فرانکلین روز خوبی را نگذرانده بود و احساس میکرد دیگر کسی دوستش ندارد و کسی به او اهمیت نمیدهد. او تصمیم گرفت از خانه فرار کند و دوستان و مدرسه و خانهی جدیدی برای خودش پیدا کند. اما کمی از خانه دور نشده بود که …
فرانکلین و قهرمان واقعی
فرانکلین و حلزون با یکدیگر راهی کتابخانهاند تا قهرمان موردعلاقهی کتابشان، داینارو را ببینند. اما در واقع قهرمانان واقعی فرانکلین و حلزون هستند که به همسایهشان خانم موش آبی که کلیدش را در برف گم کرده، کمک میکنند.
مجموعه کتابهای فرانکلین دربارهی یک لاکپشت به نام فرانکلین است که در هر جلد برای او اتفاقهای مختلفی رخ میدهد و با موقعیتهای متنوعی روبهرو میشود. این جلد از مجموعهی فرانکلین، به نام «فرانکلین و خواهر کوچولویش» دربارهی کمک به دیگران است.
فرانکلین و حلزون با یکدیگر راهی کتابخانهاند تا قهرمان موردعلاقهی کتابشان، داینارو را ببینند. اما در واقع قهرمانان واقعی فرانکلین و حلزون هستند که به همسایهشان خانم موش آبی که کلیدش را در برف گم کرده، کمک میکنند.
از همین نویسنده
فرانکلین و دوستانش بازی فوتبال را خیلی دوست دارند ولی هیچوقت برنده نمیشوند. هرکدام ار همتیمیها مشکلی دارند: یکی دٌمش سنگین است، یکی گوشهایش بزرگ است، غاز هم یادش میرود در بازی فوتبال نباید از بالهایش استفاده کند. حتی یادشان میرود که باید باهم همکاری کنند و همه به سمت توپ حمله میکنند. بالاخره فرانکلین راهی پیدا میکند و …
فرانکلین و دوست بزرگتر
فرانکلین دوست دارد زودتر بزرگ شود و کارهایی را بکند که بچههای بزرگتر میکنند. ولی انگار کارهای بزرگترها خیلی هم ساده نیست. حالا فرانکلین می تواند مثل بزرگترها رفتار کند یا بهتر است برای بزرگ شدن عجله نکند؟
یک روز فرانکلین از پدر و مادرش اجازه میگیرد که دوستش خرس را به خانه دعوت کند تا شب را در خانهشانبخوابد. این اولین باری است که فرانکلین یکی از دوستانش را برای شب ماندن دعوت میکند. فرانکلین برای خوش گذراندن با مهمانش برنامههای زیادی دارد. آیا به فرانکلین و دوستش خوش میگذرد و میتوانند راحت بخوابند؟
دوست فرانکلین، خرس، دارد برادر میشود. او میخواهد هر چه زودتر با خواهرش بازی کند. فرانکلین نیز خیلی هیجانزده است. وقتی بالاخره خواهر خرس به دنیا میآید، آنها متوجه میشوند که شرایط به این راحتیها که تصور میکردند، نیست. اما به مرور زمان خرس و فرانکلین یاد میگیرد که برادر بزرگتر بودن واقعا چگونه است.
فرانکلین بچه لاکپشتی است که خیلی کارها بلد است؛ مثلاً میتواند در لاک تنگ و تاریکش تنهایی بخوابد، البته اگر برایش قصه شبش را گفته باشند و چراغ خوابش را هم روشن کرده باشند و یک لیوان آب هم برایش گذاشتهباشند…فرانکلین موقع خواب، پتوی بچگی اش را هم بغل میکند تا خوابش ببرد اما یک شب نمیتواند پتویش را پیدا کند. حالا باید چه کار کند؟
فرانکلین و کلاه دوچرخه سواری اش
فرانکلین با مادرش به مغازه میرود و یک کلاه ایمنی که رویش چراغ چشمکزن دارد انتخاب میکند و میخرد. روز مسابقه دوچرخهسواری فرانکلین خجالت میکشد کلاهش را سرش بگذارد چون میترسد دوستانش مسخرهاش کنند.
سایر کتاب های همین ناشر
با حل کتاب کار کومن (یادگیری ساعت ها و نیم ساعت ها 1)، کودک شما علاوه بر تقویت اعتماد به نفس، انگیزهی کامل را برای حل تمرینها پیدا میکند و قدمبهقدم با ساعت آشنا میشود. این مجموعه کتاب به کودکان کمک میکند تا علاوه بر تسلط بر مهارتهای حرکتی ظریف، با ساعت آشنا شوند.
با کارتهای این بستهی آموزشی، کودک:
- با اعداد انگلیسی آشنا میشود.
- شمارش و مفهوم عدد را میآموزد.
- نوشتن اعداد را تمرین میکند.
کتاب موشی ریاضی دان می شود نوشته ی فریبا کیهانی توسط انتشارات فنی ایران منتشر شده است.
