک آینه جادویی به دل داستان های گوناگون می روند و هر بار ماجرایی جدید را تجربه می کنند. در این جلد بچه ها به ماجرای هانسل و گرتل وارد می شوند و گرفتار جادوگر بدجنس می شوند، همان جادوگری که قرار بود هانسل و گرتل را بخورد اما آن ها از دستش فرار کردند. اگر ایبی و جونا نتوانند خودشان را نجات دهند دیگر هیچ وقت به خانه برنخواهند گشت.
هری پاتر و جام آتش:تعطیلات تابستان است و هری پاتر بهزودی چهارمین سال تحصیلش در مدرسهی جادوآموزی و افسونگری هاگوارتز را آغاز خواهد کرد. هری روزها را به این امید میشمارد: میخواهد طلسمهای جدید یاد بگیرد، کوییدیچ بازی کند و به قسمتهای کشفنشدهی قلعهی هاگوارتز سرک بکشد.
انتشارات پرتقال منتشر کرد:
خورشيد وسط آسمان است و داغ داغ. فكر كنم اين يعني الان وسط روز هستيم. احتمالا ساعت دوازده يا يك ظهر. به ساعتم نگاه مي كنم؛ توي خانه ساعت 12:20 شب است. ما سر ساعت 12 از خانه بيرون زديم و اين يعني فقط 20 دقيقه از آن موقع گذشته است. من حدود يك ساعت توي چاه بودم. پس يعني زمان اينجا از توي اسميت ويل سريع تر مي گذرد؛ شايد سه برابر سريع تر. مامان و بابا ساعت هفت صبح از خواب بيدار مي شوند. پس يعني ما شش ساعت و چهل دقيقه زمان اسميت ويلي فرصت داريم تا به خانه برويم. اگر اين زمان را ضرب در سه كنيم… مي شود بيست ساعت. ما بيست ساعت وقت داريم تا توي اين داستان بمانيم. كافي است، نه؟
هیچ جا خونه خود آدم نمی شه!، این چیزی است که سیلی بعد از مدت ها دوری از قصر شگفت انگیز و جادویی اش و تجربه گرسنگی و کشمکش های گوناگون کاملا حس می کند، اما مدت زیادی از اقامتش در خانه ی جادویی نگذشته که خبر گم شدن و فرار جادوگر از سیاه چاله آرامش قصر را به هم می زند و خانواده شاهزاده سیلی را تهدید می کند. تنها در یک صورت آرامش دوباره به قلعه باز می گردد و آن هم بازگرداندن جادوگر به سیاه چاله است.
یچچیز نمیتواند «پیتر» و «پکس» را از هم جدا کند. هیچچیز. حتی جنگ!
دروغ های بزرگ خطرناک اند. و اگر قرار باشد به ازای هر دروغ بزرگ، با یک حقیقت بزرگ مواجه شویم می توانند خطرناک تر هم بشوند!
«الکس» و «کانر» باید جلوی مرد نقابدار را که در سرزمین قصهها آزادانه میگردد، بگیرند. دوقلوهای بِیلی راز او را کشف کردهاند: او با اکسیر قدرتمند جادوییاش میتواند هر کتابی را به درگاه تبدیل کند، یک ارتش بزرگ از شرورترین شخصیتهای منفی قصهها تشکیل دهد و آنها را به دل کتاب بفرستد! به این ترتیب، تعقیب و گریز آغاز میشود: از سرزمین جادویی اُز تا سرزمین دیوانهکنندهی عجایب. آیا الکس و کانر میتوانند به مرد نقابدار برسند، یا همیشه یک قدم از او عقب میمانند؟
درباره کتاب ستاره های علم (داستان 30 زن دانشمند):
حضور زنان دانشمند و شایسته در دنیای علم موضوع تازهای نیست اما متأسفانه آنها آنطور که باید، دیده و شناخته نشدهاند. در این کتاب میبینید که داروهای حیاتی، فناوریهای بسیار مهم و اختراعات بزرگی که حاصل دسترنج آن زنها بوده و جهان را تغییر داده است. اگر از جیپیاس یا اینترنت وایفای استفاده میکنید، اگر عاشق سفر به فضا یا شیفتهی کشفیات پزشکی هستید باید بدانید بدون دستاوردهای هیدی لامار، کاترین جانسون، الیزابت بلکول و زنان دیگر جهان امروز ما به این شکل نبود.
نبرد سهمگین هادس سرانجام با فداکاری مایکل به پایان رسیده است. الکتروکلن که در نبود مایکل و با از دست دادن تانر و جرواسو و پشت سر گذاشتن جنگ، بسیار خسته و درهمشکسته است، قصد دارد سوار بر ژول بهسرعت از جزیره و از دسترس هتچ دور شود.
هتچ که تعداد کثیری از نیروهایش را در جنگ از دست داده، با استفاده از محفظهی نجات، خودش را به جزیره نایک رسانده است تا فعالیتهای شرکت الجن را از سر بگیرد و دوباره نیروهایش را گرد هم بیاورد.
دخترکها، پسرها، خوانندگانی با هر سن و سال به اولین المپیک کتابخانهای خوش آمدید! کایل و هم تیمیهایش بازگشتهاند و بازی ساز معروف دنیا، لویجی لمنچلو دوباره دست به کار شده است. این بار لویجی لمنچلو تیمهایی را از سرتاسر آمریکا دعوت کرده است تا در اولین المپیک کتابخانهای شرکت کنند. سرگرم کننده است؟ مثل آگهیهای تبلیغاتی که میگفتند ...سلام! دوباره لمونچلو اینجاست
قرار است شاهزاده ماگنولیا با شاهزاده گل عطسه صبحانه بخورد که... دیلینگ دیلینگ! زنگ خطر هیولاها! ولی چراگاه بزها پر از خرگوشهای کوچولوی دوست داشتنی است، نه هیولا، یعنی این خرگوشها میتوانند خطری برای بزها باشند و تبدیل به سرسختترین دشمن شاهزاده سیاهپوش شوند؟
روزی از روزها یک بچه خرس توی جنگل چیزی پیدا کرد که پیش از آن هیچوقت شبیهش را ندیده بود!