تعطیلات شروع شده و پپا و خانوادهاش میخواهند با هواپیما به ایتالیا بروند. در ایتالیا همه چیز آنقدر جالب و دیدنی است که پپا خرسی را جا میگذارد.
آیا بلاخره پپا موفق میشود خرسی طفلکی را پیدا کند و با خودش به خانه برگرداند یا نه؟
دنیای پپا 19 (پپا به فضا می رود)
پپا، جورج، فیلیپ، مامان و بابا به موزه میروند تا چیزهای زیادی دربارهی فضا یاد بگیرند. بازدید آنها از موزه مثل سفری راستراستکی به سیارهها و کرهی ماه است. دوست داری با پپا همراه شوی و به کرهی ماه بروی؟ پس زود باش که چیزی نمانده سفینهی فضایی پرتاب شود
کتاب های پپاپیگ خیلی عالی و آموزنده از مجموعه کتاب دنیای پپا است که توسط نویل استلی و مارک بیکر نوشته شده و مهسا خسروی آن را به فارسی ترجمه کرده است.
پپا، جورج، فیلیپ، مامان و بابا به موزه میروند تا چیزهای زیادی دربارهی فضا یاد بگیرند. بازدید آنها از موزه مثل سفری راستراستکی به سیارهها و کرهی ماه است. دوست داری با پپا همراه شوی و به کرهی ماه بروی؟ پس زود باش که چیزی نمانده سفینهی فضایی پرتاب شود
کتاب های پپاپیگ خیلی عالی و آموزنده از مجموعه کتاب دنیای پپا است که توسط نویل استلی و مارک بیکر نوشته شده و مهسا خسروی آن را به فارسی ترجمه کرده است.
از همین نویسنده
هوا سرد و بارانی است. جورج بیرون از خانه با پپا بازی می کند، اما دوست ندارد کلاهش را به سرش بگذارد. برای همین سرما می خورد. فکر می کنی دکتر خرس قهوه ای می تواند کاری کند تا حال جورج بهتر شود؟
پپا و خانواده اش قرار است شب در خانه ی عمه جان بخوابند. همه خسته اند
و خیلی زود خوابشان می برد... اما خیلی زود صدای گریه ی الکساندر کوچولو همه شان را از خواب می پراند.
فکر می کنی کسی می تواند کاری کند تا الکساندر کوچولو بخوابد؟
بهترین بابای دنیا چهاردهمین جلد از مجموعه کتاب دنیای پپا است که توسط نویل استلی و مارک بیکر نوشته شده و مهسا خسروی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب معرکه دربارهی باباهاست؛ باباهای بامزه، باباهای صبور، باباهایی که همیشه بهتریناند… دوست داری با خانوادهی پپا بیشتر آشنا شوی؟ مجموعهی کتابهای تصویری دنیای پپا برای کودکان 3 تا 5 ساله مناسب است که اولین کتاب آن سال 2011 منتشر شد و امروز، جزو پرطرفدارترین و نخستین کتابهایی است که وارد کتابخانهی خردسالان در خانه و مهد کودک میشود. پپا و خانوادهاش در این مجموعه کتابها به کودکان کمک میکنند تا اولین فعالیتهای زندگیشان را با آرامش و اطمینان بیشتری تجربه کنند؛ مانند اولینباری که میخواهند شنا کنند… به زمینبازی بروند… عینک بزنند… به بیمارستان یا کتابخانه بروند… حیوان خانگی داشته باشند… قصههای خندهدار و هیجانانگیز پپا کمک میکند تا آنها انتظارها و اتفاقها را بشناسند و پیشبینی کنند، بهتر تصمیم بگیرند و در موقعیتهای متفاوت عملکرد مناسبتری داشته باشند.
پپا مطمئن است که باید مثل دوستش، پدرو کوچولو، عینک بزند. بابای پدرو عینکساز است و پپا و مامان پیش او میروند تا چشمهای پپا را آزمایش کند.
دوست داری همراه او به عینکسازی بروی و ببینی آنجا چه اتفاقی برای پپا میافتد؟
پپا، جورج و آقای دایناسور به دندانپزشکی میروند. این اولین بار است که جورج به دندانپزشکی میرود. برای همین کمی نگران است.
