پرتقال
29,000 تومان
یک روز، یک فکر بکر توی ذهن دختر کوچولویی جرقه می‌زند؛ او تصمیم می‌گیرد یک چیز فوق‌العاده بسازد، برای همین دست به کار میشود... .
کتاب داستان
چکه
5,500 تومان
وقتی بچه ها در زیر زمین حیاط پشتی دنبال آرزوهای عجیب و غریبشان میگردند یک جای قضیه می لنگد و آنجا باید کاری کرد ماریا تیر لا اصلا حوصله ی تربیت کردن بچه ها را ندارد ولی بعد در خانه سوتار پرستار بچه میشود و پشت سز هم...
فنی ایران
29,000 تومان
جغد کوچولو می‌خواهد برای جوجه ها داستان بگوید ولی جوجه ها آنقدر از سر و کولش بالا می‌روند که کلافه میشود تا اینکه بابای جغد کوچولو از راه می رسد….
هوپا
9,000 تومان
یک مگسی بود که رفتش پرواز. دنبال چیزی می‌گشت که بخوردش، یک چیزِ خوشمزه، و بوگندو. یک پسری بود که رفتش پیاده‌روی. دنبال چیزی می‌گشت که بگیردش. یک چیزِ زبر و زرنگ، یک چیزی برای نمایشگاه حیوان‌های خانگی باکلاس.
هوپا
7,000 تومان
روزی از روزها، سَرمگس با ویز رفتش مدرسه. سَرمگس خواندن کلمه‌ها را یاد گرفت. فهمید نقاشی به چی‌چی می‌گویند. بعدش وقت ناهار شد.
هوپا
7,000 تومان
ویز با سَرمگس بازی می‌‌کرد. برای سَرمگس یک خانه‌ی شیشه‌‌ای ساخته بود. بهترین قسمتش این بود که ویز بهش غذا می‌‌داد. سَرمگس عاشق غذاهای قهوه‌‌ای، چسب‌‌چسبی، قلمبه و بوگندو بود.
هوپا
7,000 تومان
روزی از روزها ویز رفت تا به مامان‌بزرگش سَر بزند. سَرمگس هم باهاش رفت. مامان بزرگ ویز را که دید، قند توی دلش آب شد. دوید نوه اش را بغل کند.
هوپا
7,000 تومان
وزی از روزها ویز گفت: «دیگر شده وقت سفر.» سَرمگس هم دلش می‌‌خواست برود. اما مامان گفت: «سَرمگس خیلی‌خیلی کوچولوست، شاید گم شود.» بابا گفت: «ببخشید ویز! سَرمگس توی خانه می‌‌ماند.»
هوپا
7,000 تومان
سرمگس و ویز رفتند فوتبال بازی کنند. مربی‌شان گفت: «برای بازیِ بزرگمان یک بازیکن کم داریم.» ویز گفت: «سَرمگس می‌‌تواند بازی کند.» مربی‌شان قاه‌قاه خندید: «مگس‌‌ها که نمی‌‌توانند فوتبال بازی کنند.»
هوپا
7,000 تومان
روزی از روزها، سَرمگس و ویز رفتند بیرون. ویز گفت: «بیا قایم موشک بازی کنیم.» سَرمگس قایم شد توی سطل آشغال. همیشه همان‌جا قایم می‌شد.
هوپا
7,000 تومان
روزی از روزها ویز و سَرمگس حوصله از کله‌شان رفته بود. سَرمگس گفت: بازززی؟ ویز گفت: «آره! بیا بازی‌‌مازی کنیم.» سَرمگس و ویز زدند بیرون.
هوپا
7,000 تومان
شبی از شب‌ها، ویز گفت: «من کتابی درست کردم که تویش من و تو شکست‌ناپذیریم.» سرمگس گفت: «ناپذیززز؟» ویز گفت: «آره! الان برات می‌خوانمش.»
هوپا
7,000 تومان
روزی از روزها سَرمگس داشت توی کوله‌‌پشتیِ ویز صبحانه می‌‌خورد. ویز کوله‌‌اش را برداشت و رفتش مدرسه. توی مدرسه، سَرمگس پرید بیرون.
هوپا
7,000 تومان
یک روز بابا گفت: «کی دلش ماشین‌سواری می‌خواهد؟» ویز و سَرمگس گفتند: «ما! ما!» بابا گفت: «کمربندها بسته!» بعدش شیشه‌های پنجره‌‌ها را کشیدند پایین و زدند توی جاده.
هوپا
7,000 تومان
روزی از روزها، ویز و سَرمگس و مامان و بابا رفتند سفر، یک جای خیلی دور. نزدیکی‌های شام، جلوی هتلی نگه داشتند. ویز گفت: «هورااا! من عاشق هتلم.»
هوپا
7,000 تومان
در شبی تاریک و طوفانی، ویز و سَرمگس بازی می‌کردند. ویز برای هر‌دوتایی‌شان پازل درست کرد. ویز برای هر‌دوتایی‌شان ماسک درست کرد.
هوپا
7,000 تومان
رفیق‌های ویز آمدند تا سیرک هیجان انگیز سَرمگس را تماشا کنند. ویز گفت: «برای شیرین‌کاری‌های جالب و جدید سَرمگس آماده باشید!»
هوپا
7,000 تومان
شبی از شب‌ها ویز گفت: «باید مشق‌هایم را بنویسم سَرمگس. یک قصه‌‌ی افسانه‌ای! کمکم می‌‌کنی؟» سَرمگس گفت: «اوهومززز!» ویز گفت: «خُب، این چطور‌است؟ یکی بود، یکی نبود...»
هوپا
7,000 تومان
شبی از شب‌ها، ویز برای سَرمگس کتاب می‌خواند: «... و نینجا دنیا را نجات داد.» ویز گفت: «تمام شد! کتاب باحالی بود! خُب، وقت خواب شد. فردا کریسمس است.»
شهر قلم
7,000 تومان
این داستان مضمونی زیست‌محیطی دارد که در آن چگونگی رویش گیاهان بررسی می‌شود.
نمایش 581 تا 600 از 1418 مورد
