در جست و جوی دلتورا 7 (دره گمشدگان)
مرد در هر دست، طنابي كلفت و خاكستري رنگ داشت. طناب ها پشت سرش درون مه كشيده شده بودند، انگار به جايي وصل بودند. اما مرد هيچ توجهي به آنها نداشت. چشمان سوزانش بر ليف، باردا و جاسمين دوخته شده بود.
آنها سعي كردند خود را از اين افسون رها كنند. لب هاي نازك مرد به لبخندي بدخواهانه باز شد. با صداي خرخر مانندي گفت:
«نيرويتان را هدر ندهيد. تا وقتي من اراده نكنم، شما كاري نمي توانيد بكنيد. به موقعش مي فهميد. به دره من خوش آمديد. مدت هاي طولاني است كه افتخار ديدن بازديد كننده اي را نداشته ام و حالا از موهبت ديدار چهار نفر برخوردار شده ام
از همین نویسنده
لیف، باردا و جاسمین با كمك جادوی اسرارآمیز آخرین اژدهایان دلتورا دو خواهر از چهار خواهر- موجوداتی تحت فرمان ارباب سایههای اهریمنی- را كه دلتورا را مسموم كردهاند. پیدا میكنند. اكنون، ماجراجویان با آگاهی از اینكه زمان مردم قحطی زده دلتورا رو به پایان است، با شتاب به سوی هدف بعدیشان، به سواحل هولناك غرب میروند. ارباب سایهها از جستجوی آنها با خبر شده است و به نحوی از حركت آنها اطلاع دارد. خطرهای وحشتناكی از حال و گذشته در كمینشان است. و هولناكترین خطر در مخفیگاه موجودی مخوف، در جزیره مردگان متروك در انتظارشان است.
مجموعه ی در جست وجوی دلتورا، متشکل از چندین رمان فانتزی است که به قلم نویسنده ی استرالیایی، امیلی رودا، برای علاقه مندان به این ژانر در نظر گرفته شده است. این مجموعه، به ماجراجویی های سه همسفر می پردازد که با هدف بازپس گیری سنگ های هفت گانه ی ربوده شده از کمربند جادویی دلتورا و همچنین، شکست دادن متحدین و پیروان ارباب سایه های اهریمنی، سراسر سرزمین خیالی دلتورا را زیر پا می گذارند. ارباب سایه های اهریمنی، نقشه ی شوم حمله به دلتورا و اسیر کردن مردمان این سرزمین را در سر می پروراند. تنها چیزی که می تواند مانع این نقشه ی شیطانی شود، کمربند جادویی دلتورا به همراه سنگ های قدرتمند و اسرارآمیز آن است. سه شخصیت به ظاهر متفاوت، تنها با نقشه ای در دست، راهی سفری خطرناک برای یافتن سنگ های گمشده و نابودی بزرگترین دشمنشان می شوند. اما ابتدا باید به اولین هدف دست یابند: رسیدن به جنگل های مخوف سکوت.
تنها فکرش این بود که تندتر بدود. اما فقط نیمی از راه را طی کرده بود و نمی توانست تندتر از این بدود. حالا تخته ها زیر پایش سر می خورند و رها می شدند. او سکندری می خورد، می افتاد و طناب دست هایش را می سوزاند. بین زمین و هوا تاب می خورد. نمی دانست پایش را کجا بگذارد. و در حالی که با درماندگی، در آن کوران باد آویزان مانده بود، تخته های مقابلش –تخته هایی که تنها راه رسیدن او به محل امن بودند- به کناری لغزیدند و در رودخانه زیر پایش افتادند.
او با درد، دستش را به طناب شلی که در هوا آویزان بود –تنها چیزی که از پل باقی مانده بود- گرفت و خود را جلو کشید. سعی می کرد به آنچه زیر پایش بود و اینکه اگر دستش ول می شد، چه اتفاقی می افتاد، فکر نکند.