فرانکلین و دوستانش بازی فوتبال را خیلی دوست دارند ولی هیچوقت برنده نمیشوند. هرکدام ار همتیمیها مشکلی دارند: یکی دٌمش سنگین است، یکی گوشهایش بزرگ است، غاز هم یادش میرود در بازی فوتبال نباید از بالهایش استفاده کند. حتی یادشان میرود که باید باهم همکاری کنند و همه به سمت توپ حمله میکنند. بالاخره فرانکلین راهی پیدا میکند و …
داشتن دوستان خوب، زندگی را شيرينتر میكند. اما گاهی دوستان خوب هم از يكديگر قهر ميكنند و وقتی اين اتفاق میافتد، ديگر هيچ چيز به شيرينی و زيبايی قبل نيست…
خانم سالوادور معلم جدید کلاس 204 است، کلاس 204 قوانین خاص خودش را دارد که به رژینا احساس آرامش میدهد، رژینا ترجیح میدهد بیشتر وقتش را در مدرسه بگذراند، با این حال او همیشه ساکت است. خانم سالوادور یک روز در کلاس با شاگردانش دربارهی غریبهها و لمس اجباری صحبت میکند، تمام مدت کلاس، رژینا به رازش فکر میکند؛ به رازی که حتی مادرش از آن بیخبر است. آیا خانم سالوادور، معلم دوستداشتنی کلاس 204، میتواند به رژینا کمک کند؟
رازهای جهان دایناسورها چگونه آشکار شد؟ دایناسورها از چنگالها و دمهای خود چگونه استفاده میکردند؟ کدام دایناسورها پرواز میکردند؟ چرا دایناسورها منقرض شدند؟ کدام دایناسورها از همه بزرگتر بودند؟ نخستین دایناسورها را چه کسانی کشف کردند؟ کدام دایناسور از همه باهوشتر بود؟ کدام دایناسور از همه خطرناکتر بود؟
«چه میشد اگر موی جانوران را داشتی؟!» کتابی غیرداستانی و در عین حال بینهایت جذاب دربارهی شناخت حیوانات است.
چه میشد اگر یک روز صبح که از خواب پا میشدی، موهای روی سرت موهای خودت نبودند؟ چه میشد اگر در طول شب موهای جانوری وحشی جای موهای خودت را گرفته بود؟ تا به حال به موهای خرس قطبی دقت کردهای؟ این جانور موی انبوه و چربی به ضخامت ۱۵ سانتیمتر روی پوست بدنش دارد. حالا تصور کن که روی سرت موهایی سفید به همان پرپشتی داشتی! چه اتفاقی برایت میافتاد؟
با استفاده از این جورچینها کودک با مشاغل و خدماتی که آنها به جامعه ارائه میدهند آشنا میشود. این جورچینهای دوتکه به گونهای طراحی شدهاند که تنها با پاسخ صحیح جور میشوند.
فرانکلین و دوست بزرگتر
فرانکلین دوست دارد زودتر بزرگ شود و کارهایی را بکند که بچههای بزرگتر میکنند. ولی انگار کارهای بزرگترها خیلی هم ساده نیست. حالا فرانکلین می تواند مثل بزرگترها رفتار کند یا بهتر است برای بزرگ شدن عجله نکند؟
هردفعه از استنلی میپرسیدند: جیشداری؟ میگفت: نه! دلش نمیخواست یک دقیقه هم دست از بازی بردارد، و وقتی یادش میافتاد جیش داردکه شلوارش خیس شده بود. اما با کمک مادرش، میتواند دست جیش و پیپی ناقلا را از پشت ببند و تولترو حرفهای شود.[
اگر میتوانستی مثل جانوران دم داشته باشی، دم کدام جانور را برای خودت انتخاب میکردی؟اگر دم رنگارنگ طاووس مال تو بود، توجه همه را جلب میکردی. اگر دم پهن بیدستر مال تو بود، در استخر شالاپ و شلوپ زیادی راه میانداختی. اگر دم مار زنگی مال تو بود، همه میدانستند که نباید کاری به کارت داشته باشند! در قلمرو جانوران یک عالمه دم شگفتانگیز وجود دارد، اما دنبالچهی تو هم دست کمی از آنها ندارد!
اتفاقهای جالب و هیجان انگیزی که در زندگی چارلی میافتد-یا حداقل این چیزی است که او به همهی همکلاسیهایش میگوید! بین شما کسی در مسابقهی هاتداگخوری برنده شده؟ خوب، چارلی هم شده! اما چارلی هاتداگهای بیشتری خورده! چارلی (یا همانطور که همکلاس ها صدایش میکنند، چاخان) کلی ماجراهای جالب برای تعریف کردن دارد. هیچکس نمیتواند با او رقابت کند!