فکر میکنی در دندانپزشکی چه اتفاقی برای پپا و جورج آقای دایناسور میافتد؟
دنیای پپا 32 (پپا و پری دندان)
اولین دندان شیری پپا افتاده است مامان میگوید اگر آن را زیر بالشش بگذارد، پری دندان، شب برایش یک سکه میآورد. پپا تصمیم میگیرد تمام شب بیدار بماند و پری دندان را ببیند. فکر میکنی پری دندان واقعا میآید و برایش سکه میآورد.
دنیای پپا 34 (پپا خوابش نمی آید)
وقت خواب است، اما پپا و جورج خوابشان نمی آید و دوست دارند بازی کنند و توی چاله های پر از گل بالا و پایین بپرند.
بابا و مامان می گویند باید زودتر حمام کنند و دندان هایشان را مسواک بزنند فکر میکنی بالاخره آنها میتوانند پیا و جورج را بخوابانند؟
پپا، سوزی و جورج با دوستهایشان فوتبال بازی میکنند، اما اگر قرار شود تیم دخترها با تیم پسرها بازی کند چه؟
فکر میکنی کدام گروه برندهی مسابقه میشود؟
مامان امروز با کامپیوتر خانوادگی کار میکند چون یکعالمه کارهای مهم دارد، اما پپا و جورج میخواهند با کامپیوتر بازی کنند.
دوست داری با پپا و جورج همراه شوی و ببینی آنها بلاخره موفق میشوند مامان را راضی کنند یا نه؟
طلایی، ماهی پِپا، غمگین است. برای همین پپا نگران اوست و میخواهد برایش یک دوست پیدا کند.
میخواهی با پپا و طلایی به آکواریوم بروی و ببینی آنجا پپا میتواند یک دوست خوب برای طلایی پیدا کند یا نه؟
اولین روزی است که جورج به مهدکودک می رود. پپا فکر می کند جورج خیلی کوچک است و دوست ندارد برادر کوچولویش را با خودش به مهدکودک ببرد. اما وقتی دوست هایش جورج را می بینند، خیلی ذوق می کنند و می گویند دلشان می خواهد برادری مثل جورج داشته باشند. فکر می کنی پپا دوست دارد جورج باز هم با او به مهدکودک برود؟
جورج عاشق دایناسور است.
اما وقتی بابابزرگ برایش بادکنکی می خرد که شکل دایناسور است، نخش را رها می کند و بادکنکش دور می شود و بالا و بالاتر می رود.
فکر می کنی کسی می تواند کاری کند و نگذارد بادکنکش تا ماه بالا برود؟
جورج آقای دایناسور را از تمام اسباب بازی هایش بیشتر دوست دارد. وقتی دم آقای دایناسور می شکند، جورج خیلی ناراحت می شود. بابا برای جورج یک دایناسور بزرگ جدید به اسم دایناغُر می خرد که هم راه می رود و هم حرف می زند و هم آواز می خواند. اما فکر می کنی دایناغر می تواند جای آقای دایناسور را بگیرد؟
سایر کتاب های همین ناشر
اگر میخواهید کودک کلاس اولیتان از همان ماههای اول لذت باسواد شدن را بچیشد، از معجزهی داستان خوانی غافل نشوید. با مجموعهی کلاس اولی، کتاب اولی کلید کتابخوان شدن کلاس اولیها در دست شماست.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است. نوسوادان کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواهند توانست نوشتههای سادة غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران بخوانند. در همه جای دنیا، ترویج خواندن، ایجاد عادت به مطالعه و مهارت در آن از ضروریات تعلیم و تربیت در دورة آموزش ابتدایی است. کودک، تنها با کسب مهارت کافی در خواندن است که از مطالعه لذت خواهد برد.
مجموعه کتاب های (رنگ رنگ رنگم کن) تلفیقی از آموزش و هنر و سرگرمی است. برای رسیدن به هدف های آموزشی، چیستان های طراحی شده اند که موضوع آنها شامل مهمترین چیزهایی است که کودک با آنها سر و کار دارد.