هنوز راه زیادی نرفته بودند که پشت گردن لیف به سوزش افتاد. به آرامی سرش را برگرداند و از گوشه چشمش دید که چیزی میان برگ ها برق می زند. یک جفت چشم قرمز بود که در مهتاب می درخشید. لیف که سعی داشت خودرا کنترل کند و فریاد نزند، بازوی باردا را گرفت. باردا زیر لب گفت: «می بینمشان. شمشیر را بکش، اما همین طور به رفتن ادامه بده. جلویت را نگاه کن و آماده باش.» لیف طبق گفته باردا عمل کرد. تمام بدنش از دلهره گزگز می کرد. او یک جفت چشم دیگر دید و یک جفت دیگر
با شیفتگی به آن مرد که زیر پایشان روی زمین بود، خیره شد و آهسته گفت: «رالادها بودند که قصر دلتورا را ساختند. اما جثه او خیلی کوچک است» باردا گفت: «مورچه هم جثه ی کوچکی دارد. با این حال می تواند بیست برابر وزن بدن خود بار ببرد. اندازه مهم نیست، بلکه دل و جرئت است که اهمیت دارد.» جاسمین گفت: «ساکت باشید. ممکن است نگهبان ها صدایتان را بشنوند! و حتی ممکن است هر لحظه بوی ما را حس کنند
ارباب سایههای اهریمنی متوجه شده است كه لیف، باردا و جاسمین به دنبال هفت گوهر گمشدهای هستند كه از كمربند جادویی دلتورا ربوده شدهاند. او میداند كه اگر گوهرها روی كمربند برگردانده شوند، حكومت وحشتناكش مورد تهدید قرار میگیرد
لیف، باردار و جاسمین، هفت گوهر گمشده را پیدا كرده و آنها را روی كمربند دلتورا بازگرداندهاند. حالا این سه همسفر باید وارث تاج و تخت دلتورا را پیدا كنند. آنها میدانند كه فقط وارث حقیقی میتواند با استفاده از جادوی كمربند، ارباب سایهها را سرنگون كند. اما وارث از همان لحظه تولد، در جایی مخفی شده است و فقط كمربند میتواند مخفیگاه او را آشكار كند. همین كه جست و جوی دلتورا به نقطه اوج خود میرسد، اتفاقات تكاندهندهای، از پی هم رخ میدهند. خشم و قدرت ارباب سایهها نه تنها سه قهرمان دلتورا، بلكه افراد مورد علاقه آنها را نیز تهدید میكند
هیولایی پرنده، خواهر کوچک روون پسر نوجوان روستا را میرباید. روون باید برای نجات خواهرش به سرزمین دشمنان دیرینه سفر کند. او و همراهانش در این سفر دور و دراز و پرخطر، فقط مجموعهای از پیشگوییهای معماگونه و رازآلود را همراه دارند. اما آنها در پایان جستوجو با معمای بزرگتری روبهرو میشوند و راز شگفتانگیزی برملا میشود. به نظر مردم روستای رین «روون» پسر ضعیف و ترسویی است که برای نجات روستا از خطر نابودی، نمیتوان به او امید بست. آیا به راستی کاری از دست روون ساخته نیست؟
سایر کتاب های همین ناشر
آنی شرلی دختركی كك مكی است كه موهای سرخی دارد و در یتیمخانه بزرگ شده است، او باهوش است، قوه تخیل بیحد و مرزی دارد و با امید و پشتكار و مهربانیهای سادهاش، سعی میكند زندگی جدیدی را آغاز كند. هر چند برای ورود به این دنیای تازه باید سختیهای بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آن قدر زیبا و امید بخش است كه برای رسیدن به آن، با هر مشكلی كنار میآید و با هر شرایطی سازگار میشود
بلدی بسازی ؟ (خودروهای ویژه) طوری طراحی شده که در آن کودکان در حین بازی مهارت یادگیری و تمرکز خود را افزایش داده و با الگوهایی پیش فرض می توانند اشکال مختلفی را با تا کردن، برش زدن، و چسباندن ایجاد نمایند.
كتابهاي اين مجموعه به صورت جداگانه و همچنين به شكل مجموعه تك جلدي (با جلد سخت) موجود است. هر يك از اين كتابها حاوي تصاويري جذاب و متنوع و شرح ساده و مختصري از انواع «ميوهها و سبزيها»، «وسايل خانه»، «اعداد و مفاهيم»، «شكلها و رنگها»، «حيوانات» و
کتاب رنگ آمیزی کتی (هوش و سرگرمی با کمک بزرگترها) داوود وفایی آن را به فارسی ترجمه کرده است
در اين مجموعه، 90 افسانه از آسياي ميانه، تركمن صحرا، ويتنام، كره، و ژاپن گرد آمده است. بعضي از اين افسانهها عبارتند از: پينهدوز و پسرك پهلوان، كچل و تاجر خسيس، چهل دروغ، هديه كلاغها، بز جادوگر، جزيره عروس و مردي كه نميخواست بميرد.
مجموعه ی از ادبیات کهن ایران شامل 144 قصه است که به نثر ساده و روان برای کودکان بازآفرینی شده و در 4 جلد جداگانه به چاپ رسیده است. برای نوشتن ادبیات کهن ایران 1 (موش پول دوست) 43 قصه از بیست و سه کتاب کهن ارزشمند استفاده شده که در مورد هرکدام از آنها به زبان ساده توضیح داده شده است.
کتی گفت:«مامان جون!مرا به پارک نمی بری؟» مادر گفت:« اول صبحانه ات را بخور، بعد هم دندان هایت را مسواک بزن تا به پارک برویم.»..