تا وقتی چارلی چاخان مجبور میشود برای تکلیف مدرسه یک داستان بنویسد…
سن ماهیها را از کجا میتوان تشخیص داد؟ سگماهیها چگونه شنا میکنند؟ 400میلیون سال پیش ماهیها چه شکلی بودند؟ چرا بعضی ماهیها وارونه شنا میکنند؟ کدام ماهی نر بچه میزاید؟ چرا ماهی برای نفس کشیدن به آب نیاز دارد؟ چرا کوسهها همیشه باید شنا کنند؟
کتاب مهارت های دست ورزی 2 نوشته ی زهرا سادات یاسینی توسط انتشارات فنی ایران منتشر شده است.
چكيده: با این کارتها میتوان :
1- دامنۀ لغات کودک را با استفادۀ مکرر از آنها افزایش داد. 2- مهارتهای دستهبندی را در او تقویت کرد 4- مهارتهای ارتباطی لازم را به او آموزش داد.
شروع یک توفان، وقتی لِوای از حقیقت خوشش نیاید، کمی هم دروغ سر هم میکند. یک روز مادرش برایش توضیح میدهد که دروغ گفتن اعتماد دوستانش به او را از بین میبرد و او را غمگین میکند.
«وقتی دروغی میگویی، خورشید قلبت تاریک میشود. بعد ابر دروغ ساخته میشود و روزت را ابری و غمگین میکند. هربار که دروغ دیگری میگویی، ابر دیگری ساخته می شود، و تا به خودت بیایی میبینی که در قلبت توفان شده است.»
تقلب در مسابقهی آشپزی، نودل را حسابی به دردسر میاندازد. چیزی که در ابتدا فقط یک رقابت دوستانه برای پختن شیرینترین و لذیذترین شیرینی مدرسه است، با اول شدن نودل به کام او تلخ میشود… آن هم به خاطر تقلب! این کتاب احترام، صداقت، مدیریت زمان و مسئولیتپذیری را به کودکان میآموزد.
اگر میتوانستی دندان جلوییات را با یکی از حیوانات عوض کنی، کدام را انتخاب میکردی؟ اگر دندانهای فیل را داشتی میتوانستی زمین را بکنی و شاخههای درختان را از زمین بیرون بکشی. اگر دندانهای سگ آبی را انتخاب کنی، دندانهایت نارنجی میشود و اگر دندانهایت شبیه موش صحرایی برهنه بود، میتوانستی هرکدام را جداگانه مثل چوب غذاخوری ژاپنی تکان بدهی. دندانهای قلمرو حیوانات خیلی باحالاند؛ اما دندانهای تو هم محشرند!
بسیاری از موجودات از توتیای دریایی گرفته تا خرچنگ و جغد و هشتپا و سهره بازمصرف میکنند. توتیای دریایی برای پوشش خودش از پسماندهای اقیانوس، مثل صدفهای کهنه، استفاده میکند. خرچنگ هم با خوردن آت و آشغالهای اقیانوس ساحل را پاکسازی میکند. جغد در حفرهی کاکتوسهای غولپیکر خانه میسازد. هشتپا هم پوستهای خالی نارگیل را پیدا میکند و هنگان خطر در آن قایم میشود. موجودات دیگر چطور بازمصرف میکنند؟ با مطالعهی این کتاب علاوه بر پاسخ این سؤالات با مطالب زیادی در زمینهی بازمصرف و بازیافت آشنا میشویم.
اگر میتوانستی گوشهایی مثل گوش جانوران داشته باشی، گوشهای کدام جانور را برای خودت انتخاب میکردی؟ اگر گوشهای فیل را انتخاب کنی میتوانی صدای فیل های دیگر را از سه کیلومتری بشنوی. اگرگوشهای سنجاب سرخ اوراسیایی را داشتی،به اندازهای گرم میشدی که موقع بارش برف به کلاه نیاز نداشتی. اگر گوشهای کوآلارا داشتی، میتوانستی آنها را طبق بهترین و جدیدترین مد آرایش کنی. در قلمرو جانوران یک عالمه گوشهای شگفتانگیز یافت می شود، اما گوشهای تو هم دست کمی از آنها ندارند!
کی؟ چی؟ کجا؟ این سه کلمه جادویی که بخش بزرگی از دانش انسانها در دل آن پنهان شده. همهی آنچه را که تاکنون درباره شخصیتهای بزرگ، رویدادهای مهم و مکانهای شگفتانگیز خواندهاید را فراموش کنید… این مجموعه به شما میگوید چرا.
اگر میتوانستی دماغی مثل دماغ جانوران داشته باشی، دماغ کدام جانور را برای خودت انتخاب میکردی؟ اگر دماغ خرگوش دم کوچک را انتخاب کنی، هروقت هیجانزده شوی، دماغت شروع به جنبیدن میکند. اگر دماغ مورچهخوار بزرگ را داشتی، میتوانستی از دماغ درازت به عنوان لولهی تنفس برای شنا در زیر آب استفاده کنی! و اگر دماغ فیل را داشتی، میتوانستی بادام زمینی کوچولو را با خرطوم از روی زمین برداری. در قلمرو جانوران انواع دماغهای شگفتانگیز یافت می شود، اما دماغ تو هم دست کمی از آنها ندارد!