در مجموعهی دوم قصههای شاهنامه (جلدهای 4 و 5 و 6) نویسنده کوشیده است که با پرداختن به داستان زندگی برخی از زنان شاهنامه، آنها را از کنج حجرههای این قلعه بیرون کشد تا جانی دوباره گیرند و نمایشی نو از روزهای دور گذشته بر پا سازند. این کتاب ششمین جلد از مجموعهی قصههای شاهنامه است که داستان زندگی گردیه و بهرام چوبین، برادر استخوانی و سیاهچرده اشت را روایت میکند
خنجر را به خاک بسپار! به خود نهیب میزنم: ما امروز سه برادر نیستیم. ما امروز سه سرزمینیم. ما امروز ایران و روم و تورانیم. تور فریاد میزند: «تا دیر نشده خنجر را بردار!» خنجر را بر میدارم، به چشمهای سرخ رنگ سلم مینگرم و خنجر را در ستون چوبی خیمه میکوبم: «نه، من در این دام نمیافتم. از جانم میگذرم اما با خنجر پدرانم، برادر نمیکشم.»
دکتر جودی دمدمی تا یک حیوان خانگی مریض ببیند فوری متوجه میشود. آروارهها، گیاه گوشتخوار جودی بدجور مریض شده. حالا جودی باید دست به کار شود و فوری درمانش کند.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
دكتر جكیل در وصیتنامهای اموالش را به شخصی به نام هاید میبخشد. وكیل اترسون، دوستش، تصادفی به رازی وحشتناك پی میبرد: هاید كه چهرهی نفرتانگیزی دارد، مرتكب جرمی شده و چكی بیمحل با امضای دكتر جكیل كشیده. وكیل اترسون مطمئن است كه هاید برای تصرف اموال دوستش، او را خواهد كشت…
تق که نبود توق که نبود
چی چی بود؟
مع مع مع
بزی بود
موهاش چه وزوزی بود
عاشقانه های کلاسیک (ایتان فروم) از آثار متفاوتِ ادیت وارتون، نویسندۀ آمریکایی، است که نخستین بار در سال 1911 منتشر شد و امروز، صدودوازده سال بعد، در میان آثار کلاسیک قرن بیستم قرار دارد. وارتون عاشقانه های کلاسیک (ایتان فروم) را در سه فصل و با دو راوی نوشته: راوی اولشخص (در فصل اول و سوم) و دانای کل (در فصل دوم.) این اثر از نظر قالب و سبک روایی نیز در زمانۀ نخستین انتشار، نوآور و بدیع محسوب میشده: نویسنده از شگردِ روایی قاببندی یا روایت قاب استفاده کرده؛ یعنی جا دادن یک یا چند داستان یا روایت در میان داستان دیگر یا یک گزارش یا روایت تاریخی. ماجرای اصلی «ایتان فروم» نیز برگرفته از رخدادی واقعی است که حدود سال 1904 در کوهستانهای لِنِکس در ماساچوست رخ داده بود.
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
سیپتیموس در یکی از هفت جزیرهی سحرآمیز گیر میافتد و به اتفاق اژدهایش، آتش آبدار، جینا و بیتل دنبال راه فرار میگردد.
اما جزیره عجایبی دارد که یکی پس از دیگری آشکار میشوند: روح دختری به نام سیرا که توسط شبحی پلید به نام سایرن تسخیر شده و موجودی عجیب که برای سیپتیموس آواز میخواند. آیا سیپتیموس میتواند از دست این آواز که مدام صدایش میزند، خلاص شود؟
دوشیزه اِما که خودش قصد ازدواج ندارد مشتاقانه به عشاق کمک میکند تا به هم برسند ولی از پیامدهایش آگاه نیست.
آستین پیش از نوشتن این رمان گفته بود: «میخواهم داستان زنی قهرمان را بنویسم که هیچ کس جز خودم او را خیلی دوست نخواهد داشت.»