در اين كتاب كوچك و خواندني، نويسنده باور و تلقي خود را از زندگي روزمره، از زبان آدمكوچولويي به نام شاه دسامبر بيان كرده است. شاه دسامبر به او نشان ميدهد كه چطور همراه با بزرگشدنش، تخيل و رؤياهاي كودكي را از دست ميدهد و در ميان قواعد و اموري گرفتار ميشود كه شايد حتي خودش هم نداند چقدر از آنها بيزار است. اگرچه كتاب در رده داستانهاي بلند نوجوان طبقهبندي شده است، اما هر كسي كه از دنياي كودكيش دور شده باشد، ميتواند از خواندن آن لذت ببرد.
کتاب می بینم،بزرگ می شم 3 (وسایل نقلیه)،(گلاسه)، اثر گوتیه اوزو، با ترجمه راضیه خوئینی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این کتاب در سال 1395 توسط انتشارات قدیانی، به چاپ رسیده است.
شانزده داستان هیجان انگیز، پر از ماجرا و جادو از نویسندگان محبوب کودکان.
کودکان از آشنایی با شخصیتهای جالب این مجموعهی ماندگار لذت میبرند؛ شخصیتهای مثل پادشاه پا کثیف، شیر تنها و....
این قصهها را میتوان برای کودکان پیش دبستانی خواند یا تعریف کرد.
آقای کشاورز" پشم های "آقا گوسفنده" را می چیند. به همین دلیل آقا گوسفنده احساس سرما می کند. "خانم گاوه"، "آقا اسبه"، "آقا گاوه" و "آقا خوکه" هریک سعی دارند او را گرم کنند اما موفق نمی شوند. تا این که فردای آن روز "مولی" ـ دوست صمیمی آقا گوسفنده ـ برای او یک شال و کلاه پشمی می بافد. آقا گوسفنده آن ها را می پوشد و دیگر احساس سرما نمی کند.
کتاب چه خبر از عمق جنگل؟ نوشته ی پریسا همایون روز توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.
در این مجموعه ی متنوع، افسانه های کهن، قصه های معاصر و ... با روایت و زبانی نو گرد آمده است. اژدها کوچولوی خال خالی، قوقول خان،حسنی و لاکپشت و ....عنوان بعضی از این قصه ها هستند. این مجموعه، کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1386 و برگزیده سومین دوره جایزه پروین اعتصامی و یازدهمین جشنواره کتاب سلام بچه ها و پوپک در بخش تصویر گری می باشد
در این چند هزار سال که از زندگی بشر میگذرد، قصهها و افسانههای زیادی نوشته شدهاست، اما تعداد کمی از آنها باقی مانده و به این روزها رسیده است. این کتاب جزو یکی از این قصههای ماندگار و جذاب می باشد؛ قصههایی که هر بار میخوانیم، دریچهی تازهای از دنیای زیباییها به رویمان باز میشود.
این مجموعه کتابها
بازی و آموزش را با هم می آمیزد تا به کودکان آگاهی دهد،آنها را از نظر به کارگیری لغات توانمند سازد،و حس مشاهده و کنجکاوی آنها را بهبود ببخشد.
کتاب حاضر، 5 قصه کوتاه و خواندنی را برای کودکان فراهم آورده است. این کتاب نوشته ی حسین فتاحی توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.
مجموعه کتاب های تاتی کوچولوها در 10 جلد با سروده ناصر کشاورز و شکوه قاسم نیا به منظور آشنایی با حالت های بچه و نیز شناخت اعضای بدن و ... است که در کنار هر عکس کودک چند بیت شعر آورده شده است.
سادگی و ضرب اهنگ شعر گونه این متن ها توجه هر کودکی را به خود جلب می کند و شامل اشعاری زیبا و دلنشین است که با زبانی ساده به معرفی حالت های کودکان و عکس العمل هایشان می پردازد.
اشعار این مجموعه توسط "ناصر کشاورز" و برای کودکان 2 تا 6 سال سروده شده است.
انتشارات قدیانی منتشر کرد:
شمردن عددها
یه بازی قشنگه
یک، عدد اوّله
زود اومده زرنگه!
لیف، باردار و جاسمین، هفت گوهر گمشده را پیدا كرده و آنها را روی كمربند دلتورا بازگرداندهاند. حالا این سه همسفر باید وارث تاج و تخت دلتورا را پیدا كنند. آنها میدانند كه فقط وارث حقیقی میتواند با استفاده از جادوی كمربند، ارباب سایهها را سرنگون كند. اما وارث از همان لحظه تولد، در جایی مخفی شده است و فقط كمربند میتواند مخفیگاه او را آشكار كند. همین كه جست و جوی دلتورا به نقطه اوج خود میرسد، اتفاقات تكاندهندهای، از پی هم رخ میدهند. خشم و قدرت ارباب سایهها نه تنها سه قهرمان دلتورا، بلكه افراد مورد علاقه آنها را نیز تهدید میكند
افسانه ها از ملت ها و سرزمین های گوناگون سراسر جهان انتخاب شده اند. عنوان های آشنا بسیارند و موضوع برخی از آنها ...