اگر واقعاً به کمک این پسر نابغهی تبهکار احتیاج دارید، باید بگویم که توی دردسر بزرگی افتادهاید…
جنها تمام خاطرات دنیای زیرزمینیشان را از ذهن تنها آدمیزادی که از او میترسند، پاک کردهاند. این تنها آدمیزاد کسی نیست جز آرتمیس فاول، نابغهی نوجوان و ماجراجو. اما حالا اتفاقی افتاده که موجودات زیرزمینی به او احتیاج دارند؛ همین حالای حالا هم احتیاج دارند!
سطح 3 از مجموعه کتاب کلاس اولی، کتاب اولی: برای کودکان نوسوادی که درسهای 11 تا 13 کتاب فارسی اول دبستان را تمام کردهاند و میخواهند مهارت بیشتری در خواندن کلمههای تازه و جملههای طولانیتر پیدا کنند.
اسم من ( پپا ) است و این کتاب درباره بابابزرگ من است.
بابابزرگ من عاشق باغبانی و ساختن و تعمیر کردن است.
تق! تق! اما او بیشتر از همه عاشق بازی کردن با من و برادرم کوچولویم ( جورج ) است.
دوست داری با خانوادهی پپا بیشتر آشنا شوی؟ و...
رنگین کمان کلاسیک 3 (شاهزاده خانم کوچولو)
کتاب خواندن بچهها و بزرگ سالها با هم فرق دارد. ادم بزرگها برای سرگرم شدن کتاب میخوانند، درحالی که کوچکترها کتاب میخوانند تا زندگی کردن بیاموزند. روزی، در دوران دبستان، صمیمیترین دوستم کتابی به من داد که حتی اگر بگویم زندگیام را عوض کرد، باز حق مطلب را ادا نکردهام.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
جودی دختری دمدمی مزاج است که یک روز از دندهی چپ بلند میشود و روز دیگر میخواهد دنیا را نجات بدهد.
نویسندهی این مجموعه در هر یک از این رمانها به نوعی به مشکلات دنیای امروز میپردازد و همراه با شخصیت اصلیاش به دنبال راهی برای برداشتن موانع و حل مشکلات موجود میگردد.
ایوان گوریل آرامی است که به ندرت از چیزی ناراحت میشود. او در یک مرکز تفریحی بازیهای ویدیویی زندگی میکند. ایوان خاطرهای از گذشتهاش ندارد و در حال زندگی میکند؛ عاشق نقاشی کشیدن است و به چیزی جز هنر فکر نمیکند… تا اینکه روبی بچه فیل، وارد میشود و ایوان میتواند زندگی را از دریچهی چشمهای روبی ببیند. ورود روبی یعنی شروع تغییر، تغییر برای زندگی بهتر.
گمانم نیم ساعتی گذشته بود و در این مدت جز صدای چک چک آب هیچ صدای دیگری نشنیده بودم. بعید می دانستم کسی آن بیرون در کمینمان باشد، چون در تمام این مدت می توانست بیاید تو. با یک شمشیر که حتی بلد نبودیم از آن استفاده کنیم، چه کاری از دست ما برمی آمد؟ خیلی راحت می توانست بیاید تو و کلکمان را بکند. بلاخره دیر یا زود هم سروکله شان پیدا می شد و ما را آنجا گیر می انداختند. فکر کردم تا دیر نشده باید آن غار را، که هیچ راهی به جایی نداشت، ترک کنیم. این بود که دستم را از بغل گذاشتم روی شانه ی نیما و تکانش دادم. آهسته گفتم: «نیما!»
باک سگ نیرومندی است که در خانهی اعیانی قاضی میلر از همهی سگها ارج بیشتری دارد.
مردم گروه به گروه به دنبال طلای زرد به قطب شمال هجوم میآورند و در این میان مانوئل -باغبان خائن- باگ را می فروشد و باک از روزهای شومی که انتظارش را میکشد، بیخبر است.
خود رابه آتش بزن و مترس!
شاید پدرم کاووس مرا به جنگ میفرستد تا از چالهای به چاه اندازد… شاید گرسیوز همنقشهی شومی در سر داشته باشد و بخواهد شمشیر بر زمین گذاریم تا شبانه شبیخون زند… انگار باید هر روز از آزمون آتشی بگذرم و بر لبهی تیغی راه روم که هر دو سویش پرتگاهی است پر از درندگان گرسنه و خونریز…